شش مهارت مهم مدیریتی برای رهبری موفق
از نشانه های یک رهبر خوب فراهم کردن انگیزه قوی و دائم برای تیم خود است تا به کیفیت و محصول برتر دست یابد. یک رهبر خوب همیشه بدنبال راههایی برای ارتقائ محصول و استانداردهاست. در این مقاله شش مهارت کاری که می توانید آنها را تقویت کنید ذکر شده است که با استفاده از آنها می توانید کیفیت کار تیمی را بهبود بخشید.
1- بازدید و مشاهده
این یک جنبه مهم کار است که اغلب به علت وقت کم و برنامه های مختلف کاری نادیده گرفته می شود. بازدید از محیط کار باید در برنامه روزانه شما جای خود را باز کند. مشاهده نحوه کار کارمندان و جریان کار برای ایجاد تغییراتی که منجر به ارتقائ محصول می شوند، یک کار اساسی است. و همچنین برای داشتن اعتبار به عنوان رهبر یک تیم، رهبر باید دیده شود و شناخته شود و از هر چه در محل کار می گذرد با خبر باشد یا به اصطلاح نسبت به محل کار Up to date شود.
2- آگاهی مداوم از کارایی کارمندان
مدیر باید وضعیت کارایی کارمندان را بوسیله راههایی که برای دو طرف ( کارمند و مدیر ) پذیرفته و تعیین شده است، مشخص کند. سیاستها و روش ها باید شفاف باشند. همایش ها باید مرتباً و نه فقط زمانیکه مشکلی پیش می آید، برگذار شوند. به ارزیابی ها نباید به چشم یک کار فرمالیته یا کاغذ بازی که باید انجام شود نگریست. به صورت شخصی یا گروهی باید با کارمندان گفتگو کرد. البته در همان حال باید از آنها انتظار پیشرفت حرفه ای داشت. باید تشویق مداوم و یک الگوی مشخص و شفاف (برای یک هدف مشخص) برای اشخاص و برای کل گروه وجود داشته باشد.
3- اجرای برنامه های پیشرفت شغلی
یک رهبر خوب ضعفها را شناسایی می کند و استراتژی توسعه و آموزشهای لازم را فراهم می کند تا ضعفهای مهارتی را به یک قدرت در تیم تبدیل کند.
4- اثبات تخصص و دانش
رهبری خوب از دانش بالا و تجربه ناشی می شود که در نهایت اثر آن را می توان در محصول و پروسه تولید دید. اگر رهبر دانش و تخصص لازم را در یک رشته از قسمتهای تحت کنترل خود نداشته باشد آنگاه باید به طور منظم با افراد متخصص در آن رشته مشورت کند. این کار برای پیدا کردن یک شناخت دقیق و سرتاسری لازم است.
5- گرفتن تصمیم درست
رهبر خوب با توانایی صحیح تصمیم گرفتن توصیف می شود. یک رهبر همه عوامل مختلف را قبل از گرفتن تصمیم در نظر می گیرد و البته این باعث نمی شود شجاعت و قاطعیت خود را از دست بدهد. یک تصمیم شفاف سبب خلق اطمینان و عزت مدیر می شود.
6- توانایی اداره کردن و ارزیابی پژوهش
برای موفقیت در هر حرفه ای بازبینی مداوم و پژوهش ضروری است. یک مدیر خوب اکنون که در حال مدیریت است برای اطمینان از ادامه موفقیت و کیفیت محصول باید توانایی دیدن آینده را داشته باشد. راه اندازی پژوهش و ارزیابی آن یک کار ضروری برای تصمیم گیری و آماده شدن برای آینده است.
رهبری خوب همیشه یک عمل کنشی است تا واکنشی. با افزایش توانایی خود در این شش مهارت از یک مدیر خوب به سمت تبدیل شدن به یک مدیر بزرگ گام بر می دارید.
پنج تیمی که هر سازمان نیاز دارد.
کار تیمی، تیم های کاری موفق و ساختن تیم در سازمانها از موضوع های داغ مورد بحث روز هستند. تیم های موفق و کار تیمی اهداف استراتژیک شما را برآورده می سازند. کار تیمی موفق سبب افزایش توان انجام کار هر کدام از کارمندان شما می شود و به شما کمک می کند بهتر به مشتریان خود خدمات بدهید.
اگر شما یک تیم کاری دارید که اکنون فعال است، ابتدا باید مشخص کنید سازمان شما به چه فعالیتهای تیمی احتیاج دارد و از کدامیک از آنها می تواند پشتیبانی کند. تیم ها به منابع و به خصوص زمان نیاز دارند. راندمان تیم شما زمانی در اوج است که:
ــ یک گروه از کارمندان مختلف در آن بتوانند با یکدیگر مشارکت کنند.
ــ تعداد تیم ها را محدود کنید تا میزان مشارکت کارکنان را افزایش دهید.
ــ تیم ها زمانی را برای شرکت در جلسات منظم قرار دهند.
ــ شما احتیاج به اهداف دوره ای دارید، که باید برای هر تیم تعریف شود.
ــ از هر جلسه خلاصه و نتایج یادداشت شده و اجرا شوند.
ــ تیم ها با اضافه کردن کارمندان جدید جاودانه می شوند.
هر سازمان به پنج تیم کاری نیاز دارد. البته می توان تیم ها را به گونه ای دیگر هم سازماندهی کرد ولی توصیه بنده این پنج تیم کاری است.
تیم رهبری
معمولاً رئیس، مدیر یا سرپرست قسمت هستند. تیم رهبری گروهی که باید با همکاری یکدیگر سازمان شما را رهبری کنند. تیم رهبری مسئول اهداف استراتژیک سازمان شماست. تیم رهبری نقشه می ریزد، اهداف را تعیین می کند، رهنمودها را فراهم می کند و سازمان را مدیریت می کند.
تیم محرک
این تیم در سازمان های مختلف نام های مختلفی دارد. این تیم طرح هایی را ارائه می کند و فعالیتهایی را انجام می دهد تا در کارمندان رمق و انگیزه مثبت ایجاد کند. وظایف این تیم می تواند شامل تهیه ناهار، برنامه ریزی برای سفرهای تفریحی، ایجاد صندوق های حمایتی برای مشکلات کارمندان و غیره باشد. این تیم می تواند وقایع مهم و مثبت سازمان را جشن بگیرد، یا برای روز تولد افراد یا نوزاد تازه بدنیا آمده آنها تبریکاتی در نظر بگیرد یا برای آنها جشن بگیرد. این تیم می تواند اسپانسر یک تیم ورزشی شود. این تیم می تواند بساط سرگرمی و دلگرمی پرسنل را فراهم می کند و تنها محدودیت آن تخیل افراد این تیم است.
تیم ایمنی و بهداشت
این تیم مراقب ایمنی افراد در محل کار است. این تیم آموزش های لازم بهداشت و ایمنی را برگزار می کند. جلسات ماهیانه ایمنی بسیار مهم و ضروری است حتی آموزشهایی برای خانواده کارمندان می تواند ارائه شود. رعایت بهداشت و پاکیزگی محیط با همکاری کارمندان بسیار اهمیت دارد و باید توسط این تیم پی گیری شود.
تیم رفاه کارمندان
تیم رفاه بر روی سلامتی و تناسب اندام کارکنان کار می کند. از آن جمله می توان به ارائه برنامه های پیاده روی، دو و همچنین انجام آزمایشات دوره ای مانند آزمایش خون و فشار خون از جمله فعالیت های این تیم هاست.
تیم ارتباط و فرهنگ
این تیم کار می کند تا فرهنگ لازم برای رسیدن به موفقیت سازمان را تعریف و ایجاد کند. این تیم همچنین ارتباط دو طرفه را آموزش می دهد تا مطمئن شود در سازمان شما کارمندان زنجیره دستورات را رعایت می کنند. این تیم می تواند به صورت هفتگی روزنامه تهیه کند، آخرین رخدادهای سازمان را بیان کند. و هر سه ماه در زمینه میزان رضایت کارمندان تحقیق کند. و مشکلات را پیدا کرده و برای رفع آنها با تیم رهبری مشورت کند و در صورت نیاز پیشنهاد استخدام نیروی جدید کند. نکته اینجاست که این تیم زمانی به اوج موفقیت می رسد، که دو تیم قبلی کار خود را بدرستی انجام دهند.
شاید اگر شما به عنوان مدیر یک سازمان این مقاله را بخوانید بگویید خوب اینکه می شود افزایش هزینه؟! ولی بدانید که شما اگر اکنون این تیم ها را ندارید و این اقدامات را برای پرسنل خود انجام نمی دهید. هزینه زیادی برای پرسنل خود می کنید ولی این هزینه آنقدر نیست که به آنها اجازه دهید با فراغ خاطر و عشق به کار معجزه درونی خود را بروز دهند. این کار اخیراً در چند سازمان انجام شده است. و با وجود مخالفت و مقاومت بعضی از مدیران نتیجه آن افزایش رغبت پرسنل برای شرکت در این تیم ها و همینطور افزایش تعهد و میزان مشارکت آنها در رسیدن به اهداف سازمان بوده است. که همه اینها در نهایت منجر به یک سازمان قوی و رو به رشد است که پرسنل با تعصب آن را به سوی موفقیت سوق می دهند.
متفاوت باشید
در نزدیکی محلی که من زندگی می کنم دانشگاهی وجود دارد که تعدادی زیادی دانشجو در آنجا تحصیل می کنند. بعضی مواقع که آنها را می بینم تشابه میان آنها مرا شگفت زده می کند. رنگ لباس های آنها واقعاً محدود است به ندرت می توان در میان آنها شخصی با لباس رنگ روشن دید. اکثر آنها کیف های مشابهی دارند. شاید بگویید نیاز آنها مشابه است و این سبب تشابه حاصل باشد ولی در حقیقت این گونه نیست، بلکه این یک مثال روشن از اثر اجتماع بر شخص است. آنها سعی می کنند راهی را طی کنند که همه می روند. چون در این راه احساس آرامش بیشتری می کنند و ترس روبرو شدن با یک راه جدید را ندارند و البته لذت قدم گذاشتن در آن را هم نمی چشند. جامعه ما را به سمت یک الگوی خاص می برد و به طور ناخودآگاه وادار می کند از آن تبعیت کنیم.
هر چند موفقیت و منحصر به فرد بودن نصیب کسانی شده است که با خلاقیت و یگانگی و توانایی از عامه مردم متفاوت بوده اند.
یک مثال از این گونه افراد که به تازگی به جمع افراد موفق پیوسته است آلکس 21 ساله است او می خواست دانشگاه را آغاز کند. متوجه شد وقتی که دانشجویان دانشگاه را تمام می کنند. مقدار زیادی به دانشگاه بدهکار هستند که باید بازپرداخت کنند. او تصمیم گرفت بودجه کافی برای دانشگاه فراهم کند. تا در پایان تحصیل دچار مشکل نشود. او یک سایت اینترنتی ساخت تا از قدرت اینترنت استفاده کند. وب سایت او
Million dollar home page
نام داشت. برای اینکه شخصی روی وب سایت او تبلیغات قرار می داد باید 1 دلار بر پیکسل می پرداخت و حداقل اندازه تصویر تبلیغاتی 10*10 پیکسل بود که 100 دلار قیمت داشت او یک میلیون پیکسل برای فروختن در اختیار داشت بنابراین اگر همه آنرا می فروخت می توانست 1 میلیون دلار نا قابل بدست بیاورد.
از دیدگاه کارشناسانه این یک نظریه احمقانه بود که تا آن زمان هیچ کس چنین کاری نکرده بود. یا حداقل به این شیوه انجام نداده بود. چرا باید شخصی یک گرافیک تبلیغاتی کوچک را در کنار هزاران تصویر دیگر قرار دهد تا شاید کسی آنرا پیدا کرده بر روی آن کلیک کند. اگر او با افراد خبره در زمینه در زمینه اینترنت مشورت می کرد آنها او را مایوس می کردند و می گفتند خود را به دردسر نیندازد و وقت خود را تلف نکند. اما آلکس این کار را کرد و کارش به شدت گرفت به طوریکه از سرتاسر دنیا مشتری داشت بعد از مدت کوتاهی آلکس بیش از نیم میلیون پیکسل فروخت. بله او بیش از نیم میلیون دلار بدست آورده بود.
چه چیزی باعث شد او نسبت به عامه مردم برجسته و متفاوت باشد و موفقیت را لمس کند. چه صفاتی افراد را تبدیل به رهبران مبتکر می کند؟
اینها مواردی هستند که افرادی مانند آلکس انجام می دهند شما هم سعی کنید آنها را رعایت کنید متوچه می شوید زندگی برای شما رنگ دیگری می گیرد.
جرات دنبال کردن بصیرت و آنچه قلبتان به شما می گوید.
اطمینان و اعتماد به نفس تا به آنچه اعتقاد دارید عمل کنید.
به آنچه دیگران برای شما تجویز می کنند اهمیت ندهید.
خلاقیت
داشتن اراده قوی برای اینکه اولین نفر باشید و خطر کنید.
تصمیم بگیرید و ایده خود را دنبال کنید.
پروانه (داستان)
مردی یک پیله پروانه پیدا کرد. و آن را با خود به خانه برد. یک روز سوراخ کوچکی در آن پیله ظاهر گشت مرد که این صحنه را دید به تماشای منظره نشست ساعتها طول کشید تا آن پروانه توانست با کوشش و تقلای فراوان قسمتی از بدن خود را از آن سوراخ کوچک بیرون بکشد.
پس از مدتی به نظر رسید که آن پروانه هیچ حرکتی نمی کند و دیگر نمی تواند خود را بیرون بکشد. بنابراین مرد تصمیم گرفت به پروانه کمک کند!
او یک قیچی برداشت و با دقت بسیار کمی آن سوراخ را بزرگتر کرد. بعد از این کار پروانه به راحتی بیرون آمد.
اما چیزهایی عجیب به نظر می رسید. بدن پروانه ورم کرده بود و بالهایش چروکیده بود مرد همچنان منتظر ماند او انتظار داشت بالهای پروانه بزرگ و پهن شود تا بتواند این بدن چاق را در پرواز تحمل کند. اما چنین اتفاقی نیفتاد.
در حقیقت پروانه ما باقی عمر خود را به خزیدن به اطراف با بالهای چروکیده و تن ورم کرده گذراند و هرگز نتوانست پرواز کند.
آنچه این مرد با شتاب و مهربانی خود انجام داد سبب این اتفاق بود. سوراخ کوچکی که در پیله وجود داشت حکمت خداوند متعال بود. پروانه باید این تقلا را انجام می داد تا مایع موجود در بدن او وارد بالهایش شود تا بالهایش شکل لازم را برای پرواز بگیرند.
بعضی مواقع تلاش و کوشش و تحمل مقداری سختی همان چیزی است که ما در زندگی به آن نیاز داریم. اگر خداوند این قدرت را به ما می داد که بدون هیچ مانعی به اهداف خود برسیم آنگاه چنین قدرتی که اکنون داریم نداشتیم.
اگر کسی دست شما را بگیرد دیگر پرواز نخواهید کرد.
چهار کلید موفقیت شغلی
چهار کلید موفقیت شغلی وجود دارد که می تواند شما را به شخص با ارزشتری تبدیل کند، توانایی های شما را مؤثرتر عرضه می کنند و شما را در حرفه خود با سرعت بیشتر به موفقیت برساند. این چهار کلید عبارتند از: تخصص، تمایز، تقسیم بندی و تمرکز.
1ــ تخصص عبارت است از توانایی شما در بکار بستن استعدادتان آنهام در قسمتی حیاتی که برای کمپانی شما یا مشتریانتان ارزشمند است. انتخاب این قسمت که در چه زمینه ای تخصص داشته باشید در موفقیت بلند مدت شما بسیار را تعیین کننده است. شما در چه زمینه ای تخصص و مهارت دارید؟
2ــ تمایز عبارت است از اینکه چگونه خود را در یک یا چند زمینه که تخصص دارید یا کارایی شما بهتر است برتری خود را نشان دهید. توانایی شما در متمایز کردن خود براساس کیفیت کار بالا بسیار مهم و کانون فعالیت شغلی شماست. همانطور که یک سازمان باید حداقل در یک زمینه برتری داشته باشد تا رونق لازم را پیدا کند. شما هم به عنوان یک فرد باید حداقل در یک زمینه کاری برتر باشید. اگر از کارفرما یا کارمندان شما درباره شما بپرسند:«برتری او در چه زمبنه ای است؟» آنهاچه جوابی در مورد شما خواهند داد؟ در کدام قسمت کار شما برجسته هستید؟چه کاری را بهتر از هر کسی انجام می دهید؟ چه کاری را اگر شما انجام دهید سود زیادی نصیب سازمان شما می شود.
اگر تاکنون در حرفه خود یک زمینه را مشخص نکرده اید تا در آن بهترین باشید، باید زودتر اقدام کنید. به توانایی خود و احتیاجات سازمان و مشتریان خود توجه داشته باشید چگونه باید باشد؟ چگونه می توانست باشد؟ نقشه شما برای تبدیل شدن به فردی برجسته در حرفه خود چیست؟ و چگونه میزان برتری خود را چه از نظر دانش و چه از نظر مهارت در یک زمینه کاری اندازه می گیرید؟ این اندازه گیری استاندارد شما را برای کارایی نشان می دهد. بهترین بودن در یک زمینه مهم از شغل و حرفه شما بیشتر از هر چیزی به پیشرفت شما کمک می کند.
3ــ تقسیم بندی عبارتست از توانایی شما در مشخص کردن افراد و سازمانهایی که سود بیشتری برای شما دارند. نحوه کار بدین صورت است که شما به طور واضح مهمترین مشتریان خود را مشخص می کنید. و برای جلب رضایت این گروه خاص از مشتریان تصمیم گیری می کنید.
اغلب شما می توانید خط مشی شغلی خود را با توجه به نیاز مشتریان مهم برای ساختن آینده تغییر دهید.
4ــ تمرکز عبارتست از توانایی شما در تمرکز ذهنی برای روی خدماتی است که برای آن شخص یا سازمان اهمیت دارد.
این چهار استراتژی (تخصص، تمایز، تقسیم بندی و تمرکز) نقطه کانونی حیاتی برای رسیدن به دست آوردهای فوق العاده در سازمان و حرفه شماست.
از خود بپرسید:« کدام مهارت است که اگر آن را در خود تقویت کنید بیشترین اثر مثبت را در حرفه شما به جا می گذارد؟ پاسخی که به این سؤال می دهید را به عنوان یک هدف بنویسید و برای آن یک ضرب العجل تعیین کنید.برای خود طرح و نقشه داشته باشید و برای رسیدن به هدف پر تلاش باشید تا بر آن نائل شوید. این کلید واقعی رسیدن به موفقیت شغلی است.
سخنان متفکرین
در مورد سعی و خطا
خطا پایه موفقیت است و وسیله ای است که با آن می توان به موفقیت رسید. ( Loa Tzu )
از اشتباهات خود شرمنده نشوید و آن را جرم ندانید. ( کنفسیوس )
بسیاری از افراد خوب موفقیت را می بینند. برای من موفقیت با تکرار خطا و درون بینی آن بدست می آید. در حقیقت موفقیت حاصل یک درصد کار است که خود از 99 در صد خطا حاصل شده است. ( سوشیرو هوندا )
در غرب دلبستگی ما به موفقیت باعث سست شدن ما در خطر کردن می شود. آنجه از این خطر کردن می آموزیم به آن موفقیت می ارزد. و این ترس از شکست است که تعیین می کند که بیاموزیم یا نه؟ ( پارکر پالمر )
خطا فرصتی است که هوشمندانه تر باشیم. (هنری فورد )
هر چه شما را نمی کشد شما را قوی تر می کند. ( مارلون براندو )
من هفتصد بار اشتباه نکردم. من یک بار اشتباه نکردم من زمانی موفق شدم که هفتصد راهی را که موفقیت آمیز نبود اصلاح کردم. هر گاه راهی را که عمل نمی کرد حذف کردم راهی را پیدا کردم که کار می کرد. ( توماس ادیسون )
هر گاه خبر های بد را به عنوان یک نیاز به تغییر و نه یک خبر منفی پذیرفتید شما از آن شکست نخورده اید بلکه از آن چیزهای تازه آموخته اید ( بیل گیتس )
در مورد موفقیت
زمانیکه دانش یک مرد برای موفقیت کافی است. ولی تقوای او کافی نیست. هر چه را که او ممکن است بدست آورد دوباره از دست خواهد داد. (کنفسیوس)
موفقیت به همان اندازه شکست خطرناک است. (لائو تزو)
برای قضاوت در مورد موفقیت خودت ببین چه بدست آورده ای و در قبال آن چه از دست داده ای. (دالای لاما)
همة چیزی که در این زندگی لازم دارید بی خبری و اعتماد به نفس است و موفقیت حتمی است. (مارک تواین)
موفقیت توانایی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن شور و حرارت است. (وینستون چرچیل)
در پایان
موفقیت به معنای بدست آوردن آن چیزی است که می خواهید.
شادی به معنای خواستن آن چیزی است که دارید.
جملات کوتاه انگیزشی
یکی از کلیدهای موفقیت در هر کاری پافشاری و ثابت قدمی است. وقتی که فهمیدید که دقیقاً چه کاری می خواهید انجام دهید، ناگهان در برابر خود فهرست بزرگی از کارهایی می بینید که باید انجام دهید و معمولاً در آغاز شور و شوق بیشتری برای انجام کارها وجود دارد ولی برای موفقیت درست زمانی است که شور و شوق شما کم می شود یک چیز دیگر هم احتیاج دارید و آن پافشاری در انجام کارهاست. سماجت همانند یک عضله است هر چه بیشتر تقویت شود قوی تر می شود. به علاوه شما هم قوی تر شده اید و مهارتها و تجارب بیشتری بدست آورده اید. پس به موفقیت نزدیکتر شده اید.
در راه رسیدن به هدف همیشه موانعی ایجاد می شوند که در برخورد اول عبور از آنها غیر ممکن به نظر می رسد. این موانع را به عنوان قسمتی از زندگی خود فرض کنید. فرض کنید شغل شما پایداری در پیمودن مسیر برای عبور از این موانع است.
اگر این موانع در زندگی شما وجود نداشتند شانسی برای به مبارزه طلبیدن خود نداشتید. و زمانیکه به موفقیت می رسیدید دیگر شیرینی آن موفقیت را نمی چشیدید. هدف خود را تبدیل به یک مبارزه یا رقابت کنید.
اگر در زندگی افراد موفق مطالعه کرده باشید متوجه می شوید که اکثریت آنها بیشتر با شکست مواجه شده اند تا با موفقیت. ولی آنها یک تفاوت اساسی دارند و آن پافشاری در رسیدن به هدف است. هر بار که فرد موفق به مانعی برخورد می کند یا شکست می خورد دوباره باز می گردد و باقدرت بیشتر ادامه می دهد. و در نهایت به آن موفقیت بزرگ می رسد. بله در پشت هر موفقیت بزرگ شکستهای کوچک و بزرگی وجود دارند که آن فرد اگر در راه خود ثابت قدم نبود و بعد از هر کدام از آن ناکامی ها متوقف می شد اکنون صاحب چنین موفقیتی نبود.
به عنوان مثال والت دیزنی 302 بار برای پروژه اول خود از طرف سرمایه گذاران جواب رد شنید ولی هر بار از نو شروع کرد. این پافشاری و سماجت در رسیدن به هدف سبب شده که هنوز پس از سالها میلیاردها نفر از برنامه های دیزنی لذت ببرند و طرفدار آن باشند.
کلنل ساندرز برای بدست آوردن بهترین دستور پخت جوجه سرتاسر ایالات متحده آمریکا را رانندگی کرد و در 1009 تا از آن رستورانها آن چه را که می خواست نیافت ولی اکنون مرغ سوخاری او در تمام دنیا طرفدار دارد.
باید توجه داشته باشید که روشهای خود را همیشه مورد ارزیابی مجدد قرار دهید چون همیشه راه بهتری وجود دارد. اگر کاری را اشتباه انجام داده اید. اکنون وقت تغییر روش است. با هر بار بازنگری کار خود چیزهای جدیدی می آموزید. و راه جدیدتری برای رسیدن به هدف پیدا می کنید.
امروز روزی است که باید سفر خود را آغاز کنید. از سماجت و پافشاری امروز برای موفقیت فردا استفاده کنید.
خلاقیت
یک فکر یا ایدة جدید که ترکیبی از ایده های قدیمی است را خلاقیت گویند. داشتن توانایی ساخت ایده های نو به توانایی شما در تشخیص ارتباط بین موارد ظاهراً غیر متجانس بستگی دارد.
خلاقیت یعنی کنار هم قرار دادن افکار و ایده هایی که تا قبل از این پنداشته می شد به یکدیگر ربطی ندارند. این توانایی شماست که افکار مختلف را با یکدیگر ترکیب کنید و یک ایده نو که مفید هم هست بوجود آورید.
آن گونه که به نظر می رسد ظاهراً مسئله ای وجود ندارد که نتوانید حل کنید هدفی وجود ندارد که نتوانید به آن برسید هیچ مانعی وجود که نتوانید از آن بگذرید اگر بدانید چگونه از قدرت خلاقیت مغز خود استفاده کنید تا هر مشکلی را مانند یک اشعه لیزر از زندگی خود جدا کنید و دور بیندازید.
خلاقیت به معنی اختراع یک چیز کاملاً جدید نیست، بلکه بوجود آوردن یک سری ارتباطات همسو است. لازم نیست که حتماً یک فرد خاص باشید تا خلاق باشید هر کسی می تواند خلاق باشد. این مهم نیست که شما کی هستید، مهم این است که چگونه عمل می کنید. تنها چیزی که احتیاج دارید این است که برای مشکل خود چندین راه حل پیدا کنید نه این که خود را به اولین راه حلی که به نظرتان می رسد یا از همه ساده تر است محدود کنید. به خود اجازه بدهید که سر زنده کنجکاو و انعطاف پذیر باشید.
روانشناسان معتقدند که خلق ایده در یک شخص به فعالیتهای او بستگی دارد و این تفکر را تفکر همبسته می نامند. این وابستگی به صورت مداوم و خطی نیست بلکه پرشی است. با بوجود آوردن ارتباط بین افکار و ایده های مختلف برای یک لحظه هم که شده باید نسبت به وضعیت موجود در خود شک و تردید ایجاد کنید. محدودیت برای خلاقیت کشنده است که به جای اینکه به جواب برسد باعث خفه شدن نطفه تفکر خلاق می شود. در پروسه یک تفکر خلاق همه مراحل ارزیابی میزان تردید، غلبه بر آن و بها دادن به آن برای خلق یک ایدة بزرگ بسیار مهم هستند.
همچنان که به بررسی افراد خلاق می پردازید یک چیز مشترک در همه آنها خواهید یافت و آن عشق به کاری است که انجام می دهند.
یک خبر خوب این است که خلاقیت یک مهارت و استعداد است که قابل یادگیری و پروراندن است پس برای افزایش مهارت خود تمرین کنید. با این مهارت می توانید رشد شخصی و حرفه ای خود را شتاب ببخشید. با افزایش مهارت های فکری و انجام تمرین های لازم برای شکوفایی خلاقیت می توانید ارزش فعالیتهای خود را چند برابر کنید و به سرعت کمیت و کیفیت دستاورد هایتان افزایش می یابد.
اگر بخواهید جام قهرمانی تنیس را ببرید. هر چند وقت تمرین می کنید؟ ماهی یکبار؟ هفته ای یکبار؟ روزی یکبار؟
هر چند وقت یکبار باید عضلات خلاقیت مغز خود را تمرین دهید تا دارای قدرت خلاقیت بالایی باشید؟ ماهی یکبار؟ هفته ای یکبار؟ یا هر روز؟
با یک دیدگاه متفاوت به قضایا بنگرید
همیشه یک دیدگاه متفاوت منجر به یک نوع آوری شده است. حال برای کارها و مسائل موجود می خواهید یک راه حل بهتر پیدا کنید پس آنها را بازسازی کنید یعنی اول کار یا حرفه یا مشکل خود را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید و برای حل مشکل یا یافتن راه بهتر برای انجام کار از یک راه متفاوت این اجزا را کنار هم بچینید.
بدنبال سئوالات جستجوگر باشید
برای خلاق بودن یک ذهن کنجکاو نیاز دارید بدون تعداد زیادی سئوالات چرا؟ و چه می شد اگر؟ نمی توانید یک دید خلاق بوجود آورید. برای بوجود آوردن چنین دیدی که اکثر افراد در همین زمینه دجار مشکل هستند مطمئن شوید که علاوه بر طاهر هر چیزی به زیر پوسته و ماهیت آن هم نگاهی داشته باشید هیچ کاری را برای امتیاز گرفتن و مورد توجه قرار گرفتن انجام ندهید. سعی کنید به دنیا با چشمهای کنجکاو تری بنگرید. سعی کنید نظریاتی پویا ارائه دهید و به آنها اکتفا نکنید سعی کنید هر چیز مهمی را از خود بپرسید چرا؟ و ببینید چه اتفاقی می افتاد اگر اینچنین می شد؟
اساس یک تیم کاری
یک تیم عبارت است از یک نیروی پویا که چند نفر را برای انجام یک کار یا پروژه مشترک دور هم جمع کرده است اعضای یک تیم درباره دیدگاههای خود بحث می کنند. طراح ها را بررسی می کنند، تصمیم می گیرند و برای رسیدن به هدف کار می کنند. تیم ها زمانی بوجود می آیند که نیاز به تخصص ها و تجارب مهارت ها و ... افراد مختلف برای رسیدن به یک هدف لازم باشد. همه تیم های موفق با چند ویژگی اصلی توصیف می شوند: رهبری قوی و تأثیرگذار، تعیین دقیق اهداف، قوانین و دستورات شفاف، توانایی سریع عمل کردن به طوریکه در کمترین زمان دستورات و خواسته ها برآورده شوند، به آزادی و راحتی ارتباط برقرار می شود، مهارت ها و فنون لازم تقویت می شوند تا وظایف محوله تمام و کمال انجام شود.
بهترین راه برای شناخت تیم بررسی رفتار داخلی آن است. داستان شکل گیری هر تیم نحوه رسیدن آن تیم به هدف کمالات، مهارت ها، محرک ها، تعهد و در نتیجه نحوه عمل آن را آشکار می سازد. یعنی برای افزایش کارایی تیم باید تجارب گذشته را مورد بازبینی قرار داد. اگر چه برای رسیدن به این مهم باید مرتباً کارایی و قابلیتهای تیم را بررسی و تعقیب کرد. هر تیم یک واحد پایه کارایی برای بیشتر سازمانهاست. تجربیات موفق تیم ها به خاطر کارهایی که انجام شده (موفقیتی که کسب شده) و چیزهایی که اعضای تیم ها آموخته اند حایز اهمیت است. تیم ها باید مسئول و انعطاف پذیر باشند تا بتوانند رویدادها را رقم بزنند و جوابگوی تقاضا باشند.
بنابراین یک تیم شامل تعداد کمی از افراد با مهارت های مکمل است که برای رسیدن به یک هدف مشترک در کارها مشارکت می کنند. بطوریکه در این راه تمامی اعضای گروه خود را در مقابل یکدیگر و هدف نهایی مسئول می دانند.
تیم های موفق می توانند از 2 تا 22 نفر یا حتی بیشتر تشکیل شوند. اما آنچه از تعداد نفرات تیم مهمتر است شکل تیم، الگو و روح تیم است که همه اینها نتیجه چگونگی تعیین وظایف اعضای تیم است. وظایفی که باید بوسیله تیم ها انجام شود اساساً به سه دسته تقسیم بندی می شود:
وظایف تکراری: که احتیاج به افرادی از تیم دارد که تمایل دارند نقش ثابتی را در تیم بازی کنند. این وظایف معمولاً راحتتر انجام می شوند و می توانند به طور مستقل و به نحو احسن انجام شوند.
پروژه ها: که احتیاج به افراد خلاق دارد. اصلی ترین مشخصه آن همکاری افراد برای تولید یک محصول جدید است.
شرکاء و سهام داران: این افراد یک سری خواسته های مشخص و خلاق و همچنین طرح هایی برای انجام کارهای جدید ارائه می کنند. این نوع کار در سطح سرپرستان و مدیران است.
شناختن تیم
1ــ تیم ها زمانی به وجود می آیند که احتیاج به انجام یک کار برجسته باشد. رسیدن به این هدف انگیزه را می سازد.
2ــ داشتن یک دیدگاه مشخص حیاتی است. که شامل اندازه، مقصد، اهداف، مهارت ها، راه و روش و پاسخگویی برای کارایی موفق است.
3ــ سازمانها به تیم ها و زیر تیم ها تقسیم می شوند. که نحوه ارتباط و سلسله مراتب بین آنها منجر به برآورده شدن هدف نهایی می شود.
4ــ در این سلسله مراتب بالاترین تیم (تیم رهبری) پیچیده ترین و مشکل ترین ساختار را دارد. بنابراین باید لایق ترین افراد در این تیم قرار گیرند.
5ــ تعهد گروهی به تعهد فردی در تیم اولویت دارد. که در نهایت منجر به موفقیت گروهی و فردی می شود.
6ــ سازمانهایی که کارایی بالایی دارند به احتمال قریب به یقین «تیم های واقعی» را ساخته اند و از آن استفاده می کنند.
7ــ نحوه ارتباط تیم ها با یکدیگر در کارایی آنها ارتباط مستقیم دارد.
8ــ کارایی و آموزش دو بخش جدایی ناپذیر از هم هستند و بر یکدیگر تأثیرگذارند. بدون آموزش صحیح و مستمر رسیدن به بهترین سطح کارایی و ماندن در بازار رقابت غیر دست نیافتنی است.
9ــ رهبران سازمان می توانند کارایی تیم را با ایجاد فرهنگ افزایش بهره بری به بهترین سطح برسانند به طوریکه همه اعضای تیم سعی در بهبود راندمان تیم داشته و روی آن کار کنند. بهترین راه ارتقا فرهنگ کار آموزش است.
10ــ در یک تیم تعصب گروهی وجود دارد.
چگونه تیم کاری خود را متعهد سازیم.
انجام پروژه زودتر از موعد مقرر همراه با رضایت مشتری و بدون هزینه های اضافی و سودآوری مناسب از رویاهای رهبر هر تیمی است. اما هر مدیر دانا و باتجربه به خوبی می داند که این رویا زمانی به حقیقت می پیوندد که هر عضوی گروه خود را کاملاً درگیر کار کند و نسبت به هدف تیم خود را متعهد بداند. اما راز داشتن چنین افرادی چیست؟
آیا من واقعاً می توانم افرادم را نسبت به اجرای پروژه متعهد سازم...؟
مشکل اینجاست که به نظر می رسد افراد به این موضوع اهمیت زیادی نمی دهند که اگر در کارها مسئولانه شرکت کنند نتیجه بهتری می گیرند یا خیر...؟
شما نمی توانید افراد را مجبور کنید برای مدت زیادی سخت کار کنند...؟
اینها صحبت هایی است که در وهله اول به ذهن خطور می کند ولی همیشه برای هر کسی راهی وجود دارد.
رهبر هر تیمی می خواهد تیمش نسبت به کار و وظایف فعال و متعهد باشد. چرا؟ واضح است چون در این صورت است که معجزه رخ می دهد. پروژه شما جلوتر از برنامه پیش می رود. مشتریان شما راضی هستند و دچار کمبود بودجه نمی شوید دلگرمی افزایش می یابد و حجم کارها کاهش می یابد. و خلاقیت و بالندگی افزایش می یابد. این به راستی یک معجزه است این طور نیست؟
شاید فکر کنید این صحبت ها رویایی است ولی می دانید کلید موفقیت تعهد افراد تیم است بنابراین می توانید از همه ابزارها، فنون و عقاید برای افزایش میزان تعهد استفاده کنید. در حقیقت هیچ ابزار، فن و فرآیند مشخصی برای این منظور وجود ندارد و اصلاً شما نمی توانید تعهد تیم را به میزان 100% برسانید اما می توانید به افراد کمک کنید تعهد خود را بالا ببرند.
معنای این سخن این است که شما می توانید تعهد و شرکت پذیری هر فرد را به طور شخصی بالا ببرید ولی نمی توانید تعهد کل تیم را به همان میزان بالا ببرید پس اگر میزان تعهد هر فرد تیم را بالا ببرید در حقیقت تعهد به کار کل تیم را افزایش داده اید.
نکته: بر روی تعهد تیم کار نکنید بلکه بر روی تعهد اشخاص کار کنید.
افزایش تعهد افراد
خبر خوب اینست که شما هم یک فرد هستید بنابراین هر چیزی که سبب افزایش تعهد شما می شود می تواند سبب افزایش تعهد دیگران هم بشود.
اجازه دهید کمی بیشتر روی موضوع بحث کنیم. برای ایجاد تعهد و مشارکت سه پیش نیاز مهم وجود دارد:
ــ فهمیدن
ــ مال خود دانستن
ــ اعتقاد پیدا کردن
فهمیدن
چگونه می توانید میزان مشارکت افرادی را که از کار خود اطلاعات درستی ندارند افزایش دهید. چند نفر از افراد تیم شما از وظایف و نقش خود در تیم و از همه مهمتر هدف کار خود به خوبی مطلع هستند. ارتباط شما با آنها برای بیان این موضوع چقدر موفق بوده است.
امروزه نقش این ارتباط در سازمانها نادیده گرفته می شود. بدون ایجاد شفافیت در نقش افراد در تیم رسیدن به رویاهای گفته شده غیر ممکن است.
نکته: ارتباط برقرار کنید، ارتباط برقرار کنید، ارتباط برقرار کنید. به افراد کمک کنید وظایف و اهداف کار خود را درک کنند.
مال خود دانستن
زمانیکه چیزی مال شما می شود چه احساسی در مورد آن دارید؟ از داشتن آن راضی و خشنود هستید و تمایل به نگه داشتن و مراقبت از آن را دارید. وقتی احساس مالکیت نسبت به چیزی دارید سطح تعهد شما نسبت به آن چقدر تغییر می کند.
برای اینکه افراد در کار و حرفه خود تعهد بیشتری داشته باشند. باید به آنها این اجازه را بدهید تا احساس کنند این کار متعلق به آنهاست.
برای ایجاد تعهد در بین کارکنان باید به آنها اجازه دهید در کار و وظیفه خود احساس مالکیت کنند.
نکته: برای ایجاد تعهد اجازه دهید افراد صاحب آن کار شوند.
اعتقاد داشتن
آیا شما نسبت به کاری که اعتقادی به انجام آن ندارید احساس تعلق می کنید. آیا اعضای تیم شما در کاری که به آن اعتقادی ندارند مشارکت فعال دارند.
غیر ممکن است که افراد با تمام جزئیات طرح و کاری که باید انجام شوند موافق باشند. مردم می توانند روشها مختلف را قبول کنند، اگر به دلایل و اهداف کاری که انجام می دهند معتقد باشند.
با کمک به افراد تیم به دیدن یک تصویر کلان از کاری که انجام می دهند در آنها احساس تعهد را افزایش می دهید. چگونه می توان به انسانها خدمت کرد؟ چگونه می توان دنیای بهتری ساخت؟ و چگونه کار افراد تیم در چنین فرایندی مؤثر است؟ به آنها کمک کنید پاسخ این سؤال را بدهند. این سبب می شود به کار خود اعتقاد بیشتری پیدا کنند.
نکته: به افراد کمک کنید به کار خود اعتقاد پیدا کنند. به آنها کمک کنید نقش مهمی که در مقیاس کلان برای سازمان و جامعه خود دارند را ببینند و با عزم بیشتری ایفای نقش کنند.
چگونه بفهمید آیا تعهد کامل دارید یا خیر.
چندی پیش یکی از دوستان به من گفت اگر نسبت کار کاملاً متعهد باشی دیگر جایی برای تصمیم گرفتن باقی نمی ماند که این کار را بکنی یا نه و بدون درننگ آن را انجام می دهی ولی اگر هر بار از خود می پرسی که این کار انجام دهم یا خیر؟ پس هنوز کاملاً متعهد به سازمان نیستی.
یک تیم کاملاً متعهد ممکن است برای چیزهای مختلف با یکدیگر بحث های طولانی داشته باشند ولی برای رسیدن به هدف هرگز با یکدیگر بحث نمی کنند، بلکه آنها درباره بهترین راه رسیدن به هدف بحث می کنند.
این سه مرحله منجر به مشارکت و تعهد فردی می شود. به هر عضو تیم خود کمک کنید وظیفه خود را درک کند، نسبت به کار خود احساس مالکیت داشته باشد. و به کار خود اعتقاد داشته باشد. این کار ساده به نظر می رسد ولی به همین سادگی ها هم نیست. انسانها پیچیده هستند و تیمها به مراتب پیچیده تر. بکار بردن این سه مرحله به شما کمک می کند هدایت این پیچیدگی ها را در دست بگیرید. و تیم را به سمت مشارکت فعال و در نتیجه راندمان بیشتر رهبری کنید.