حکمت 181
خلافت پس از پیامبر به چیست
شگفتا چگونه خلافت پیامبر با «مصاحبت» آری، ولی با «مصاحبت» و «خویشاوندی» نه و در این مورد شعری به آن حضرت نسبت داده شده که ترجمهاش این است: «اگر به بهانه «شورا» حکومت مردم را به دست گرفتی، این چه شورایی است که رأی دهندگان غایب بودند.
و اگر خویشاوندی را دلیل آوردی، دیگری که به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بود.»
حکمت 181
خلافت پس از پیامبر به چیست
شگفتا چگونه خلافت پیامبر با «مصاحبت» آری، ولی با «مصاحبت» و «خویشاوندی» نه و در این مورد شعری به آن حضرت نسبت داده شده که ترجمهاش این است: «اگر به بهانه «شورا» حکومت مردم را به دست گرفتی، این چه شورایی است که رأی دهندگان غایب بودند.
و اگر خویشاوندی را دلیل آوردی، دیگری که به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بود.»
حکمت 182
فرهنگ مرگ و زندگی
انسان در دنیا هدف تیرهای مرگ است، و چپاول شدهای است که مصیبتها بدو پیشدستی کنند. با هر «نوشی»، «نیشی» هست، و آدمی به نعمتی نرسد مگر آنکه نعمتی را از دست دهد، و روزی را آغاز نکند مگر آنکه روزی را از دست داده باشد. پس ما یاوران مرگیم و جانهامان دستخوش تیر اجل است، پس چگونه آرزوی ماندن دائم داریم در حالی که این شب و روز هر بنایی را که بالا آید بسرعت ویران کند و هر جمعی را بپراکنَد.
حکمت 183
به جمع مال حریص مباش
ای فرزند آدم، آنچه بیش از نیازت به دست آری، برای دیگران نگه داری.
حکمت 184
مهر و محبّت، زمینه پذیرش فکر و فرهنگ
برای دلها سه حال است: اشتیاق، میل، و نفرت. آنگاه که آنان را مشتاق و مایل یافتید فکر و فرهنگ را وارد کنید، که چشم دل با خنجر اکراه و اجبار کور شود.
حکمت 185
خشم خود را فرو نشان
کی خشمم را فرو نشانم آیا وقتی که از انتقام ناتوانم که گویند: صبر کن، یا زمان تواناییم که گویند: عفو کن.
حکمت 186
بخل مکن
آن حضرت بر مزبلهای میگذشت، چنین فرمود: این است آنچه بخیلان بدان بخل ورزیدند. و در روایت دیگر: این همان است که دیروز برای رسیدن بدان سر و دست میشکستند.
حکمت 187
هرچه را در راه تربیت صرف کنی، افزایش یابد
مالی که صرف کردهای ولی پندت داده، در حقیقت از دست نشده است.
حکمت 188
با سخن حکمت آمیز، جان خود را زنده کن
دلها نیز چونان بدنها میمیرند، پس برای زنده ماندنشان سخنان حکمت آمیز و نغز جستجو کنید.
حکمت 189
حق را بشناسید تا فریب باطل را نخورید
آنگاه که سخن خوارج را شنید که میگفتند: «حکومت تنها برای خداست»، فرمود: «حق» گویند ولی «باطل» خواهند.
حکمت 190
فرومایگان را بشناسید
در باره صفات فرومایگان چنین فرمود: آنان کسانیاند که وقتی گرد آیند چیره شوند، و چون پراکنده شوند شناخته نشوند.
گویند که امام چنین فرموده است: آنان کسانیاند که وقتی کنار هم آیند ضرر رسانند، و آنگاه که متفرّق شوند سود بخشند.
پرسیده شد: زیان اجتماعشان را شناختیم ولی سود جداییشان چیست فرمود: پیشهوران سر کارشان باز گردند پس مردم سود برند، چون بنّا به بنّایی، و بافنده به کارگاه، و نانوا به نانواییش باز میگردد.
حکمت 191
از سقوط دیگران شادمان مباشید
جنایتکاری را میآوردند و فرومایگان دور او را گرفته بودند، امام - درود خدا بر او - فرمود: آفرین مباد بر رویهایی که تنها به هنگام زشتی دیده شوند.
حکمت 192
همه مردم در حفاظت خداوندند
هر آدمی را دو فرشته حفاظت کنند، پس آنگاه که پیمانهاش پر شود رهایش سازند، که زمانبندی عمر، سپر محکم زندگی است.
حکمت 193
در بیعت با امام شرطی نیست
طلحه و زبیر به امام عرض کردند: ما با تو بیعت کنیم بدین شرط که در خلافت شریکت باشیم. آن حضرت فرمود: نه، شمایان در نیرو و کمک شریک، و در ناتوانی و کاستی یاور باشید.
حکمت 194
از مرگ نتوان گریخت
ای مردمان، از خدا پروا کنید، همو که اگر سخن گویید شنود، و اگر نهان دارید داند. به سوی مرگ و زندگی جاوید پیشی گیرید که اگر از آن گریزید شما را دریابد، و اگر بایستید دستگیرتان کند، و اگر آن را از یاد برید فراموشتان نکند.
حکمت 195
از کار خیر دل سرد نشوید
ناسپاسی دیگران شما را در کار خیر دل سرد نکند، زیرا کسی از شما تشکّر کند که از آن بهرهای نبرَد، تازه از سپاس سپاسگزار بیش از ناسپاسی ناسپاس دریافت خواهید کرد، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
حکمت 196
همیشه دانشپژوه باشید
هر پیمانهای بدانچه در آن ریزند پر شود جز پیمانه دانش که هرچه در آن ریزند گسترش یابد.
حکمت 197
مردم، یاور بردباران
نخستین پاداش بردباری بردبار، یاری دادن مردم به او در برابر نادان است.
حکمت 198
بردباری را تحصیل کن
اگر خصلت بردباری نداری، بردباری را وام گیر و چون بردباران باش، که اگر کسی خود را به گروهی شبیه سازد معمولًا از آنان گردد.
حکمت 199
به فکر خویش باش
آن که به حساب خویش رسد سود برَد، و آن که غفلت ورزد زیان کند، و آن که از گناه ترسد در امان باشد، و آن که با دیده عبرت نگرد بینا گردد، و آن که دیدگان خود را گشاید دریچه فهم به رویش گشوده شود، و آن که از فهم برخوردار گردد به سرزمین دانش درآید.
حکمت 200
حق پیروز است
دنیا پس از مهربانیش به ما، مهربان خواهد شد همان گونه که مادهشتر تندخو به فرزندش.
و آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «اراده ما بر این است که بر مستضعفان زمین منّت گزاریم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم».
حکمت 221
ارزش قناعت
از امام - درود خدا بر او - تفسیر این آیه را پرسیدند که خداوند میفرماید: «ما او را به زندگانی پاکیزه زنده میکنیم»، فرمود: زندگی پاکیزه، قناعت است.
حکمت 222
با خوش روزی شریک شوید
با آن که خوش روزی است شریک شوید که ثروت بیشتر آرد و بهره را افزون کند.
حکمت 223
تفسیر عدالت
امام - درود خدا بر او - در تفسیر آیه «خدا به عدل و احسان فرمان دهد» فرمود: «عدالت»، ادا کردن کامل حقّ هرکس، و «احسان»، بخشش بیشتر است.
حکمت 224
برکت بخشندگی
آن که با دست کوتاه بخشد از دست بلند دریافت کند. معنی چنین است که آدمی آنچه از مالش را در راه خیر و نیکویی انفاق کند، گرچه اندک باشد، خداوند متعال پاداش او را عظیم دهد. و دو دست در اینجا عبارت از دو نعمت است.
امام - درود خدا بر او - بین نعمت بنده و نعمت پروردگار تفاوت قائل شده است، که آنچه از سوی بندگان است کم و کوتاه، و آنچه از سوی خداست، بلند و بزرگ است، زیرا نعمتهای خداوند همیشه بر نعمتهای بندگان برتر است، چون نعمتهای الهی اصل همه نعمتهاست، پس هر نعمتی در واقع از اوست و از آنجا سرچشمه میگیرد.
حکمت 225
آغازگر جنگ مباش، بیتفاوت هم هرگز
حضرت، به فرزندش امام حسن - درود خدا بر او - فرمود: جنگ را آغاز مکن امّا جنگ طلب را پاسخ گوی، زیرا آغازگر، تجاوزگر است و تجاوزگر به خاک هلاکت افتد.
حکمت 226
بهترینها یا بدترینها
بهترین خصلتهای زنان، بدترین اخلاق مردان است: «تکبّر»، «ترس» و «بخل». پس اگر زن متین و با وقار باشد حریم خویش نگه دارد و اجازه سوءِ استفاده از خود را ندهد، و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حراج نکند، و اگر ترسو باشد در به روی هرکس نگشاید.
عاقل را بشناسید
به امام - درود خدا بر او - عرض شد که «عاقل» را برای ما توصیف نما. فرمود: عاقل کسی است که از هر چیز بجا و بموقع استفاده کند.
گفتند: جاهل کیست فرمود: بیان کردم. یعنی جاهل کسی است که کارهایش بیجا و بیموقع باشد. پس با بیان وصف عاقل، جاهل هم توصیف شده است چون وصف جاهل درست بر خلاف وصف عاقل است.
حکمت 228
شناخت دنیا
به خدا سوگند، این دنیای شما در دیده من پستتر از استخوان خوکی در دست جذامی است.
حکمت 229
درجات نیایش و نیایشگران
گروهی خدای را به «چشمداشت» پرستش کنند، که آن پرستش بازرگانان است؛ و گروهی او را از روی «ترس» بپرستند، که آن پرستش بردگان است؛ و سه دیگر او را به پاس «سپاس» پرستش کنند، که آن پرستش آزادگان باشد.
حکمت 230
زن، ضرورت زندگی
زن ضرورت زندگی و از همه جهت آسیب پذیر است، و آسیب پذیرتر، زندگی بدون اوست.
حکمت 231
سستی و سخنچینی موقوف
آن که سستی پیشه کند حقوقش تباه شود، و آن که به حرف سخنچین رود دوستانش را از دست دهد.
حکمت 232
آثار تخریبی غصب و تجاوز
سنگ غصبی در خانه، گرو ویرانی آن است. این خطبه از پیامبر اکرم - درود خدا بر او و خاندانش - نیز روایت شده و جای شگفتی نیست که دو خطبه شبیه هم باشند زیرا سرچشمه هر دو یکی است.
حکمت 233
روز حاکمیّت مظلوم...
روز حاکمیّت مظلوم بر ظالم بسیار سختتر از روزگار حاکمیّت ظالم بر مظلوم است
حکمت 234
تقوی پیشه کن و لو اندک
تقوای الهی پیشه کن گرچه اندک، و میان خود و خدای خویش حریم نگه دار و لو کم رنگ.
حکمت 235
نظام پاسخگویی
آنگاه که پاسخها برف انبار شود، حق مخفی گردد.
حکمت 236
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
خدای را در هر نعمتی، حقّی است. پس آن که حقّ نعمت به جای آرد نعمتش افزون شود، و آن که کوتاهی کند در خطر زوال نعمت قرار گیرد.
حکمت 237
بر توانایی خود بیفزایید
آنگاه که امکانات فراوان گردد خواستها کم شود.
حکمت 238
نعمت را از کف مده
از گریز نعمتها بپرهیز، که هر گریزانی باز نگردد.
حکمت 239
جوانمردی و بخشندگی
جوانمردی و بخشندگی، از خویشاوندی برتر و کار سازتر است.
حکمت 240
پاسدار گمان خیر مردم در باره خود باش
آن که به تو گمان خیر برَد، گمانش را احترام بگذار و راست انگار.
حکمت 241
از کارهای دشوار استقبال کن
برترین کردار آن است که خود را بدان واداری و از سختی آن نهراسی.
حکمت 242
راههای شناخت خداوند
خدای را به درهم شکستن تصمیمها و فسخ قراردادها و دگرگونی همّتها شناختم.
حکمت 243
ارتباط دنیا و آخرت
تلخکامی دنیا شیرین کامی آخرت است و شیرینکامی دنیا تلخکامی آخرت.
حکمت 244
آثار ایمان
خداوند ایمان را برای پالایش از شرک واجب کرد، و نماز را برای دوری از خودبینی و خودپسندی، و زکات را برای گشایش روزی، و روزه را جهت آزمایش خلوص بندگان، و حجّ را برای تقویت دین، و جهاد را به خاطر عزّت و شکست ناپذیری اسلام، و امر به معروف را جهت مصلحت توده، و نهی از منکر را به منظور بازداشتن نادانان، و پیوند با خویشان را برای رویش نسل، و قصاص را به منظور حفاظت از خونریزی، و اجرای حدود الهی را به خاطر جلوگیری از گناهان، و ترک شرابخواری را برای نگهداری عقل، و دوری از دزدی را به منظور ضرورت پاکدامنی، و ترک آلودگی دامن را به خاطر حفظ خاندان و تبار، و ترک همجنسبازی را برای حفظ نسل، و به قانون گواهی دادن را برای کشف مطالب انکار شده، و ترک دروغ را برای بزرگداشت و احترام راستگویی، و سلام را جهت امنیّت از ترسها، و امامت را برای سامان دادن امّت، و اطاعت را برای تحقّق امامت.
حکمت 245
قانون سوگند
اگر خواستید ستمگر را سوگند دهید چنین قسمش دهید که گوید: «از حول و قوّت الهی بیزار است»، که اگر به دروغ قسم یاد کند بزودی سیاست شود، امّا اگر «به خدایی که جز او خدایی نیست» سوگند یاد کند در عقوبتش تعجیل نشود، زیرا خداوند را به یکتایی خوانده است.
حکمت 246
خود وصی خویش باش
ای فرزند آدم، خود وصی خود باش و آنچه میخواهی که پس از تو در اموالت انجام دهند، خود انجام ده.
حکمت 247
تندخویی دیوانگی
تندخویی نوعی دیوانگی است، زیرا تندخو پشیمان شود، و اگر پشیمان نشود دیوانگیش دائمی است.
حکمت 248
حسادت، بیماری است
سلامتی بدن در پرتو دوری از حسد است.
حکمت 249
آثار خیر شاد کردن دلها
امام - درود خدا بر او - به «کمیل» فرزند «زیاد نخعی» فرمود: ای کمیل، خانوادهات را دستور ده که روز را به فراگیری اخلاق نیک بپردازند و شباهنگام در پی کمک رسانی به افتادگان باشند. سوگند به خدایی که صداها را شنود، هرکس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره کند که به هنگام نزول بلا، چون سیل در سرازیری به دادش رسد تا آن بلا را از او بگردانَد همان گونه که شتر غریب را از چراگاه برانند.
حکمت 250
صدقه در تنگدستی
اگر تنگدست شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید.
حکمت 251
تفسیر وفاداری
وفاداری با نامردمان، پیش خدا نامردمی است، و نامردمی با نامردمان در پیشگاه الهی وفاداری است.
حکمت 252
فریب نخورید
ای بسا آن که از نعمتِ مدام به دام افتد، و پردهپوشی الهی او را بفریبد، و از گفتار نیکویی که مردم در بارهاش گویند به فتنه درآید. و خداوند سبحان هیچ بندهای را چون مهلت دادن به او نیازموده است. این سخن پیش از این گذشت ولی در اینجا با افزونیهای نیکو و سودبخش تکرار شد.
حکمت 253
شکایت امام از مردم
آنگاه که حضرت خبر غارت و هجوم لشکریان معاویه را به شهر «انبار» دریافت نمود خود پیاده حرکت کرد تا به «نخیله» رسید. در آنجا مردم بدو پیوستند و گفتند: ای امیر مؤمنان، ما هستیم و تو را از نبرد با آنان کفایت میکنیم. امام- درود خدا بر او- فرمود: به خدا سوگند، شمایان مرا از شرّ خودتان هم کفایت نمیکنید چه رسد به شرّ دیگران اگر مردم در گذشته از ستم حاکمانشان شکایت میکردند من امروز از ستم مردمم شکوه دارم، گویی من پیرو و فرمانبرم و آنانند راهبر و فرمانروا پس از این سخن که بخشی از آن در اینجا آمده است دو تن از یارانش پیش آمدند و یکی از آنان گفت: من جز خودم و برادرم اختیار کسی را ندارم. ای امیر مؤمنان، گوش به فرمانت هستیم. امام فرمود: شما کجا و خواسته من کجا
حکمت 254
شناخت و یاری حق
گویند «حارث بن حوط» به امام عرض کرد: آیا پنداری که من اصحاب جمل را گمراه میبینم حضرت فرمود: ای حارث، تو کوته بینی و از دوراندیشی و بلندنظری دور، از این رو حق را وانهادی تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی، و از شناخت باطل نیز درماندی، پس باطل گرایان را هم نشناختی.
حارث گفت: من به همراه «سعد بن ابی وقّاص» و «عبداللّه عمر» کناره گرفتم. امام فرمود: آن دو هم حق را یاری نکردند و باطل را خوار نساختند.
حکمت 255
به قدرتمندان غبطه مخور
همنشین زور و قدرت چون شیر سوار است که دیگران به موقعیّت و مقام او غبطه خورند ولی خود بهتر داند که در چه موقعیّت خطرناکی است.
حکمت 256
بازتاب احسان به دیگران
به فرزند دیگران نیکویی کنید تا فرزندانتان را نیکو دارند.
حکمت 257
پذیرش سخنان حکیمان
سخن حکیمان اگر درست باشد داروی شفابخش است و اگر خطا باشد، درد.
حکمت 258
رسالت خبرنگار و مورّخ
مردی از امام - درود خدا بر او - خواست که ایمان را برای او بیان کند، حضرت فرمود: فردا بیا تا در حضور مردم تو را خبر دهم که اگر تو سخن مرا از یاد بردی دیگران نگه دارند، زیرا خطبه، رمندهای را مانَد که بعضی آن را بیابند و بعض دیگر از دست دهند. شریف رضی گوید: ما پاسخ امام را در مورد این سؤال در گذشته (حکمت شماره 31) آوردیم.
حکمت 259
غم روزی مخور، بر هم مزن اوراق دفتر را
ای آدمی زاده، غصّه روزی روزی را که نیامده است مخور، که اگر آن از عمرت باشد خداوند روزیت را در آن روز خواهد رساند.
حکمت 260
در دوستی و دشمنی اندازه نگه دار
در دوستی دوستت اندازه نگه دار، شاید روزی دشمنت گردد؛ با دشمنت نیز از حد مگذر، شاید روزی دوستت گردد.
حکمت 261
تلاش برای دنیای دیگران
مردم در دنیا دو گونه کردارند: گروهی در دنیا برای دنیا آنچنان تلاش کنند که آخرت را از یاد برند. از فقر باز ماندگانشان ترسند ولی از ناداری خود هرگز، پس عمر خود را در راه منفعت دیگران تباه سازند. و گروهی دیگر در دنیا برای آخرت تلاش کنند، پس آنچه سهم آنان از دنیا باشد بدون تلاش دریافت دارند، و در نتیجه هر دو بهره را برند: دنیا و آخرتشان آباد گردد، و در پیشگاه الهی روسپیدند، از خدا هم چیزی را نخواهند که از ایشان دریغ کند.
حکمت 262
مصارف اموال الهی
روایت است که در حضور عمر در روزگار فرمانرواییش، از زیورهای کعبه و زیادی آن سخن به میان آمد، گروهی گفتند: اگر آنها را برگیری و سپاه مسلمین را بدان تجهیز کنی ثواب آن برتر باشد، کعبه زیور نخواهد. عمر بدان تصمیم گرفت و از امیر مؤمنان - درود خدا بر او - پرسید، امام فرمود: قرآن بر پیامبر فرود آمد در حالی که اموال چهارگونه بودند: دارایی مسلمانان که در مقام ارث بین وارثان تقسیم میشد اموال عمومی که بر نیازمندان قسمت میفرمود خمس که مصرف آن را خداوند معلوم نموده بود و صدقات که بر نیازمندان توزیع میشد. امّا زیورهای کعبه در آن روزگار هم بود ولی به حال خود واگذاشته شد آن هم نه از روی فراموشی، و جایی هم بر خدا پنهان نبود. پس آن را در همان جایی که خدا و پیامبرش مقرّر داشتند بگذار.
آنگاه عمر به حضرت گفت: اگر نبودی رسوا شده بودیم. و زیورهای کعبه را به حال خود وانهاد.
حکمت 263
داوری در باره دو دزد
دو نفر را که از بیت المال دزدی کرده بودند نزد امام آوردند. یکی از آن دو خود بردهای از بیت المال بود و دیگری برده مردم. حضرت چنین داوری فرمود: امّا این برده که خود از بیت المال است حدّی بر او نیست زیرا بعضی از مال خدا بعض دیگر را خورده است، و امّا دیگری را باید بر او حدّ جاری کرد. پس دست او را قطع کردند.
حکمت 264
فتنهها، بستر مناسب بدعتها
اگر این فتنهها آرام گیرد بدعتها را بردارم.
حکمت 265
نظام توزیع روزی
قطعاً بدانید که خداوند برای بندگان خود - هر چند زرنگ و پرتلاش باشند - بیش از آنچه در دفتر تقدیر نوشته، قرار نداده است. نیز ناتوانی و کم تلاشی آنان، مانع از رسیدن آنچه مقدّر است نخواهد شد.
و آن کسی که دارای این شناخت باشد و آن را به کار بندد از همگان در آسایش پرسود، برتر است، و آن که این فرهنگ را وانهد و در آن تردید کند از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است. و چه بسیار کسان که نعمت بر آنان ریزش دارد ولی آن نعمت مقدّمه عذاب الهی است، و چه بسیار گرفتاران که مورد آزمایشاند. پس ای شنونده، بر سپاست بیفزای، و از شتابت بکاه، و در ایستگاه روزیت بایست.
حکمت 266
ضعف نفس، آفت دانش و یقین
دانش خود را نادانی مینگارید، و نیز یقین خود را به شک تبدیل نکنید. آنگاه که دانستید به کار بندید، و آنگاه که یقین کردید گام پیش گذارید.
حکمت 267
طمع، دام فریب طمع کار
طمع، آدمی را بر لب آب آورَد ولی تشنه برگردانَد، ضمانت کند امّا وفا نکند. ای بسا نوشنده آب که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شود. هر قدر ارزش زرد و سرخ دنیا بیشتر آید از دست دادنش مصیبتبارتر باشد. آرزوهای دراز دیده بصیرت را کور کند، و بهرهها سراغ کسی رود که در پیاش نباشد.
حکمت 268
بیماری ریاکاری
خدایا، به تو پناه برم از اینکه در دیدگاه دیگران زیبا باشم امّا باطنم در پیشگاه تو زشت باشد، تا با مردم ریاکاری کنم به آنچه تو از من آگاهی، پس برای مردم ظاهرم را زیبا کنم امّا با عمل زشتم به سوی تو آیم به خاطر نزدیکی به بندگان و دوری از خشنودی تو.
حکمت 269
دنیا در آینده به عدالت زنده شود
نه، سوگند به خدایی که به قدرت او پایان شب سیه سفید است، جهان این چنین نمانَد، بلکه به عدالت زنده شود.
حکمت 270
ارزش کار خوب پیاپی
«اندکِ» پیاپی و پیوسته، امید بخشتر از «زیادِ» خستگیآور و ناپایدار است.
حکمت 271
مستحبّات را مانع واجبات قرار ندهید
اگر مستحبّات، واجبات را ضرر رسانَد مستحبّات را رها کنید.
حکمت 272
ابعاد سازنده «یاد مرگ»
آن که دوری سفر را یاد کند، آماده شود.
حکمت 273
عقل و اندیشه
دیدن، تنها با چشم نیست، چه بسیار چشمها که به صاحبش خیانت کند، امّا عقل، کسی را که از او نصیحت خواهد فریب ندهد.
حکمت 274
غفلت، مانع پذیرش موعظه
میان شمایان و موعظه حجابی از غفلت است.
حکمت 275
شناخت دانا و نادان
نادانتان در کار افزاید و دانایتان از کار گریزد.
حکمت 276
بهانه جویی، نشانه نادانی و ناآگاهی
دانش و آگاهی، راه عذر بر بهانه جویان بسته است.
حکمت 277
به کار خیر بشتابید
هر که را به شتاب خوانند مهلت خواهد، و هر که را فرصت باشد امروز و فردا کند.
حکمت 278
به خوشحالیها دل مبند
هرچه را مردم گفتند «خوش باد»، روزگار برای او بد نهاد.
حکمت 279
در کار خدا دخالت مکن
از آن حضرت در باره «قضا و قدر» پرسیدند، فرمود: راهی است تاریک، آن را مپویید و دریایی است ژرف، خود را به آب میفکنید این راز الهی است، برای دسترسی بدان خود را به زحمت میندازید.
حکمت 280
نادانی، عقوبت فرومایگی
آنگاه که خداوند بندهای را پست و رذل یابد دروازه دانش را بر او بندد.
حکمت 281
نشانههای اوج انسان
پیش از این برادری خدایی داشتم که خُردی و حقارت دنیا در دیدهاش او را در دیدگاهم بزرگ میداشت. او از حاکمیّت شکمش رسته بود، پس آنچه را به دست نمیآورد نمیخواست، و آنگاه که به چیزی دست مییافت زیادهروی نمیکرد.
بیشتر عمرش را به سکوت میگذراند، و اگر سخن میگفت بر گویندگان برتر بود و تشنگی پرسندگان را فرو مینشاند. افتاده بود و ناتوانش میانگاشتند، امّا در هنگامه تلاش و جهاد «شیر بیشه» و «مار بیابان» بود. جز در پیشگاه قاضی و هنگام دادخواهی، بر ضدّ کسی دلیل نمیآورد. هیچ کس را تا آنجا که عذری مییافت، سرزنش نمیکرد تا عذر خواهیش را بشنود. از هیچ دردی شکوه نمیکرد تا بهبود مییافت. آنچه میگفت خود به کار میبست، و از آنچه به کار نمیبست سخن نمیگفت. اگر در مجادله بر او غلبه میکردند، سکوت را از دست نمیداد و در صدد غلبه کردن برنمیآمد. بر شنیدن حریصتر بود تا گفتن، و چون دو موضوع در ذهنش میآمد، میاندیشید کدام یک به هوس نزدیکتر است، همان را وامینهاد. پس بر شما باد بدین خصلتها، به آنها پایبند باشید و در به دست آوردنشان بر یکدیگر سبقت گیرید، و اگر نتوانستید همه آنها را به دست آورید، آنچه را میتوانید برگیرید که ضرر را از هر کجا که بگیری نفع است.
حکمت 282
نافرمانی الهی کفران نعمتهای اوست
اگر خداوند بر نافرمانیش هم نمیترساند، شکر نعمتهایش اجازه نافرمانی نمیداد.
حکمت 283
صبر در مصیبت
امام - درود خدا بر او - در تسلیت مرگ فرزند «اشعث بن قیس» بدو فرمود: ای اشعث، اگر بر مرگ پسرت محزون شوی حق داری، که فرزندت را از دست دادهای، و اگر صبر کنی خدای را در هر مصیبتی پاداشی است. ای اشعث، اگر صبر کنی، بدانچه دست تقدیر رقم زده است تن در داده و به پاداش الهی دست یافتهای، و اگر بیتابی کنی آنچه مقدّر بوده، رسیده است ولی تو گناه کردهای. ای اشعث، پسرت تو را شاد میکرد در حالی که بلا و آزمایشت بود، و تو را غمگین ساخت در حالی که ثواب و رحمت است.
حکمت 284
مصیبت ارتحال پیامبر
آن حضرت هنگامی که پیکر مطهّر پیامبر عزیز را به خاک میسپرد، در کنار تربتش فرمود: صبر پسندیده است جز بر ارتحال تو، و بیتابی ناپسند است مگر بر فراق تو. مصیبت تو بزرگ و توانفرساست، امّا دیگر مصیبتها قبل و بعد از تو کوچک و قابل تحمّل بوده است.
حکمت 285
با احمق منشین
با احمق منشین، که بدیهایش را برای تو بیاراید و دوست دارد تو را چون خود سازد.
حکمت 286
مسافت شرق و غرب
از آن حضرت در باره فاصله «خاور» و «باختر» پرسیدند، فرمود: به اندازه پیمودن یک روز خورشید.
حکمت 287
دوستان و دشمنانت را بشناس
دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نیز سه. امّا دوستانت: دوستت، دوست دوستت، و دشمن دشمنت. و امّا دشمنانت: دشمنت، دشمن دوستت، و دوست دشمنت.
حکمت 288
در دشمنی اندازه نگه دار
امام - درود خدا بر او - مردی را دید که علیه دشمنش تلاش میکرد ولی به خودش هم ضرر میرساند، فرمود: تو کسی را مانی که نیزه در قلب خود کند تا ترکسوارش را به قتل رسانَد.
حکمت 289
از عبرتها پند آموز
چه بسیار است عبرتها، و چه اندک است پذیرش آنها
حکمت 290
دشمنی با تقوی سازگار نیست
آن که در دشمنی زیادهروی کند گناهکار است، و آن که کوتاه بیاید مورد ستم قرار گیرد، و ستیزهجو نتواند تقوای الهی پیشه کند.
حکمت 291
با نماز، گناه را بشوی
از گناهی که پس از آن دو رکعت نماز گزارم و از خداوند عافیت خواهم، نهراسم.
حکمت 292
همان کس که روزی دهد حساب کشد
از آن حضرت پرسیدند: خداوند از این همه مردمان چگونه حساب کشد فرمود: همان طور که آن همه را روزی دهد.
دوباره پرسیدند: چگونه به حساب آنان رسد در حالی که او را نبینند فرمود: همان گونه که آنان را روزی میدهد و او را نمیبینند.
حکمت 293
عاقل و فهمیده را نماینده و مباشر گردان
پیک تو نمایانگر عقل تو است و نامهات گویاتر از گفتهات.
حکمت 294
همه محتاج دعا هستند
گرفتاری که در کوره بلا سوزد، نیازمندتر به دعا نیست از آن که در سلامتی است ولی از بلا در امان نباشد.
حکمت 295
مردم را سرزنش نکنید
مردم فرزندان دنیا هستند، و کسی را نسزد که بر عشق مادر سرزنش شود.
حکمت 296
نیازمندان را محروم مکن
تهیدستی که به تو رو آورَد فرستاده خداست، پس آن که دست رد به سینه او نهد در واقع خدا را رد کرده است، و آن که او را عطا کند گویی به خدا بخشیده است.
حکمت 297
رابطه غیرت و پاکدامنی
غیرتمند هرگز دست به فحشا نزند و حریم عفّتی را ندرد.
حکمت 298
پیمانه عمر
تا پیمانه عمر لبریز نشود کسی نمیرد.
حکمت 299
این همه وابسته به مال مباش
آدمی مرگ فرزندش را تحمّل کند و به خواب و استراحت پردازد، امّا ربوده شدن مالش خواب و راحت را از او گیرد یعنی بر کشته شدن فرزندش صبر کند ولی بر ربوده شدن مالش بیتابی نماید.
حکمت 300
دوستی پدران، درس دوستی به فرزندان است
دوستی پدران سبب خویشی فرزندان خواهد بود، و نیاز خویشاوندی به دوستی، بیش از نیاز دوستی به خویشاوندی است.
حکمت 301
روشن بینی مؤمن
زیرکی و هوشیاری مؤمنان را پاس دارید، که خداوند حق را بر زبان آنان جاری سازد.
حکمت 302
نشانه ایمان راستین
ایمان هیچ بندهای راستین نبُوَد مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد اوست.
حکمت 303
کیفر دروغ
امام آنگاه که به بصره آمد، «انَس بن مالک» را نزد طلحه و زبیر فرستاد تا آنچه را از پیامبر اکرم - درود خدا بر او و خاندانش در باره آنها شنیده بود یادآوری کند، امّا او از این کار سر بر تافت و گفت فراموش کردهام. حضرت فرمود: اگر دروغ گویی، خداوند تو را به «پیسی» دچار سازد که عمامه هم آن را نپوشانَد.
انَس بر اثر نفرین امام به «برصِ» در صورت (پیسی) مبتلا گشت و دیگر بدون نقاب دیده نمیشد.
حکمت 304
نیایش مستحب را بر خود تحمیل نکنید
دلها را «رویکردی» است و «رویگردی». پس آنگاه که روی کرد و پذیرش نشان داد به مستحبّاتش وادارید، و اگر روی گرداند و آمادگی نداشت به واجباتش بسنده کنید.
حکمت 305
قرآن، کتاب زندگی و تاریخ
آنچه در گذشته رخ داده و در آینده روی خواهد کرد، و آنچه دستور زندگیتان باشد در قرآن است.
حکمت 306
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
سنگ را به همان جا که از آن آمده باز گردانید، که «کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و بدی را جز بدی حریف نیست.
حکمت 307
هنر خطّاطی
امام به منشی مخصوص خود «عبیداللّه بن ابی رافع» فرمود: دواتت را لیقه بگذار، و قلمت را بلند بتراش، و میان سطرها فاصله بگذار، و حرفها را نزدیک یکدیگر بنویس، که این خط را زیباتر کند.
حکمت 308
رابطه ثروت و تبهکاری
من پیشوای مؤمنانم، و ثروت پیشوای تبهکاران است. یعنی مؤمنان از من اطاعت کنند و تبهکاران از مال، همچنان که زنبور عسل به دنبال ملکه خود که رئیس آن است، رود.
حکمت 309
دشمنان به اختلاف در بین ما دل بستهاند
بعضی از یهودیان به آن حضرت عرض کردند: شما هنوز پیامبرتان را به خاک نسپرده اختلاف را آغاز کردید. امام - درود خدا بر او - فرمود: ما در جانشینی پس از او اختلاف کردیم نه در او، امّا شمایان هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده خدا را منکر شدید و به پیامبرتان گفتید: «خدایی چون بتهای کافران برایمان بساز، و او گفت: شما نابخردید».
حکمت 310
پیروزی، در پرتو قدرت روحی و ایمانی
به امام - درود خدا بر او - گفتند: چگونه بر هماوردان پیروز میگشتی فرمود: هر که در میدان کارزار مرا دید، خود را باخت و بر شکستش مرا کمک داد. اشاره به جلوه شکوه و بزرگی آن بزرگوار در دل دشمن است.
حکمت 311
فقر، ارزش نیست و از آن باید گریخت
امام - درود خدا بر او - به فرزندش «محمّد حنفیّه» فرمود: پسر جان، من بر تو از تهیدستی و درویشی ترسانم. پس، از آن به خدا پناه آور، که تهیدستی و درویشی از دین بکاهد، و خرد را پریشان کند، و دشمنی آفریند.
حکمت 312
پرسش برای دانش
به پرسشگری که از مشکلی پرسش کرده بود فرمود: برای فهمیدن بپرس نه برای آزار دادن، که نادانِ دانشجو چون داناست و دانای گمراه چون نادان، موذی است.
حکمت 313
اطاعت از رهبری
امام - درود خدا بر او - به «عبداللّه بن عبّاس» در مورد نظری که اظهار داشته و حضرت نپذیرفته بود فرمود: تو باید نظرت را بگویی ولی من خود باید ببینم و تصمیم بگیرم، پس اگر آن را به کار نبستم تو باید از من اطاعت کنی.
حکمت 314
روایت است که آن حضرت - درود خدا بر او - آنگاه که از نبرد صفّین به کوفه باز میگشت، به قبیلهای از «هَمْدان» برخورد که بر کشتگانشان در صفّین بلند میگریستند و در این حال «حَرب بن شُرَحبیل شَبامی» که از بزرگان آنان بود به حضور امام رسید، امام بدو فرمود: آن طور که میشنوم، زنانتان بر شما غالب آمدهاند. چرا آنها را از این شیون باز نمیدارید حرب در هنگام صحبت امام - درود خدا بر او - پیاده بود و حضرت سوار، دوباره بدو فرمود: برگرد، که راه رفتن چون «تو» در رکاب چون «من» سبب فتنه و فساد والی، و ذلّت و خواری مؤمن است.
حکمت 315
فریب شیطان را نخورید
امام - درود خدا بر او - در جنگ نهروان به کشته شدگان از خوارج برخورد، چنین فرمود: بدا به حالتان آن که فریبتان داد، زیانتان رساند.
گفتند: چه کسی فریبشان داد ای امیر مؤمنان فرمود: شیطان گمراه کننده و «نفس امّاره» که بسیار به بدی فرمان دهد، آنان را بر رؤیاها و آرزوهای دراز بفریفت، و راه گناه را بر ایشان گشود، و وعده پیروزی داد، و در نتیجه به دوزخشان سرنگون ساخت.
حکمت 316
خدا را همه جا بویژه در خلوتکدهها حاضر بینید
در خلوتکدهها از نافرمانی خدا بپرهیزید، همان کو شاهد است داوری کند.
حکمت 317
یاران امام
آنگاه که خبر شهادت «محمّد بن ابی بکر» را شنید، فرمود: اندوه ما بر او به اندازه شادی دشمن در مرگ اوست جز آنکه آنان از دشمنی رستند و ما دوستی را از کف دادیم.
حکمت 318
خودسازی در جوانی
فرصت عبادت و خودسازی تا شصت سالگی است.
حکمت 319
پیروزی غلبه بر تباهی است
پیروز و موفّق نیست آن که گناه بر او چیره گردد، و آن که به همدستی شرّ و بدی غلبه کند در حقیقت شکست خورده است.
حکمت 320
فقرا شریک ثروتمندان
خدای پاک روزی درویشان را در ثروت ثروتمندان مقرّر فرموده است، پس فقیری گرسنه نمانَد جز آنکه ثروتمندی حقّ او را خورده است، و خداوند به خاطر این کار توانگران را بازخواست خواهد کرد.
حکمت 321
کاری کنید که نیاز به پوزش نباشد
بینیازی از پوزش، بهتر از پوزش صادقانه است.
حکمت 322
ادب بندگی
کمترین ادبِ بندگی خدا آن است که به کمک نعمتهای او گناه نکنید.
حکمت 323
سرمایه اطاعت الهی
اطاعت الهی به سود زیرکان است، در حالی که کوتاهی در اطاعت او نشانه ضعف و ناتوانی است.
حکمت 324
حاکمان مردم، پاسداران دین خدا
حاکمان و فرمانروایان باید پاسداران دین خدا در زمین باشند.
حکمت 325
سیمای مؤمن
امام - درود خدا بر او - سیمای مؤمن را این گونه ترسیم کند: شادمانی مؤمن در چهره و اندوهش در دل است. دریا دل و بلند نظر است و نفسش از همه رامتر. برتری جویی را خوش ندارد، و خودنمایی را زشت داند. اندوهش طولانی است، همّتش بلند است، و سکوتش فراوان است، دوراندیش است، اوقاتش با برنامه است، سپاسگزار و صبر پیشه است، دارای فکری ژرف است، به آسانی نیازش را نگوید و به کسی روی نیندازد، سازگار و نرمخوست. جانش از سنگ مقاومتر است و فروتنیاش از بردگان فراتر.
حکمت 326
برترین توانگری
برترین بینیازی و توانگری، ناامیدی از دستمایه مردم است.
حکمت 327
به وعده وفا کنید
آدمی تا وعده نداده آزاد است.
حکمت 328
از آرزوی دراز و فریب کاری بپرهیز
اگر آدمی پایان زندگی و سرنوشت خویش را بیند، آرزوی دراز و فریب کاری را دشمن خواهد داشت.
حکمت 329
شریکان مال خود را بشناس
هر مال دو شریک دارد: وارث و حوادث.
حکمت 330
چرا به گفته خود عمل نمیکنید
دعوتگری که به حرف خود عمل نکند تیراندازی را مانَد که زه بر کمان ندارد.
حکمت 331
اندیشه، اساس دانش
علم بر دو گونه است: یا خاستگاهش عقل و سرشت است و یا از راه شنیدن به دست آید. امّا دانشی که از راه شنیدن به دست آید، اگر از عقل نجوشد، مفید واقع نگردد.
حکمت 332
چاپلوسی، نشانه ضعف شخصیّت
دولت و حکومت، رأی و نظر را جلوه دهد: هر جا که حکومت رو کند نظرِ صاحبِ آن هم پذیرفته شود، و آنجا که روی گردانَد رأی او هم از نظر افتد.
حکمت 333
پاکدامنی و شکرگزاری
پاکدامنی زینت ناداری است و شکرگزاری زینت توانگری.
حکمت 334
روز دادخواهی
روز دادخواهی، بر ستمگر بسی سختتر از روز ستم بر ستمدیده است.
حکمت 335
عالم محضر خداست
سخنها ضبط شود، و رازها از پرده برون افتد، و «هرکس در گرو اعمال خویشتن است». و مردم گرفتارِ نابخردی و فریباند مگر آن کس را که خدای نگه دارد، پرسش کننده آنان به رنج آورَد، و پاسخدهندهشان خود را به رنج افکند. گاهی ممکن است آن کس که از نظر فکر برتر است خشنودی یا ناخشنودی، او را از فکر برتر باز دارد، و نیز آن که از همه پایدارتر و استوارتر است از نگاهی آزرده شود و کلمهای او را دگرگون سازد.
حکمت 336
بهوش باشید که هیچ نعمتی نمانَد
ای مردم، از خدا پروا کنید چه بسیار آرزومندی که به آرزویش نرسد، و سازنده سرایی که حسرت سکونت بر دلش مانَد، و گرد آورندهای که بزودی بگذارد و بگذرد، و شاید هم از راه باطل فراهم آورده و حقّی را باز داشته باشد، دست به حرام آلاییده و به خاطر جمع ثروت، پذیرای گناهان شده باشد، پس بار سنگینی به دوش گرفته و اندوهگنانه و حسرت زده بر پروردگارش وارد شده در حالی «که دنیا و آخرت را از دست داده. و این است زیانکاری آشکار».
حکمت 337
پیش نیامدن گناه هم نعمت است
دست نیافتن به گناه، خود بخشی از پاکی و پارسایی است.
حکمت 338
آبرویت را پاس دار
آبرویت گنج دربسته است که سؤال آن را میگشاید، ببین نزد که میگشایی.
حکمت 339
چاپلوسی و حسادت
ستودن بیش از اندازه چاپلوسی است و کمتر از آن ناتوانی و حسادت.
حکمت 340
گناه سبک شمردن گناه
سنگینترین گناهان آن است که گنه کار آن را سبک شمارد.
حکمت 341
اوّل به اصلاح عیب خویش پردازید
آن که در عیبِ خود نگرد به عیبِ دیگران نرسد، و آن که به روزی الهی رضا دهد بر آنچه از دست دهد غم نخورَد، و آن که تیغ تجاوز برکشد بدان کشته شود، و آن که خود را در کارها به رنج افکنَد هلاک شود، و آن که خود را در گرداب افکنَد غرق شود، و آن که در جاهای بد رود بد نام شود، و آن که زیاد سخن گوید زیاد خطا کند، و آن که خطای زیاد کند شرم او کم شود، و آن که شرمش ناچیز شود پارساییش کم گردد، و آن که پارساییش کم شود دلش بمیرد، و آن که دلش بمیرد در آتش رود، و آن که در عیبهای مردم نگرد و آنها را بد انگارد ولی برای خود روا دارد دقیقاً او همان احمق است. قناعت ثروتی است بیپایان. و آن که زیاد به یاد مرگ افتد با کمِ دنیا خشنود شود، و آن که بداند سخن او بخشی از کردار اوست کم سخن گوید جز در آنچه مفید افتد.
حکمت 342
نشانههای ستمگران
ستمگران سه نشانه دارند: ما فوق خود را نافرمانی کنند، و زیردستان را آزار رسانند، و با ستمگران همیاری کنند.
حکمت 343
پایانِ شبِ سیه سفید است
چون سختی به اوج رسد گشایش آید، و آنگاه که حلقههای بلا تنگ گردد رفاه آید.
حکمت 344
به فکر خود باش
به بعضی از یارانش فرمود: بیشترین دلمشغولی خود را به زن و فرزند قرار مده، که اگر از دوستان خدا باشند خداوند دوستدارانش را تباه نکند، و اگر از دشمنان خدا باشند پس چرا فکر و وقت خود را صرف آنان کنی
حکمت 345
خودسازی
بزرگترین عیب آن است که در خود نبینی و در دیگران سرزنش کنی.
حکمت 346
درس تبریک
در حضور امام، مردی به دیگری که پسری آورده بود چنین تبریک گفت: گوارا بادت این سوارکار حضرت - درود خدا بر او - فرمود: این را مگوی، بلکه بگوی: بخشنده را سپاس گزار، و در آنچه بخشیده شدی برکت باد، و به بزرگی رسد، و نیکوییش را روزیت فرماید.
حکمت 347
نمود ثروت
یکی از کار گزارانش ساختمان با شکوهی ساخت، امام - درود خدا بر او - فرمود: نشانه پولها بر آمده است، این عمارت ثروتِ تو را مینماید.
حکمت 348
روزی هر کس برسد
به حضرت - درود خدا بر او - عرض کردند: اگر فردی را در خانهای در به رویش ببندند، از کجا روزیش رسد فرمود: از همان جا که مرگش رسد.
حکمت 349
فرهنگ تسلیت
امام - درود خدا بر او - جمعی را که فردی از آنان درگذشته بود، چنین تسلیت گفت: این شتری است که درِ خانه همه خوابیده است. دوست شما گویا به مسافرت رفته است، پس او را در سفر بینگارید که اگر باز نگشت شما بر او وارد خواهید شد.
حکمت 350
در موقع نعمت نیز ترسان باشید
ای مردم، خدا باید شما را به هنگام نعمت ترسان بیند همان گونه که در موقع بلا و سختی. کسی که دستش باز و روزیش فراخ گشته و آن را آزمایش الهی ندیده قطعاً از رویداد وحشتناکی آرمیده است، و کسی که روزیش تنگ شده و آن را امتحان ندیده اجر خود را از دست داده است.
حکمت 351
تا فرصت باقی است از هوس دست شویید
ای اسیران هوس، آهستهتر آن که دل به دنیا داده و بدان روی کرده است تنها صدای پای مرگ او را ترسانَد که دیگر خیلی دیر شده است. ای مردم، به تربیت نفس خود پردازید و آن را از سقوط در دامچالههای عادات زشت باز دارید.
حکمت 352
از گمان بد بپرهیز
به سخنی که شنیدی تا آنجا که احتمال خیر میدهی گمان بد مبر.
حکمت 353
دستور دعا
آنگاه که حاجتی به درگاه الهی داشتی نخست بر پیامبرش - سلام خدا بر او و خاندانش - درود فرست و سپس نیازت را بخواه، که خداوند کریمتر از آن است که از دو حاجت یکی را بر آورَد و دیگری را وانهد.
حکمت 354
زیان جدال
آن که آبروی خود خواهد ستیزه و جدال نکند.
حکمت 355
پس از آمادگی درنگ مکن
شتاب در کار پیش از آمادگی و توانایی ابلهی است همان گونه که درنگ کردن پس از آمادگی.
حکمت 356
اندیشه در خواستن
آنچه را نشدنی است درخواست مکن، زیرا در آنچه داری به قدر کافی وظیفه داری.
حکمت 357
آینه دیگران باش
فکر، آینهای است روشن، و عبرت گرفتن بیمدهندهای است نصیحتگر. و در شخصیّت تو همین بس که از آنچه از دیگری خوش نداری خود دوری گزینی.
حکمت 358
علم و عمل
«دانش» همزاد «عمل» است، پس آن که «داند» باید «به کار بندد» و دانایی، عمل را خوانَد، پس اگر آن را پاسخ داد، مانَد و گر نه کوچ کند.
حکمت 359
حقیقت دنیا را بشناسید
کالای دنیا آلوده کاهِ وبا خیز است، از آن مرغزار دوری کنید که نیاسودن در آن، بهتر از ماندن است، و به اندازه کفاف اکتفا کردن، برتر از جمع ثروت است. آن که ثروت اندوزد محکوم به ناداری و بیاعتباری است، و آن که از آن بینیازی جوید آسایش یابد، و آن که چشم به زیور و زیبایی دنیا دوزد سرانجام به کوری نشیند، و آن که وابسته به دنیا شود وجود او را غمها بینبارند و در باطن قلبش تاخت و تاز کنند، و افکاری او را به خود مشغول سازد و افکار دیگر او را محزون کند. این چنین است تا چنگال مرگ گلویش را بفشرد و او را در دل خاک افکَند و دفتر زندگیش بسته شود. گرفتن جان دنیاپرست بر خدا آسان است و افکندن او در گور به دست برادرانش راحت. امّا مؤمن، به دنیا تنها به دیده عبرت نگرد، و از مردار دنیا به قدر ضرورت اکتفا کند، و آهنگ دنیا را به گوش خشم و نفرت شنود. اگر گویند ثروتمند شد، دیری نپاید که خبر ورشکستگی او درپیچد، و تا بیایند به وجود او خرسند شوند، درگذشت او حزن آورَد. تازه این حال دنیاست، و هنوز روزگار نومیدی فرانرسیده است.
حکمت 360
طاعت، بیپاداش نباشد
خداوند بر اطاعتش «پاداش» مقرّر فرموده و بر مخالفتش «عذاب»، تا بندگانش را از سقوط در آتش خشم خود باز دارد و به بهشت رهنمون گرداند.
حکمت 361
به ظاهر دین اکتفا نکنید
روزگاری بر مردم فرارسد که از قرآن جز «نشانی» نمانَد و از اسلام جز «نامی». در آن روز مسجدها از نظر بنا، آباد و از نظر هدایت، ویران خواهد بود و نمازگزاران و سازندگان آن بدترین مردم روی زمیناند. از ایشان فتنه و فساد آید و لانه گناه و پلشتی باشند. آن که خواهد از شرّشان کناره گزیند بدان در اندازندش، و آن که خواهد از آنان فاصله گیرد و پیرویشان نکند بکشانندش.
خدای سبحان در باره آنان فرماید: به خداییم سوگند، بر آنان فتنه و بلایی فرستم که بردباران هم در آن حیران بمانند، و این حتمی است. از خداوند خواستاریم که از لغزشها و غفلتهامان درگذرد.
حکمت 380
شناخت خیر و شر
خیر آن نیست که پس از آن دوزخ باشد، و شرّ آن نیست که پایانش بهشت باشد. هر نعمتی کمتر از بهشت، ناچیز است، و هر بلایی جز دوزخ عافیت است.
حکمت 362
برای بیهودگی و بلهوسی آفریده نشدهایم
روایت است که آن حضرت کمتر میشد بر منبر تکیه کند مگر آنکه پیش از خطبه میفرمود: از خدا پروا کنید، که هیچ کس بیهوده آفریده نشده تا به لهو و لعب پردازد، و سر خود رها نشده تا به لغو و بیهودگی وقت بگذراند. و مباد چهره خند فریبای دنیا جایگزین آخرت گردد که آن را زشت انگاشته است، و آن فریب خوردهای که با همه توش و توان به دنیا رسد هرگز به پای آن کس که به اندک بهرهای از آخرت دست یافته، نرسد.
حکمت 363
مجموعه ارزشها
هیچ بزرگواری و شرافتی برتر از اسلام، و هیچ ارجمندی ارجمندتر از تقوی نیست، و هیچ پناهگاهی محکمتر از پارسایی، و هیچ میانجی موفّقتر از توبه نباشد، و هیچ گنجی بینیاز کنندهتر از قناعت، و هیچ ثروتی فقر زداتر از خشنودی به روزی روزانه نیست. آن که به زندگی ساده آبرومندانه بسنده کند آسایش را به دست آورَد، و به سایه آرامش و خوشی بیاساید. دلدادگی به دنیا کلید رنج است، و حرص و خودپسندی و حسادت، انگیزههای سقوط در گناه، و فراهم کننده همه زشتیهاست.
حکمت 364
سعادت دنیا و آخرت
امام - درود خدا بر او - خطاب به «جابر بن عبداللّه انصاری» فرمود: ای جابر، دین و دنیا بر چهار پایه استوار است: دانایی که دانش خود را به کار گیرد و نادانی که از آموختن سر باز نزند و بخشندهای که از بخشش بخل نورزد و ناداری که آخرت خویش به دنیا نفروشد.
پس آنگاه که دانا، دانش خود را ناچیز انگارد نادان هم از آموختن سر باز زند، و آنگاه که ثروتمند از احسان و انفاق بخل ورزد نادار نیز آخرت خویش به دنیا فروشد. ای جابر، آن که نعمتهای الهی بر او زیاد شود نیازهای مردم بدو گسترش یابد، پس آن که به خاطر خدا انجام وظیفه کند ثروتش بیمه گردد، و آن که دست رد به سینه فقیران زند در معرض زوال و فنا قرار گیرد.
حکمت 365
امر به معروف و نهی از منکر
«ابن جریر طبری» در کتاب تاریخ خود از «عبد الرّحمن بن ابی لیلی» (فقیه) روایت کرده است - و او از کسانی است که با ابن اشعث برای جنگ با حجّاج قیام کرد - هنگامی که مردم را برای جهاد برمیانگیخت گفت: از علی - خدا مقام او را در میان صالحان بلند گردانَد و ثواب شهیدان و راستگویان بدو بخشد - آن روز که ما رویاروی شامیان شدیم، شنیدم که میفرمود: ای گروه مؤمنان، هر کس ظلم و تجاوزی را بیند و دعوت به گناه و فسادی را شنود، پس با قلب خود بیزاری جوید، به راه سلامت و پاکی رفته است، و اگر با زبان اعتراض کند پاداش یابد و از اوّلی برتر است؛ و اگر کسی به نبرد با آنان قیام کند و به پاس حرمت و اعتلای «کلم اللّه» و نابودی حاکمیّت ستمگران دست به سلاح برَد، او همان کسی است که به حقیقت هدایت رسیده، و راه حق پوییده، و نور یقین در قلبش تابیده است.
حکمت 366
علیه زشتیها بپا خیزید
امام - درود خدا بر او - در همین زمینه فرماید: آن که علیه منکرات و زشتیها با دست و زبان و دل بر آشوبد، به اوج کمال انسانی رسیده است؛ و آن که با زبان و دل - نه با دست - انکار کند دو خصلت از خصال خیر را یافته و یک فضیلت را از دست داده است؛ و آن که تنها در قلبش از منکرات بیزاری جوید ولی با دست و زبان وظیفه خود را وانهد، دو خصلت گرامیتر را رها کرده و تنها به یکی از سه، بسنده نموده است؛ و آن که با هیچ یک از زبان و دل و دست، با منکر رو در رو نشود مردهای است میان زندگان. و تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در مقابل «امر به معروف و نهی از منکر» چون دمی است در دریای ژرف و موّاج. و باید بدانند که امر به معروف و نهی از منکر، نه مرگی را زودرس کند و نه از روزی کاهد. و برتر از همه، سخن حق و عدل است رو در روی حاکم ستمگر.
حکمت 367
جهاد، دفاع از فرهنگ اسلام
«ابو جُحَیفه» گوید از امیر مؤمنان - درود خدا بر او - شنیدم که میفرمود: نخستین جهادی که در آن شکست میخورید، جهاد با دستهاتان است و آنگاه جهاد با زبانتان و سپس جهاد با قلبتان. پس آن که قلباً کار نیک را نشناسد و از کار زشت بیزاری نجوید، باژگونه شود، پس ارزشها در دیدگاه او سقوط کند و پستیها اوج گیرد.
حکمت 368
حقّ و باطل
حق سنگین است ولی گوارا، و باطل آسان است ولی بیماریزا چون وبا.
حکمت 369
خوبان بترسند و بَدان ناامید مباشند
بر بهترین افراد امّت محمّدی از عذاب الهی ایمن مباش، که خدای فرموده است: «از مکر الهی ایمن نیستند مگر زیانکاران». نیز بر بدترینِ این امّت مأیوس مباش، که خدا فرموده است: «حتماً از رحمت خدای ناامید نیستند مگر کافران».
حکمت 370
بخل، ریشه هر زشتی
بخل و تنگچشمی، فراگیرنده بدترین عیبهاست، و آن سررشتهای است که به هر زشتی کشانَد.
حکمت 371
در باره معیشت و روزی
روزی بر دو گونه است: یکی آن که تو در جستجویش هستی، و دیگر آن که در جستجوی تو است، پس اگر به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازه یک سال تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خدای تعالی در هر روز سهمیهات را بخشد، و اگر نباشد پس برای چه تلاش کنی و اندوه خوری بدان که هیچ کس روزی تو را نخورَد و آن را از دست تو بیرون نبرد و آنچه دست تقدیر برای تو رقم زده است هرگز درنگ نکند.
این سخن در گذشته این بخش گذشت جز آنکه در اینجا روشنتر و گستردهتر آمده است، لذا آن را بر اساس قانونی که در آغاز این کتاب نهادیم تکرار کردیم.
p class="titr" align="center"> حکمت 372
ناگهان بانگی بر آمد خواجه مُرد
بسا کسان به پیشباز روزی روند که آن را بدرقه نکنند و دفتر عمرشان بسته شود و یا در سر شب بر احوال کسی رشک برند که در پایان آن سوگوار او گردند.
حکمت 373
زبانت را نگه دار
سخن در اختیار تو است تا آنگاه که نگفته باشی، امّا اگر گفتی، تو در اختیار آن خواهی بود. پس زبانت را نگه دار همان گونه که زر و سیمت را نگه میداری. چه بسا سخنی که نعمتی را سلب کند.
حکمت 374
در گفتن بیندیش
آنچه ندانی مگو، بلکه هرچه هم دانی مگو، که خدای سبحان بر اندامهایت وظایف و واجباتی مقرّر کرده است که در روز رستخیز بر تو احتجاج کند و از تو حساب کشد.
حکمت 375
نیرویت در خدمت خدا باشد
بترس از آنکه خدا تو را در حال معصیت خویش بیند و در هنگامه طاعت و عبادت نیابد و نبیند، که از زیانکاران خواهی بود. و آنگاه که خود را نیرومند یافتی آن را در راه طاعت خدا به خدمت گمار و ضعف و ناتوانیت را در معصیت الهی قرار ده.
حکمت 376
از کار نیک کوتاهی مکن
دل بستن به دنیا با آنچه از آن بینی، نادانی است، و کوتاهی در انجام کار نیک آنگاه که به پاداش آن اعتماد داری زیانکاری است، و اعتماد بیش از حد به هر کس پیش از آزمایش، ناتوانی است.
حکمت 377
ملاک بیارزشی دنیا
از خواری و بیمقداری دنیا در پیشگاه الهی همین بس که خدا را نافرمانی نکنند جز در دنیا، و نیز به ثواب الهی نرسند جز با ترک گناه.
حکمت 378
به عمل کار بر آید
آن که در عمل کوتاهی کند، تبار او شتاب نورزد و کندی او را جبران ننماید.
حکمت 379
تحقیق، کلید کشف
آن که چیزی را جستجو کند، بدان یا به برخی از آن دست یابد.
حکمت 381
بیماری دل و تقوای دل
بهوش باش که تنگدستی بلاست، و سختتر از آن بیماری بدن است و از آن مشکلتر بیماری دل. آگاه باش که ثروت و مال، نعمت است و برتر از آن تندرستی است و از آن بالاتر تقوای دل.
حکمت 382
برنامه ریزی
شب و روز مؤمن به سه برنامه میگذرد: بخشی به راز و نیاز با خدا، و بخش دیگر به تأمین معاش، و سه دیگر به بهره برداری نیکو از لذّتهای حلال. و عاقل نباید جز در پی این سه باشد: تأمین زندگی، گامی در راه رستخیز، و لذّت حلال.
حکمت 383
از پرهیزکاری روشن بینی خیزد
در دنیا پرهیزکار باش تا خدا عیبهای آن را به تو نمایانَد، و غافل مباش که از تو غافل نیستند.
حکمت 384
سخن، نشانه شخصیّت
سخن گویید تا شناخته شوید، که شخصیّت آدمی زیر زبانش نهفته است.
حکمت 385
عطرآگین باشید
مُشک چه خوشبوی نیکویی است. حملش آسان و رایحهاش خوشبوکننده است.
حکمت 386
خودپسند مباش
بر خود مناز، و خودپسندیت را بریز، و قبرت را یاد کن.
حکمت 387
شخصیّت خود را پاس دار
از دنیا آنچه به سویت آید برگیر و از آن استفاده کن، و از آنچه از تو روی گردانَد روی گردان و خود را اسیر آن مکن. پس اگر نتوانی، لااقل شخصیّت خود را پاس دار و آن را قربانی مال اندوزی مکن.
حکمت 388
شمشیر زبان
ای بسا سخنی که از حملهای کار سازتر باشد.
حکمت 389
قناعت توانگر کند مرد را
هرچه بتوان بدان بسنده کرد، همان بس است.
حکمت 390
دنیا دو روز است
مرگ، آری ولی پستی و بد نامی، هرگز به کم بسنده باید کرد و به این و آن روی نیاورد. آن را که نصیبش اندک است، اگر چه تلاش فراوان کند، بیشتر ندهند. و روزگار دو روز است: روزی به سود تو، و روزی به زیانت پس در روزی که به سود تو است طغیان مکن، و در روزی که به زیان تو است شکیبا باش.
حکمت 391
حقوق متقابل پدر و فرزند
فرزند را بر پدر حقّی است و پدر را بر فرزند حقّی. امّا حقّ پدر بر فرزند آن است که در هر چیز جز معصیت الهی او را اطاعت کند؛ و حقّ فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر وی گذارَد، و او را نیکو تربیت کند، و قرآن بدو آموزد.
حکمت 392
بوی خوش
چشم زخم، افسون، سِحر و شگون راست است، امّا فال بد زدن و سرایت بیماری به دیگری بیجهت، حق نیست. بوی خوش، عسل، سوارکاری و سبزه زار دیدن شفا بخشد.
حکمت 393
سازگاری، کلید زندگی
سازگاری با مردم آسیبشان را دفع کند.
حکمت 394
خطر سخن بیجا
شخصی در حضور امام - درود خدا بر او - سخنی بیجا گفت، حضرت در تأدیب او فرمود: پیش از آنکه پَر در آری پرواز کردی، و هنوز رشد جنسی نیافته فریاد شوی خواهی سر دادی کلمه «شَکِیر» در اینجا به معنای پرِ پرنده است که تازه رُسته و هنوز ستبر و محکم نشده است. و «سَقْب» یعنی شتر بچه، که تا آماده جفتگیری نشود فریاد نکند.
حکمت 395
همه کاره، هیچ کاره
آن که دست به هر کاری زند سقوط کند.
حکمت 396
فرهنگ معرفت
از امام معنای «لا حول و لا قوْ الّاض باللّه» را پرسیدند، فرمود: ما در برابر خداوند مالک چیزی نیستیم و هرچه داریم از اوست. پس هرگاه او که در حقیقت مالک اصلی است چیزی به ما بخشید، ما وامدار اوییم و بار مسؤولیّت آن به دوشمان است، و آنگاه که از ما باز ستاند تکلیفش را از دوشمان برداشته است.
حکمت 397
عمداً سهو نکنید
«عمّار یاسر» - رحمت خدا بر او - با «مغیرْ بن شعبه» گفتگو میکرد، امام - درود خدا بر او - آن را شنید و چنین فرمود: ای «عمّار»، مغیره را واگذار، که او بهرهای از دین نبرده جز آن مقداری که به دنیا برساندش. او آگاهانه دین را بر خود مشتبه ساخته است تا در پوشش آن گناهانش را بپوشاند.
حکمت 398
فروتنی ثروتمندان و بزرگ منشی فقیران
چه زیباست فروتنی ثروتمندان به فقیران به خاطر رضایت الهی و از آن زیباتر بزرگمنشی و بلند نظری فقیران است بر ثروتمندان به خاطر اعتماد بر خدا.
حکمت 399
عقل، عامل نجات
عقل ودیعه الهی در انسان است تا او را از مهالک برهانَد.
حکمت 400
شکست، سزای درگیری با حق
کسی که با حق در افتد شکست خورَد.
حکمت 401
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
دل کتابِ دیده است با قلمِ چشم، کتابِ دل رقم زده میشود.
حکمت 402
در باره تقوی
تقوی، پیشوا و سررشتهدار همه خویهای خوب است.
حکمت 403
حقّ معلّم و مربّی
آن را که زبان در دهانت نهاد با نیش زبان میازار، و آن که تو را فرهنگ و ادب آموخت بیان رسایت را علیه او به کار مگیر.
حکمت 404
آنچه بر دیگران نمیپسندی بر خود مپسند
در تربیت و شخصیّت تو همین بس که آنچه از دیگران خوش نداری، خود از آن دوری گزینی.
حکمت 405
صبر اختیاری و صبر اجباری
آزادگان صبر پیشه سازند، و نادانان به صبر مجبور شوند.
حکمت 406
صبر انسانی
در روایت دیگر، امام - درود خدا بر او - به «اشعث بن قیس» چنین تسلیت گفت: چون بزرگواران، شکیبا باش و گر نه چون ستوران به صبر مجبور شوی و سرانجام از بار غم برهی.
حکمت 407
ترسیم سیمای دنیا
امام - درود خدا بر او - در وصف دنیا فرمود: دنیا فریب دهد، و زیان رسانَد، و گذرد. خدای سبحان هرگز آن را نه پاداش دوستان خود پسندید و نه کیفر دشمنانش. مردم دنیا کاروانیانند که هنوز بار نگشوده و نیاسوده، به ناگاه به بانگ کاروان سالار باید کوچ کنند.
حکمت 408
مال اندوزی
به فرزندش امام حسن - درود خدا بر او - فرمود: پسر جان، از مال دنیا چیزی میندوز، که برای دو کس باشد: یا فرمانبر خداست که به بهای شقاوتت سعادتمند شود، و یا معصیت الهی کند که با دستاوردت بدبخت شود، پس تو بر گناهش یاور شدی، و سزاوار نیست که هیچ یک از آنان را علیه خود برگزینی. و در روایت دیگر چنین آمده است: امّا بعد، آنچه از دنیا در دست تو است پیشتر در دست دیگران بوده و بعد از تو نیز به دیگران رسد، و تنها تو آن را برای یکی از این دو گرد آوری: کسی که دستاورد تو را در راه طاعت الهی صرف کند که به بهای «سقوط» تو «عروج» نماید، یا آن که با گرد آورده تو گناه کند که با دسترنجت به شقاوت رسد و هیچ یک از این دو را نسزد که بر خویش برگزینی و بر دوش خود نشانی. پس برای درگذشتگان، رحمت الهی را آرزو کن و برای زندگان روزی حقتعالی را.
حکمت 409
تفسیر توبه و استغفار
گویندهای در حضور حضرت استغفار کرد، امام - درود خدا بر او - فرمود: مادرت در مرگت بگرید میدانی استغفار چیست استغفار درجه بلند رتبگان است، و آن نامی است که بر شش معنی قرار گیرد: نخست پشیمانی بر گناهان گذشته دوم تصمیم جدّی بر اینکه هرگز بدان بدی باز نگردی؛ سه دیگر آنکه حقّ مردم را چنان ادا کنی که در پیشگاه الهی ذرّهای مدیون نباشی چهارم آنکه هر واجبی را که از دست دادهای جبران کنی؛ پنجم آنکه گوشتهایی را که از حرام بر بدنت روییده است با اندوه آب کنی تا پوست بر استخوان چسبد و گوشتِ نو روید و ششم آنکه جسمت را به طاعت بیازاری همچنان که شیرینی گناه را بدان چشاندی.
آنگاه بگو «استغفر اللّه».
حکمت 410
آثار اجتماعی صبر
بردباری خویشاوندی است.
حکمت 411
جلوهای از ناتوانی آدمی
بیچاره آدمی زاده که مرگش ناپیدا، بیماریش پنهان، و کردارش به دادگاه و دیوان پشهای او را آزارد، جستن آب در گلو خفهاش کند، و عرق تن بد بویش سازد.
حکمت 412
ز دست دیده... فریاد
روایت است که آن حضرت در جمع یارانش نشسته بود، زنی زیبا گذشت و آنان بدو چشم دوختند. امام - درود خدا بر او - فرمود: دیدگان این نرینگان چه هیز است، و همین سببِ هیجان شهوت گردد. پس هرگاه نگاهتان به زنی افتاد و خوشتان آمد، با همسرتان بیامیزید که او همچون اوست. در آن هنگام مردی از گروه خوارج بیادبانه جسارت کرد و در جسارتش، به فقه و درایت امام اعتراف نمود. مردم ریختند که او را بکشند، امام فرمود: لختی درنگ کنید. پاداش دشنام، دشنام است یا عفو از گناه.
حکمت 413
نشانه عقل
در عقل تو همین بس که راه سقوطت را از راه رشدت روشن سازد.
حکمت 414
کار خیر و اهل خیر
هر کار خیری را انجام دهید و آن را کوچک مشمارید، که کوچکِ آن هم بزرگ و کمِ آن زیاد است. و کسی نگوید دیگری در انجام کار خیر از من سزاوارتر است، که به خدا چنین خواهد شد. بدانید که خیر و شر طرفدارانی دارد، پس هر زمان که هر یک از آن را واگذارید اهل آن بردارندش.
حکمت 415
رابطه مردم با خدا
آن که باطن خویش را اصلاح کند خداوند امور ظاهری او را به سامان آرد، و آن که به رسالت دینی خود عمل کند خداوند کارهای دنیای او را کفایت کند، و آن که رابطه خود و خدایش را نیکو سازد خداوند او را در بین مردم عزیز و محترم دارد.
حکمت 416
حلم و عقل، کلیدهای زندگی
بردباری پوششی است فراگیر، و عقل شمشیری است بُرنده پس کاستیهای اخلاقت را با بردباریت بپوشان، و به یاری عقلت با هوسهایت بستیز.
حکمت 417
برکت خیر رسانی
خدای را بندگانی است که نعمت خیر رسانی به مردم را ویژه آنان قرار داده است، پس تا آنگاه که ببخشایند، نعمتها را در دست آنان باقی دارد، ولی چون از بخشش دست بردارند خدا نیز نعمتها را از آنان ستانَد و به دیگران بخشد.
حکمت 418
به ثروت و سلامتی مغرور نشوید
آدمی نباید به دو خصلت اعتماد کند: سلامتی، و بینیازی. در همان حال که او را سالم بینی به ناگاه بیمار شود، و در اوج ثروت ناگهان فقیر گردد.
حکمت 419
به کافر دست نیاز برمدارید
آن که بار نیازش را به آستانه مؤمنی فرو آرد گویی آن را به پیشگاه الهی آورده است، و آن که درِ خانه کافری را بدین منظور کوبد گویی از خدا شکایت کرده است.
حکمت 420
عید چه روزی است
امام - درود خدا بر او - در یکی از عیدها فرمود: امروز تنها برای کسانی عید است که خداوند نماز و روزه آنان را پذیرفته باشد، و هر روزی که مخالفت الهی نشود آن روز عید است.
حکمت 421
اندوه ثروت حرام
بزرگترین دریغ در روز قیامت دریغ مردی است که ثروتی را از راه حرام به دست آورده، پس وارثان، آن را در راه طاعت الهی انفاق کنند که به بهشت وارد شوند ولی خود او به آتش رود.
حکمت 422
زیانکارترین مردم
زیانکارترینِ مردم از نظر داد و ستد، و ناامیدترینِ آنها در کوشش، مردی است که تنش را در جستجوی آرزوهایش فرسوده کند امّا بخت یارش نگردد، پس با آن حسرت از دنیا رود و با سنگینی گناه به سرای باقی شتابد.
حکمت 423
فرهنگ روزی
«روزی» بر دو گونه است: رزقی که جوینده صاحب خود است، و رزقی که جوینده در پی آن است. پس آن که دنیا را جوید مرگ او را دنبال کند تا از دنیا بیرونش برَد، و آن که در پی آخرت باشد دنیا او را طلب کند تا روزیش را به تمام و کمال از آن برگیرد.
حکمت 424
نشانههای دوستان خدا
دوستان خدا باطنِ دنیا را نگرند آنگاه که مردم چشم به ظاهر آن دوختهاند، و آنان به کار آخرت پردازند در حالی که دیگران به زندگی زودگذر مشغولند. پس آنچه را که ترسند هلاکشان سازد از خود دور کنند، و آنچه از دنیا را که دانند واگذاردشان، واگذارند.
افزون طلبی دیگران را از دنیا کم ارزش بینند و دنیا طلبی آنان را خسارت. با آنچه دنیاپرستان دوست دارند دشمناند، و آنچه را که آنان دشمن دارند دوست دارند. به وسیله آنان قرآن دانسته شود، و آنان نیز به قرآن شناخته شوند. بدانان کتاب الهی بر پا شود، و آنان به کتاب حق استوار گردند. به چیزی جز لطف و احسان الهی امید ندارند، و از چیزی جز کیفر کردارشان نهراسند.
حکمت 425
عاقبت کام جوییها
همواره به یاد آرید که خوشیها تمام شدنی است و نکبتهای آن ماندنی.
حکمت 426
شرایط دوستیابی
طرفت را بیازمای، چه بسا از بوته آزمایش خوب بیرون نیاید و در نتیجه باید او را دشمن بداری.
بعضی این حدیث را از پیامبر اکرم - درود خدا بر او و خاندانش - روایت کردهاند، و از دلیلهایی که تأیید میکند از خطبه امیر مؤمنان - درود خدا بر او - است سخن «ثعلب» است که گفت: «ابن اعرابی» ما را از مأمون خبر داد که گفت: اگر علی - درود خدا بر او - نفرموده بود «اخْبُرْ تَقْلِهْ» (امتحان کن تا دشمن شوی)، من میگفتم «اقْلِه تَخْبُرْ» (دشمنی کن تا بیازمایی).
حکمت 427
درهای رحمت الهی
خداوند هرگز درِ «شکرگزاری» را به روی بندهای نگشاید و درِ «گشایش» را بندد، یا درِ «دعا» را بگشاید و درِ «اجابت» را بندد، یا درِ «توبه» را باز کند و درِ «مغفرت» را بندد.
حکمت 428
بزرگواری به بزرگواران
سزاوارترینِ مردم به بزرگواری کسی است که ریشه بزرگواری در اوست و تبار او از بزرگوارانند.
حکمت 429
عدالت برتر است
از امام - درود خدا بر او - پرسیدند که کدام یک برتر است: عدالت، یا جود و بخشندگی حضرت فرمود: عدالت هر چیزی را به جای خود نهد و بخشش آن را از جایگاه خود خارج سازد عدالت نگاهبان عمومی است و جود و بخشش مشکل گشای خصوصی. پس عدالت ارزشمندتر و برتر است.
حکمت 430
نادانی، عامل دشمنی
مردم دشمن نادانیهای خویشاند.
حکمت 431
تفسیر زهد و پارسایی
دو کلمه از قرآن «زهد» را تفسیر کند. خداوند فرماید: «تا بر آنچه از دست دادهاید تأسّف مخورید، و بدانچه دست یافتهاید شادمان نگردید». و آن که بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دست یافته شادمان نگردد زاهد کامل است.
حکمت 432
حکومت و مقام، زمینه رشد یا سقوط
حکمرانیها میدانِ مسابقه مردان است.
حکمت 433
کار امروز را به فردا میفکن
چه بسیار تصمیمهای روز که خواب بر باد دهد.
حکمت 434
وابسته به یک شهر مباش
هیچ شهری برای تو بهتر از شهر دیگر نیست. بهترینِ شهرها آنجاست که پذیرایت باشد.
حکمت 435
در باره مالک اشتر
آن حضرت به هنگام شنیدن خبر شهادت مالک اشتر - رحمت خدا بر او - فرمود: مالک براستی مالک چه بود به خدا سوگند، اگر او را به کوه مانند کنند کوهی بلند و بیهمتا بود، و اگر به سنگ تشبیه نمایند صخرهای سخت و مقاوم بود. هیچ پای قدرتی بر آن بالا نرفت، و هیچ پرندهای بر اوج آن ننشست. «فِنْد» هر کوه تک افتادهای است.
حکمت 436
راز موفقیّت در کار مداوم
کارِ «اندک» ولی مداوم، برتر از کارِ «زیاد» خستگیآور است.
حکمت 437
خوبیها به یکدیگر پیوند دارند
اگر در کسی «خوی» و خصلتی زیبا دیدید، «خویهای» زیبای دیگر را هم از او انتظار کشید.
حکمت 438
اهمّیت حقّ النّاس
امام - درود خدا بر او - به «غالب» پسر «صعصعه» پدر «فرزدق» شاعر در گفتگویی دو نفره فرمود: آن همه شتران را چه کردی؟
گفت: ای امیر مؤمنان، حقوق مردم آنها را پراکند. حضرت فرمود: بهترین راه بود.
حکمت 439
دانش تجارت بر تجارت مقدّم است
آن که بیآگاهی از «فقه» دست به تجارت زند در گرداب ربا سقوط کند.
حکمت 440
مصیبت کوچک را بزرگ نکنید
آن که مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد خداوند او را به مصیبتهای بزرگ مبتلا کند.
حکمت 441
شخصیّت، عامل باز دارنده از گناه
آن که شخصیّت خود را محترم شمارد به راحتی از شهوات درگذرد.
حکمت 442
خطر شوخی
آدمی شوخی نکند مگر آنکه تیری عقل او را هدف گیرد.
حکمت 443
شرایط دوستی
سردی و بیرغبتی تو با کسی که تو را خواهد و به تو عشق ورزد، کم بهرگی تو است و میل تو به آن کسی که تو را نخواهد، خواری تو است.
حکمت 444
نقش متقابل پدر و فرزند
«زبیر» تا آنگاه که فرزند نامبارک خود را نیاورده بود از یاران ما اهل بیت بود.
حکمت 445
از خود برتری بینی و فخر فروشی بپرهیز
آدمی را کجا و بزرگی فروختن آغازش گندابی و پایانش مرداری، روزی و اجلش به دست دیگری است و او بر هر دو ناتوان.
حکمت 446
معیار سعادت
«توانگری» و «تهیدستی»، پس از عرضه کردار، به دادگاه عدل الهی است.
حکمت 447
بهترین شاعران
از امام - درود خدا بر او - پرسیدند: بهترین و بزرگترین شاعران کیست فرمود: شاعران در یک زمینه شعر نسرودهاند تا چون سوارکاران که از خطّ مسابقه درگذرند، معیّن شوند. پس اگر ناگزیر کسی را باید نام برد، شاه گمراه است یعنی «امرؤ القیس».
حکمت 448
ارزش انسان
آیا آزادهای نیست که این ته مانده بیارزش را به اهلش واگذارَد و خود را اسیر دنیا نکند بهوش باشید که ارزش شما تنها بهشت است، پس خود را جز بدان مفروشید.
حکمت 449
دانشجو، دنیا طلب
دو گرسنهاند که هرگز سیر نشوند: دانشجو، و دنیا طلب.
حکمت 450
راستگویی، نشانه ایمان
نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا که راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنکه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنکه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو.
حکمت 451
تقدیر و تدبیر
گاه «تقدیر» بر «تدبیر» غلبه کند تا آنجا که گاهی آفت در تدبیر آید. این معنی پیشتر در روایتی با الفاظ دیگر آورده شد.
حکمت 452
بردباری و تأنّی، محصول همّت عالی
«بردباری»، و «تأنّی» دو برادرند که از «همّت عالی» زاده شوند.
حکمت 453
غیبت، نشانه ضعف
بدگویی پشت سر دیگران، سلاح ناتوانهاست.
حکمت 454
از تعریف فریب مخورید
چه بسیار کسان که از تعریف دیگران فریفته شوند.
حکمت 455
تفسیر دنیا
دنیا برای دنیا آفریده نشده بلکه برای آخرت است.
حکمت 456
بنی امیّه را بشناسید
بنی امیّه را مهلتی است که در آن میتازند گرچه میانشان اختلاف افتد، آنگاه کفتارها (فرومایگان) به جنگشان روند و به زمینشان افکنند. کلمه «مِروَد» به معنای مهلت دادن است، و این از فصیحترین و شگفتترین کلمات است. گویی امام - درود خدا بر او - مهلتی را که بنی امیّه دارند تشبیه به میدان مسابقه اسب دوانی فرموده که تا پایان خط میتازند و آنگاه که به پایان رسیدند تشکیلاتشان درهم خواهد ریخت.
حکمت 457
در ستایش انصار
امام - درود خدا بر او - در ستایش انصار (یاران پیامبر که در مدینه ایمان آوردند) فرمود: به خدا سوگند، ایشان اسلام را با توانگری، دستهای بخشنده و زبانهای گویا و بُرنده خود پرورش دادند همان گونه که کرّه اسب تازه از شیر گرفته را پرورند.
حکمت 458
بیداری چشم نشانه بیداری روح است
چشم به منزله «بند» نشستنگاه است، هر که را خواب دررباید کنترل از دست دهد. و این خطبه از استعارههای شگفت است. گویی نشستنگاه را به مشکی مانند کرده است و چشم را به بند مشک، که اگر آن بند رها شود کنترل از دست رود و آنچه در آن است پراکنده گردد. مشهور آن است که این سخن از پیامبر - درود خدا بر او و خاندانش - است ولی گروهی آن را از امیر مؤمنان - سلام خدا بر او - روایت کردهاند.
«مبرّد» آن را در کتاب خود المقتضب آورده است، و ما در کتابمان مجازات الَّاثار النّبویّه از آن یاد کردهایم.
حکمت 459
استقرار دین
امام - درود خدا بر او - در ضمن سخنانی فرمود: او فرمانروایی امور مردم را به دست گرفت، پس آنان را سامان داد و خود پایمردی کرد تا دین استقرار یافت.
حکمت 460
روزگار سخت و آزمایش مردم
زمانی سخت در انتظار مردم است که توانگران از بخل، آنچه را در دست دارند به دندان گیرند در حالی که چنین دستوری ندارند.
خدای سبحان فرموده است: «شمایان نباید در بین خود بخشش را از یاد برید».
دیگر آنکه مردم شرور مورد احترام قرار گیرند، و نیکان خوار شوند، و اموال درماندگان به داد و ستد رود در حالی که رسول خدا - درود خدا بر او و خاندانش از معامله کردن با آنها نهی فرموده است تا چوب حراج بر دارایی آنان نزنند.
حکمت 461
شناخت امام
در باره من دو گروه به هلاکت رسند: دوستدار افراطی، و دروغگوی بهتان زننده. و این خطبه مانند حدیث دیگری است که فرمود: در باره من دو تن هلاک شوند: دوستدار از حد گذرنده، و دشمنی که بیجهت دشمنی ورزد و افترا بندد.
حکمت 462
تفسیر توحید و عدل
از امام - درود خدا بر او - در باره توحید و عدل پرسیدند، فرمود: «توحید» آن است که پرده پندار پاره کنی، و «عدل» آن است که خدا را بدانچه نبایست متّهم نسازی.
حکمت 463
بجا سخن گفتن و سکوت کردن
در سکوت از سخن حکمت آمیز خیری نیست همان طور که در سخن گفتن از روی نادانی.
حکمت 464
در طلب باران
امام - درود خدا بر او - در طلب باران چنین دعا فرمود: بار خدایا، ابرهای پربارِ گوش به فرمانت را بر ما ببار، و از رعد و برق ابرهای نافرمان برکنارمان دار. و این از سخنان فصیح شگفتآور است که امام ابرهای رعدآور و برق خیز و بادها و صاعقهها را به «شتر رموک» که بار خود را اندازد و سوار خود را بر زمین زند تشبیه نموده، و ابرهایی را که از اینها تهی باشد به «شتر رام» که به راحتی دوشیده شود و به آسانی سواری دهد، مانند فرموده است.
حکمت 465
همیشه سوگواریم
به امام عرض کردند: ای امیر مؤمنان، چرا خضاب نمیکنی فرمود: خضاب آرایش است و ما خاندان در سوگیم. و از «سوگ» منظورش رحلت رسول خدا - درود خدا بر او و خاندانش - بود.
حکمت 466
پاکدامن فرشته
پاداش مجاهدی که در راه خدا به شهادت رسیده برتر از پاکدامنی نیست که توان گناه دارد و گناه نکند، که پاکدامن در آستانه فرشته شدن است.
حکمت 467
گنج قناعت
قناعت ثروتی است بیپایان. بعضی این حدیث را از رسول خدا - درود خدا بر او و خاندانش - روایت کردهاند.
حکمت 468
نهی از پیشدستی در گرفتن مالیات
آنگاه که «زیاد بن ابیه» را به جانشینی «عبداللّه بن عبّاس» به فرمانروایی فارس گسیل میداشت در سخنی طولانی او را از پیشدستی در گرفتن مالیات برحذر داشت و چنین فرمود: عدالت را اجرا کن و از ستمگری و حیف و میل برحذر باش، که ستمگری مردم را در به در کند و حیف و میل سرانجام به جنگ و درگیری کشد
حکمت 469
بدترین گناه
بدترین گناه آن است که گنه کار ناچیزش انگارد.
حکمت 470
رابطه آموختن و آموزش
خدا از نادانان پیمان یاد گیری نگرفت مگر آنکه عالمان را متعهّد آموزش ساخت.
حکمت 471
بدترین دوست
بدترین دوست کسی است که دوستان را به زحمت اندازد. زیرا به زحمت افکندن، مستلزم مشقّت است که از آن دوست رسد، پس او بدترین دوستان است.
حکمت 472
برادرت را خشمگین مساز
آنگاه که مؤمن برادرش را به خشم آورَد از او جدا شود. بعضی گویند معنی چنین است: اگر برادر مؤمن را به خجالت و خشم آورد زمینه جدایی و دوری را فراهم آورده است.