وظایف مدیران از نگاه امام علی(ع)
1. برنامه ریزی
امام علی (ع) میفرماید:
هیچ عقل و درایتی چون عاقبتاندیشی نیست.
برنامهریزی به معنای پیشبینی عملیات با توجّه به منافع انسانی وغیرانسانی، برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده است؛ به همین سببحضرت میفرماید:
دقت و ظرافت در برنامهریزی، از وسیله و امکانات مهمتر است.
برنامهریزی نیاز به افق دید دور، روشن و باز دارد که مستلزم نگاهیجستوجوگر به گذشته، نگاهی عمیق به اوضاع حال، تعمقی ژرف در اطراف،و نگاهی بس دوراندیش به آینده است. وظیفه اصلی هر مدیر در تمام سطوح،طراحی محیطی است که اعضا بتوانند در آن به صورت گروهی فعالیت کنند تابه هدف مشخص برسند.
برنامهریزی، آینده را به زمان حال میآورد؛ از این رو، میتوانید کاریدرباره آن انجام دهید. برای دست یافتن به هر هدفی، باید پیش از کوششفیزیکی، تلاشی ذهنی (برنامهریزی) انجام شود؛ چرا که برنامهریزی، شالودهمدیریت است. امام علی (ع) در اهمیت برنامهریزی پیش از انجام کارمیفرماید:
کسی که بدون آگاهی به عمل میپردازد، همچون کسی است که ازبیراهه میرود و چنین شخصی هر چه جلوتر میرود، از سر منزلمقصود خویش بیشتر فاصله میگیرد و کسی که از روی آگاهی و]برنامه[ حرکت کند، مانند رونده در راهِ آشکار است.
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگارامیرمؤمنان(ع)، در غرب نیز همین مطلب مطرح میشود و میگویند:
اگر مطمئن نیستید به کجا میروید، خطر رسیدن به جای دیگر را باخود همراه دارید.
بنابراین، آگاهی و تدوین اهداف و برنامهریزی، اولویت خاصی دارند.پس برای انجام هر عملیاتی در سازمان لازم است پیش از آن، برنامهریزیبهدرستی انجام گیرد تا منابع آن تلف نشوند و سازمان بتواند با اثربخشی وکارآیی لازم، به اهداف خود دست یابد. یکی از متفکران علم مدیریت درترسیم اهمیت و نقش برنامهریزی مینویسد:
هر کاری که مشکلتر است، برنامهریزی آن واجبتر مینماید.
هر چیز که به فکر آید، قابل برنامهریزی است.
اگر مسؤولیت برنامهریزی را به بیش از یک نفر بسپاریم، احتمالشکست آن بیشتر است.
مزایای برنامهریزی
ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه،انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفتهنماند.
همان گونه که اشاره شد، از اصول اساسی در مدیریت، برنامهریزی است.افزون بر این، این اصل برای مسلمانان فریضهای الاهی نیز به شمار میرود.بدبختانه امروزه در برخی از نظامهای موجود اداری، چنین اصلی مهجورمانده است؛ حال آن که امیرمؤمنان علی(ع) درباره برنامهریزی روزانهخطاب به مالک اشتر میفرماید:
کار هر روز را در همان روز انجام بده که هر روز را کاری مخصوصبدان است.
امروزه در برنامه زمانی مدیران و امور سازمانی آنها چنین دقتی دیدهنمیشود، زیرا به جای این که مدیران با برنامهریزی زمانی دقیق به سراغمشکلات، طرحها و حوادث بروند، مشکلات و حوادث، برنامه زمانی وتکالیف مدیران را مشخص میکنند و این مدیریتِ توأم با هرج و مرج،اسلامی نیست. اکنون به بیان مزایای برنامهریزی میپردازیم:
1. احتمال رسیدن به هدف را بیشتر میکند.
2. بر روی اهداف تمرکز ایجاد میکند.
3. عامل هماهنگیِ افزونتر است.
4. از فشارهای روحی در محیطِ کار میکاهد.
5. به کار، معنا و مفهوم میبخشد.
6. اعتماد به نفس را در مدیریت افزایش میدهد.
نکته دیگر این که غفلت از برنامهریزی، انجام کارها از روی شتاب وبیتدبیری را در پی داشته و نتیجهاش شکست است. امام علی(ع) در خصوصتفکر پیش از انجام دادنِ کارها فرمود:
اندیشه پیش از اجرای کار، تو را از پشیمانی در امان میدارد.
عوامل شکست برنامهریزیها
ـ به کارگیری افراد نامناسب:
تدبیر پیران، بالاتر از شمشیر جوانان است.
در اجرای هر عملیاتی، افرادی باید به کار گرفته شوند که برای آن کارمناسب باشند. استفاده از افراد نالایق، هر برنامهای را با شکست مواجهمیسازد.
ـ عدم آگاهی:
عدم شناخت درست از منابع، تواناییها و تغییرهای محیطی، هر برنامهایرا با شکست روبهرو میکند. حضرت امیر(ع) میفرماید:
هیچ حرکتی نیست مگر آن که به شناخت آن محتاجی.
هر کس کاری را بدون آگاهی انجام دهد، فساد آن از اصلاحش بیشتراست.
مدیرانی که با تحوّلات محیط ارتباط مستمر ندارند، قادر به تطبیق نظام باوضع موجود نیستند که نتیجه آن نابودی آن نظام خواهد بود.
امام علی(ع) در خصوص ضرورت آگاهی از تحوّلات میفرماید:
به خدا سوگند از اخبار و تحوّلات جاری مُلک بیخبر نیستم تا مراغافلگیر کنند. من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر درلانهاش او را به خواب برند و سپس دستگیرش سازند.
بنابراین، ناآگاهی، به بیدقتی در پیشبینی برنامه منجر خواهد شد.
ـ تضاد و اختلاف نظر در برنامه:
قسمتهای گوناگون برنامه باید مکمل و تسهیلکننده هم باشند، و نباید باهم تناقض داشته باشند. ناسازگاری بین افکار، سبب تحلیل و خنثا کردننیروها خواهد شد. حضرت میفرماید:
ناسازگاری، رأی و نظر را از بین میبرد.
ـ عدم مشارکت با دست اندرکاران برنامه:
قرآن با صراحت میفرماید:
چگونه در برابر چیزی که از آن آگاهی نداری، صبر خواهی کرد.
برای برنامهریزی و اجرای آن یا اِعمال تغییر و یا اصلاح، باید کارکنان راآگاه و توجیه کنیم و ضرورت تغییر را به آنان بگوییم و نیز افراد را ازمشکلاتی که در صورت انجام نگرفتن تغییرات پدید خواهد آمد، آگاه کنیم وآنها را با فرصتها و تهدیدهای آینده ناشی از استقرارِ وضع موجود آشناسازیم. عدم مشارکت با کارکنان، هر برنامهای را با شکست روبهرو خواهدکرد. امام درباره مشورت و مشارکت با افراد میفرماید:
من همه کارها را، جز اسرار جنگ، با شما مطرح میکنم.
اشارههای حضرت امیر(ع) به امر مشورت، از سخنان مشهور او است:
مشارکت، خوب پشتیبانی است ]هیچ پشتیبانی بهتر از مشاورهنیست[.
از امام علی(ع) حدود 58 حدیث در غررالحکم و دررالکلم دربارهمشورت نقل شده که از زوایای گوناگون مدیریتی و سازمانی به آن پرداختهاست.
ـ اسارت مدیر در چنگ افراد بانفوذ:
بسیاری از مدیران به علل گوناگون، چون عدم تخصص و...، آلت دستچند مشاور میشوند که آنان نیز با تحمیل آرای خویش، منافع جمع را به خطرمیاندازند؛ در صورتی که مدیر باید اطلاعات را از مشاوران بگیرد و خود باتجزیه و تحلیل آنها تصمیمگیرنده نهایی باشد. امام علی (ع) به ابن عباسمیفرماید:
تو حق داری نظر مشورتی خود را به من بگویی و من در آن بیندیشم وتصمیم نهایی را بگیرم؛ امّا اگر برخلاف نظر تو تصمیم گرفتم، باید ازمن اطاعت کنی.
2. سازمان دهی
مقصود از سازمان دهی، نظم و ترتیب دادن به کار و فعالیت و تقسیم آن وتکلیف آن به افراد برای انجام دادن کار و تحقق اهداف معین است، که درنتیجه آن، روابطی منظم و منطقی که لازمه عملیات جمعی است، پدید میآید.مقصود از فراگرد سازماندهی، تشخیص فعالیتهای لازم برای رسیدن بهاهداف و اجرای برنامهها و گروهبندی فعالیتها با توجّه به منافع انسانی و مادیموجود و تشخیص بهترین طریقه استفاده از آنها و دادن حق اختیار عمل وحق دستوردهی و تصمیمگیری برای انجام هر کار به مسؤول هر گروه، وسرانجام، ارتباط دادن واحدها به یکدیگر به صورت عمودی و افقی از طریقروابط افراد و شبکه ارتباطی اطلاعاتی است.
سازمان دهی، فرآیندی است که از طریق آن، تقسیم کار میان افراد وگروههای کاری و هماهنگی بین آنها به منظور کسب هدف صورت میگیرد.ارگانیزم اجتماعی مانند نقشهای تقسیم شده بین بازیکنان است که ازهمکاری افراد برای برآوردن نیازهای فردی و سازمانی پدید میآید.حضرت علی(ع) درعهدنامه معروف خود به مالک اشتر، جامعه را دارایطبقات اجتماعی دانسته، هر یک از آنها را بر اساس نوع کار و چگونگیمسؤولیتشان دستهبندی میکند و میفرماید:
ای مالک، بدان که جامعه تحت نظارت تو، به طبقات گوناگونی تقسیمشدهاند، و کار هیچ گروهی بدون گروه دیگر به کمال نمیرسد، و هیچدستهای از دسته دیگر بینیاز نیست.
سازماندهی مطرح در برنامهریزی امروزی، از نخستین روزهایشکلگیری اسلام به شکلی بارز وجود داشته است. در اسلام، صفوف منظمنماز جماعت، نشانگر بهترین نوع سازماندهی در جمع است. رسولخدا(ص)خطاب به گروهی فرمود:
ای مردم، صفهای نماز جماعت را منظم و مساوی کنید و دوش بهدوش هم بایستید تا بین شما جدایی نیفتد و نامرتب نباشید که[درصورت بینظمی ] خدا دلهای شما را از هم دور گرداند.
امام علی(ع) درباره تقسیم کار و مسؤولیت، به فرزندش امام حسن(ع)میفرماید:
برای هر یک از فرودستان و کارکنان خود، کاری را مشخص کن تا او رابرای همان کار مؤاخذه کنی؛ چرا که این روش سزاوارتر است، تا انجامدادن کارهای تو را به یکدیگر وانگذارند.
فروع سازماندهی
أ. تفویض اختیار
از ویژگیهای مورد توجّه در امر سازماندهی نیروها، مسأله تفویضاختیار است. مدیران برای افزایش اثربخشی خود در محیط کار و برای این کهبتوانند به وظایف مهم و کلیدی خود برسند، باید قسمتی از اختیارات خود رابه کارکنان تفویض کنند. امام علی(ع) در این باره میفرماید:
من مالک اشتر، پسر حارث، را بر شما و سپاهیانی که در فرمانشماست، امیر]فرمانده کل[ کردم. گفته او را بشنوید و از وی فرمانبرید! او را چون زره و سپر نگهبان خود کنید که مالک را نه سستیاست و نه لغزش، و نه کندی کُند آن جا که شتاب باید، و نه شتاب گیردآن جا که کُندی شاید.
ب. ضرورت رعایت نظم در سازماندهی
در حیات انسان و مدیریت سازمانی، چیزی بدتر و خطرناکتر از بینظمینیست. وقتی به ریشه نظم میرسیم، میبینیم که معنای آن خوب و درستانجام دادن کار است. در مدیریت امروز گفته میشود:
نظم در کارها و رعایت آن در سازماندهی، یعنی هم کارِ درست راانجام دادن (کارآیی) و هم درست کار را انجام دادن (اثربخشی) کهمحصول این دو، بهرهوری است.
امام علی(ع) در این باره میفرماید:
عاقل کسی است که هر چیز را در جای خود قرار دهد.
یگانه داروی تنظیم امور در سازمانها، توأم شدن نظم و خرد است. هرکار درست و منظم، و هر فکر شایسته، به چهره و حیات مدیریت زیباییمیبخشد. همان طور که هر جانداری بر اثر رعایت نکردن بهداشت، دچاربیماری میشود، جامعه نیز بر اثر بینظمی دچار بیماری گشته، کارآیی خود رااز دست میدهد. نظم، جامعه را به سوی جاودانگی هدایت میکند، و بینظمیو بیخردی، مرگ زودرس را به ارمغان میآورد. امام علی(ع) قرآن و وجودبا برکت آن را مایه و عامل نظم حیات اجتماعی میداند.
نظم فیزیکی و نظم فکری، دو منبع اصلی مدیریت است. غلبه بر بینظمی،آغاز خردمندی است. درکار گروهی، نظم و انضباط، کلید اصلی کامیابیاست. برای اجرای وظایف در سازمان و استفاده بهینه از منابع انسانی وتجهیزات، باید نظم برقرار شود.
ج. رعایت سلسله مراتب در سازماندهی
از ویژگیهای مدیریت و اصل سازماندهی نیرو در آن، که از ویژگیهایرفتاری نیز به شمار میرود، رعایت سلسله مراتب است. اهمیت این موضوع باتوجّه به لزوم نظم و انضباط و مشخص بودن حیطه اختیار و عمل کارکنانروشن میشود؛ به طوری که بدون رعایت آن، شیرازه امور از هم خواهدگسست و بسیاری از تلخکامیها از همین جا نشئت میگیرد. برای نمونه،زیانهایی که در جنگ احد بر اثر نافرمانی عدهای از فرمان پیامبر صورتپذیرفت، از همین مسأله سرچشمه گرفت؛ بدین سبب، فرمان مافوِ تا هنگامیکه با موازین شرعی مغایرت نداشته باشد، باید اطاعت شود. امام علی(ع)میفرماید:
تو نیز باید مطیع مافوِ باشی.
بر شما است که از فرمان فرماندهان سرپیچی نکنید... تا خداوندامورتان را اصلاح کند.
اگر به وظایف خود عمل نکنید، نزد من خوارتر و کجرفتارتر از شمانخواهد بود.
از مسائل مهم درکار گروهی، رعایت اصل فرادست (رئیس) و فرودست(مرئوس) بودن است.
3. دقت در گزینش کارگزاران
امیرمؤمنان(ع) فرمود:
آفت و بلای کارها، ناتوانی کارگزاران است.
مدیر برای آن که از عهده مسؤولیتهای سنگین خود به خوبی برآید، بهتنهایی نمیتواند این وظایف را انجام دهد و ناچار باید از همکاران ودستیارانی بهرهگیرد. گزینش چنین دستیاران و همکارانی به سادگی صورتنمیپذیرد؛ زیرا نیروی انسانی روح سازمان است و اگر افراد شایستهای برایهمکاری با مدیریت برگزیده نشوند، این روح، بیمارگشته، کل سازمان دچاراختلال خواهد شد.
ناتوانی کارگزاران، آفت کارها است، و برای پیشگیری از این ضایعه، بایداز کارگزاران توانا بهره برد یا نیروی مناسب و متخصص تربیت کرد؛ سپس درادامه آن را به کار گمارد؛ همان کاری که حضرت امیر(ع) در دوران خلافتخویش انجام داد. نامه امام به عمر بن ابی سلمه مخزومی، فرماندار بحرین،پس از عزل او و نصب نعمان بن عجلان زرقی در سال 36 هجری چنین است:
پس از یاد خدا و درود، همانا من نعمان بن عجلان زرقی را بهفرمانداری بحرین نصب کردم. و بیآن که، سرزنشی و نکوهشی برایتوجود داشته باشد، تو را از فرمانداری آن سامان گرفتم. به راستیتاکنون زمامداری را به نیکی انجام دادی و امانت را حفظ کردی؛ پسبه سوی ما حرکت کن؛ بیآن که مورد سوء ظن قرار گرفته یا سرزنششده یا متهم بوده یا گناهکار باشی، که تصمیم دارم به سوی ستمگرانشام حرکت کنم. دوست دارم در این جنگ با من باشی؛ زیرا تو ازدلاورانی هستی که در جنگ با دشمن، و برپا داشتن ستون دین، از آنانیاری میطلبم؛ ان شاء الله.
امام علی(ع) دامنه بحث به کارگماری را به خوبی آشکار میسازد و بحثلیاقت و توان و مسؤولیت را به نقد کشیده و میفرماید:
سستی فردی [انسان] در انجام کارهایی که به عهده او است و پافشاریدر کاری که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشهویرانگر است.
امام علی(ع) فقط در نهج البلاغه نزدیک چهل مدخل و بحث دربارهبهکارگماری کارگزاران دارد که نقل آنها از گنجایش یک مقاله بیرون است.
بدون تربیت نیرو و شناسایی آن برای عهدهدار شدن امور جامعه ومدیریت در سطوح خرد و کلان، بسیاری از وظایف و اهداف سازمانی عملینخواهد شد و در امور جاری سازمان خلل پدید خواهد آمد. مدیریتی کهریشه الاهی دارد، اندیشهها و طرحهای نشئت گرفته از وحی را در چارچوبضوابط مکتب، با رعایت اصول انسانیت، به دست همکاران مؤمن و متخصصمیسپارد و از آنها میخواهد تا به صورت تکلیف شرعی و قانونی درگسترش و اجرای آن بکوشند. مدیریت در این بینش، خود جلودار کارواناست، امّا تأثیر همراهان در نقش وسیلهای مؤثر در پیشبرد اهداف و اندیشههارا نمیتوان از نظر دور داشت.
هنگامی که حضرت علی(ع) در جایگاه نخستین ولیامر و امام، زمام امورجامعه را در دست گرفت، بیدرنگ به تنظیم امور و رفع نارساییها پرداختو برای حکومت خویش نظام و سازمانی را پدید آورد. نخستین کاری کهحضرت پس از دستیابی به حکومت انجام داد، گزینش افرادی مسلمان،متعهد، مدیر و مدبّر و فرستادن آنها به مناطق گوناگون سرزمین اسلامی بود.این افراد که امام آنها را والی (فرماندار) معرفی میکند، با اختیار گسترده بهمناطق مورد نظر رفته، امور آن منطقه را تنظیم میکردند.
امام همه کوشش خود را در این امر متمرکز میکرد که از ابتدا افرادیخداترس، متعهد، لایق و کاردان را برای ولایت مناطق برگزیند؛ سپس با دادنمسؤولیت به این افراد، آنها را به مناطق مورد نظر میفرستاد و بدون وقفه برکار آنها نظارت میکرد و اگر این افراد را به هر دلیل مناسب ولایت نمیدید،به سرعت آنها را عزل، و فرد دیگری را جایگزین آنان میکرد.
امام علی(ع) در سال 35 هجری، کوفه را مرکز حکومت قرار داد تا بتواندبر کشورهایی که حکومت آنها تحت نظر اسلام درآمده بود، نظارت نماید ووالیان خود را هدایت کند تا سرزمین نوبنیاد اسلامی به خوبی اداره شود.حضرت امیر به سلمان فارسی و حذیفه مأموریت داد تا برای تأسیسپایگاهی نظامی، منطقهای را در نظر گرفته، آن را مطالعه کنند. در نتیجه اینرایزنی و انتخاب این دو و به کارگماردن آنها برای تحقیق و بررسی دربارهکوفه بود که حکومت مرکزی نیز با تأسیس آن پایگاه موافقت کرد. سعدبنابی وقاص در سال شانزدهم هجری، پیش از خلافت حضرت، کوفه را برایتدارکات و رهبری دولتهای فتح شده آماده کرده بود.
نامههای امام علی(ع) در نهج البلاغه گواه است که امام در بهکارگماردن،هدایت، نظارت و بازخواست از والیان، لحظهای کوتاهی نمیکرد و تمامزوایای زندگی فرمانداران، استانداران و کارگزاران خود ـ از میهمانی رفتنعثمان بن حنیف تا خانه خریدن شریح قاضی و برخورد اشعث بنقیس با مردم ـ را زیر نظر میگرفت و از آنها بازخواست میکرد و با مردمارتباط تنگاتنگ داشت.
دقت در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر (حاکم مصر)، نشان میدهد کهامام برنامه اداره مملکت را به وی میآموزد و در این زمینه به او هشدارمیدهد و ریزهکاریهای لازم را گوشزد میکند تا به آن توجّه شود و این بحثاز مشخصات اطرافیان گرفته تا روش دریافت مالیات را نیز در بر میگیرد، کهامروزه در بحث بودجهریزی بسیار مهم و حیاتی است.
مقایسه نامههای امام، از جمله نامه به مالک اشتر برای حکومت بر مصر ونامه به اشعث بن قیس، حکمران آذربایجان، نشان میدهد که او میانکارگزاران و به کارگماردن آنان و فصلالخطابها کجا فرِ میگذاشته ودایره کار آنها را در مباحث مدیریتی و حکمروایی تا کجا باز یا محدودمیکرده است. حضرت به مالک در جایگاه برادری خدمتگزار تذکّرهاییمیدهد که در حد اداره یک مملکت خودمختار است و به اشعثبن قیس درحد یک کارگزار ضعیف اعلام خطر میکند که «تو انباردار خدا هستی»، آنجا که میفرماید:
مقام فرمانداری برای تو، وسیله آب و نان نبوده؛ بلکه امانتی در گردنتو است. باید از فرمانده و امام خود پیروی کنی. تو حق نداری بارعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام کنی. در دستتو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانهدار آنی تابه من بسپاری. امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم. با درود.
تفاوت این دو گماشته و حکمران در این است که مالک به اخلاِ و سیرهعلی تخلق داشت، ولی اشعث هوای ریاست در سر داشت و برای حفظ آندست و پا میزد؛ لذا حضرت به او نظارت میکرد و نهیبش میزد.
امام بر مناطقی حکومت داشت که امروزه بیش از بیست کشور رادربرمیگیرد و در طول پنج سال حکومت، با تمام مراکز کشور ارتباط مستقیمداشت. فقط 79 نامه در نهج البلاغه ثبت شده که محتوای آنها مفاهیم،اصول، مبانی و قواعد مدیریتی است. وی حتی در نامه خود به مالک اشتر،سفارشهای ویژهای را برای انتخاب وزیران، همکاران و مشاوران، بدین بیانارائه میکند:
بدترین وزیر تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و درگناهان آنها شرکت داشته است؛ پس مبادا چنین افرادی محرم راز توباشند؛ زیرا آنان یاوران گناهکاران و یاریدهندگان ستمکارانند.
حضرت به مالک یادآوری میکند و اطمینان میدهد که میتواند در میانکسانی که چنین ستمی را مرتکب نشدهاند، وزیرانی را بیابد که از نظر اندیشه وکاردانی مانند آنها باشند. حضرت علی(ع) این حقیقت را در ساختارمدیریتی خاطر نشان میکند که نباید افراد مجرم و بدسابقه را به سبب بعضیمزایا و تخصصهای ظاهری در امور حساس گماشت. آن گاه در ادامه نامههشدار میدهد که خود را از خطر چاپلوسان و ستایشگران برهاند؛ چرا کهآنان قدرتمندان را احاطه نموده، با تعریفهای نابجا و ستودنهای فراوان بهقدرت و نفوذ میرسند و مدیر را به فردی خودپسند و مغرور تبدیل میکنند:
و خود را به پرهیزگاران و راستگویان نزدیک کن و به آنان بیاموز کهتو را بسیار نستایند، و از این که عمل نادرستی انجام دادهای، از توتعریف نکنند؛ زیرا ستایش فراوان، شخص را خودپسند، مغرور وطغیانگر میسازد.
4. مشورتتصمیمگیری از اصول عمده مدیریت و وظایف مهم مدیر به شمار میرودکه وامدار مشورت است؛ چون انسان خودمحور و کسی که بدون فراهمساختنمقدمات و بدون هیچ واهمهای از احتمال اشتباه، با سرعت تصمیم میگیرد،مرتکب خطا خواهد شد. روح مشورت در امر تصمیمگیری، نشئت گرفته ازرحمت الاهی و موجب بهرهگیری از عقل و اندیشه دیگران و ایجاد پشتیباناست و خودمحوری، عامل قطع ارتباط معنوی و صمیمیت با کارکنان وفرودستان و سبب نادیده انگاشتن آنان میشود. از این رو، برای مسائلی که بهمصالح عمومی کارکنان در سازمان مربوط میشود، باید مشورت شود.
امام علی(ع) میفرماید:
عاقل کسی است که تجارب دیگران او را پند دهد [از تجارب دیگرانپند و روش استخراج کند].
انسان عاقل ]در تصمیمگیری[ بر مشورت و هدایت راغب، و ازخودرأیی و استبداد اندیشه به دور است.
عاقل از مشورت بینیاز نمیشود.
نادانترین فرد کسی است که خود را [از مشورت در تصمیم بینیازبداند و] عاقلترین افراد به شمار آورد.
هر کس خودرأی شد، به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورتکرد، درعقلهای آنان شریک شد.
امام علی (ع) بر این باور است که بهترین راه حلها و درستترین شیوههابا استفاده از آرای گوناگون به دست میآید و اساس آنها مشورت درستاست:
در امور آنان ]کارمندانت[ بیندیش، و پس از آزمایش، به کارشان بگمارو با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای گوناگونوا مدار؛ زیرا نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران را از میانمردمی باتجربه و باحیا، از خاندان پاکیزه و باتقوا که در مسلمانی سابقهدرخشانی دارند برگزین؛ چرا که اخلاِ آنان گرامیتر، و آبرویشانمحفوظتر است....
از سخنان امام چنین برمیآید که مشورت و انجام کارها از طریق مشاورهبسیار سودمند خواهد بود، امّا باید در نظر داشت که افراد مورد مشورت بایدصلاحیت کافی برای مشورت داشته باشند؛ صلاحیتی که مشورت با آنها رامؤثر و نتیجهبخش گرداند؛ لذا امام سفارش میکند که با دانشمندان ودرستکاران مشورت کن؛ یعنی با کسی که هم آگاهی داشته و هم مورد اعتمادو درستکار باشد. مدیران صاحب اندیشه و خرد، از مشورت با دیگران بینیازنیستند و آنان نیز باید با معاونان خود به مشورت بپردازند. حضرت امیر(ع)میفرماید:
شایسته است که هر خردمند، رأی خردمندان دیگر را به رأی خودبیفزاید.
5. هماهنگی
امام علی(ع) میفرماید:
شما یاوران حق و برادران در دین و ایمان و در روز نبرد سپرهایمحافظ هستید.
هماهنگی، مجموعهای از ساز و کارهای ساختاری و انسانی است که برایمرتبط کردن مؤثر اجزای هر نظام (جامعه)، برای تسهیل در کسب اهدافطراحی میشود. آدمی موجودی اجتماعی است. در جامعه و سازمانها،تعداد بیشماری از انسانها زندگی میکنند که برای تحقق اهداف خود نیازمندبرقراری ارتباط با یکدیگرند تا بتوانند با انجام دادن برخی از کارها، به نتایجمطلوب و مورد انتظار خود برسند و این امر تنها با هماهنگی و ایجاد وفاِتحقق نخواهد یافت. پس برای انجام دادنِ بهتر کارها باید بین افکار، فعالیتهاو عملیات گروه، هماهنگی وجود داشته باشد. هماهنگی یعنی آمیختنفعالیتهای افراد و سازماندهی درست انسانها و تخصیص درست منابعغیرانسانی به منظور تحقق هدف.
از مهمترین وظایف مسؤولان، ایجاد هماهنگی بین افراد، واحدها،معاونتها و ارتباط درست جامعه با تحوّلات محیطی است. رسول خدا(ص)در اهمیت این موضوع میفرماید:
بهترین مدیران و فرمانروایان کسانی هستند که استعدادها و سلیقههایگوناگون را زیر چتر مدیریت گرد آورند و بدترین مدیران آنانند کهمجموعه همسو و هماهنگ را پراکنده سازند.
حضرت علی(ع) درباره وحدت و هماهنگی علم و عمل میفرماید:
علم و عمل دارای پیوندی نزدیک [و دارای هماهنگی] هستند.
همبستگی و وحدت در راه حق ]گرچه کراهت داشته باشید[، ازپراکندگی در راه باطل ]گرچه مورد علاقه شماباشد[، بهتر است؛ زیراخداوند سبحان، به گذشتگان و آیندگان چیزی را به تفرقه عطا نفرمودهاست.
قرآن نیز درباره هماهنگی میفرماید:
و از مشرکان نباشید؛ کسانی که دین خدا را قطعه قطعه کردند وفرقهفرقه شدند و هر حزبی بدان چه پیش آنها است، دلخوش شدند.
نقش رهبری در سازمان، از مهمترین نقشها است و امروزه معتقدندمدیریت مطلوب آن است که به رهبری ختم شود. جامعه موفق مشخصهایدارد کهبا آن، از جامعه ناموفق شناخته میشود و آن، رهبری پویا و اثربخش است.رهبران تأثیری اساسی بر هماهنگی دارند. حضرت علی(ع) میفرماید:
موقعیت رهبر و فرمانده، مانند موضع و نقش نخ تسبیح است که دانههارا به هم میپیوندد. وقتی رشته پاره شد، دانهها پراکنده میشوند و هرکدام به سویی خواهد غلتید؛ سپس هرگز در کنار یکدیگر جمعنخواهند شد.
این نقش که بازتاب حضور و تأثیر رهبری است، سازمان و مجموعه رادارای انسجامهای مرئی و حتی نامرئی میکند. امروزه در مدیریت به اینمسأله معتقدند که هدف از رهبری و فرماندهی، راهنمایی زیردستان در جهتفهمیدن هدف و برانگیختن آنان به کار و فعالیت مؤثر است، و پیروزی وشکست هر تشکیلاتی، بستگی تام به رهبری آن دارد. به سبب همین مسأله،امام علی(ع) در نکوهش کوفیان در جنگ با لشکریان معاویه فرمود:
موقعیت زمامدار همچون ریسمان است که مهرهها را در نظم میکشد وآنها را جمع کرده به هم مرتبط میسازد؛ اگر ریسمان از هم بگسلد،مهرهها پراکنده میشوند.
به عبارت دیگر، وظیفه رهبری، تأثیرگذاری بر مردم برای وادار کردنآنها به کوششی دلخواه به منظور تحقق اهداف گروهی است. شما میتوانیدحضور فیزیکی انسانی را بخرید یا برآن به شدت نظارت کنید، امّا شور واشتیاِ او را نمیتوانید بخرید. نقش رهبر، روحیه دادن به کارکنان است.رهبران بدون توجّه به مسائل انسانی، قادر به هدایت انسانها نیستند. اینماشینآلات و تجهیزات نیستند که ارزش افزوده ایجاد میکنند، بلکه نیرویانسانی باانگیزه است که میتواند از امکانات به بهترین شکل استفاده کند؛ لذاباید برای تک تک کارکنان ارزش قائل بوده و به آنان توجّه کرد.
در میان تمام وظایف مدیران (برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی،هدایت و رهبری) رهبری جایگاه ویژه خود را دارا است. در این مسؤولیت،مدیریت باید انسانها را بشناسد و بتواند با ایجاد نظام مطلوب، با آنها ارتباطدرست برقرار کند. میان مدیران ابزاری که فقط به فکر تحقق هدف سازمان(بدون عنایت به نیازهای فرودستان) هستند و مدیران مؤثر (مدیرانی کهرهبری نیز میکنند) تفاوت اساسی وجود دارد. منبع رهبری، حاکمیت نیست،هدایت است، رهبر نه فقط گروه را راهنمایی میکند، بلکه خود نیز جزئی ازگروه است.
6. کسب اطلاع از رفتار کارگزاران
مدیر خوب میداند که با هر گزارشی چگونه برخورد کند. مدیران در برابرگزارشها سه دستهاند: یک دسته مدیران عملیاتی (اجرایی) هستند کهگزارشهای آنها به امور فنی و اجرایی کار مربوط است و حتیبازخواستهای آنان نیز درباره بُعد فنی است. امّا مدیران دسته دوم، مدیرانتاکتیکی (میانی) هستند که در عمل با گزارشهای وظیفهای ارتباط دارند ونقش رابط مدیران عملیاتی و مدیران استراتژیک (فرادستان) را ایفا میکنند.و دسته سوم، گزارشهای مربوط به مدیران استراتژیک است که ابزاری برایایجاد پیوند این مدیران با محیط و جامعه و سازمانهای رقیب است. مسلّماست که دو گزارش پیشین، درون سازمانی، و کاربرد آنها بیشتر در محیطسازمان است؛ امّا گزارشهای رسیده یا تهیه شده در سطح استراتژیک،بیشتر با محیط خارج سازمان مرتبط است.
حضرت امیر(ع) در برخورد با گزارشهای کارگزاران، درسی فراسویمدیریت امروزی میدهد؛ به طور مثال، حضرت در سال چهلم هجری بهگزارشی از یک حکمران این گونه پاسخ میگوید:
پس از یاد خدا، از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی،پروردگار خود را به خشم آورده، امام خود را نافرمانی، و در امانتخود خیانت کردهای. به من گزارش شده که کشت زمینها را برداشته وآن چه را میتوانستی گرفته و آن چه را در اختیار داشتی، به خیانتخوردهای؛ پس هر چه زودتر، حساب اموال را برای من بفرست و بدانکه حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سختتر است. با درود.
در گزارش و پاسخ نامه پیشین، قاطعیت (نه خشونت) و دقت حضرت درگزارش رسیده و جزئیات آن و درخواست حسابرسی و تذکّر شرعی قضیهدیده میشود. امام در جایی دیگر، درباره گزارش مدیر از فرودستان، سخنیدارد که شامل سه چیز است: دقت در گزارش، روابط انسانی و بحث روانی وتربیتی قضیه؛ لذا میفرماید:
درباره کارگزاران و گزارشهای آنان یا کارهایشان چنان بیندیش که پدرو مادر درباره فرزند میاندیشند.
سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و ناظرانی راستگو و وفاپیشه برآنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانتداریو مهربانی با رعیت خواهد بود و از همکاران نزدیکت سخت مراقبتکن و اگر یکی از آنان به خیانت دست زد و گزارشِ گزارشگران تو همآن خیانت را تأیید کرد به همین مقدار گواهی، قناعت و او رابازخواست کن و اموالی را که در اختیار دارد از او باز پس گیر؛ سپساو را خوار دار و خیانت کار بشمار، و طوِ بدنامی به گردنش بیفکن.
امام علی(ع) درباره کارگزاران و وضع اقتصادی کارکنان میفرماید:
سپس در معیشت آنان گشایش پدید آور؛ زیرا این روش آنان را براصلاح خود نیرو میبخشد و بر پاکسازی خود ایجاد انگیزه میکند وایشان را از دستدرازی به بیتالمال که در اختیار دارند، بینیازمیسازد.
جامعهای که از آن گزارش تهیه نشود و بازرسی در آن صورت نگیرد،روزبهروز رو به ضعف و نابودی رفته و سرانجام چنان از درون میپوسد کهچتر روی آن از هم میگسلد. به عکس، جامعهای که دارای نظام گزارشدهیمعقول و بازرسی منطقی باشد، چنانچه در آن ضعفی پدید آید، وجودبازرس، آن ضعف را برطرف خواهد ساخت
7. امور مالی
امام علی(ع) به نظام برنامهریزی دقیق مالی قائل است و میفرماید:
دستهای مختلف جامعه، بر حکمرانان حقی دارند که کار و کوششاست و بر حکمرانان است که صاحبان آنها را به اندازه رفع نیاز(گسترش امور) تأمین کنند.
حضرت علی(ع) در جایی دیگر میفرماید:
سبک کردن هزینه زیردستان و کمک و بخشش به آنها باعث خواهدشد که رعیت به نظام حکومتی خوشبین شوند.
مردم، زمانی از رهبران و مدیران خرد و کلان خشنود میشوند که حقواقعی آنها ادا شود. همانگونه که گفته شد، این وظیفهای است که گردانندگانو دولتمردان حکومت، مسؤولیت و وظیفه انجام دادن آن را برعهده دارند ونیز این امر به عهده حکومت و نظام مدیریتی جامعه است که سیاستی راپیشگیرد تا هزینه زندگی مردم را کاهش داده، به آنها نیکویی کند.
درباره تخصیص هزینههای مصرفی و تعاونی به مردم، امام بر رسیدگی بهیتیمان ـ خردسالان ـ و پیران ـ سالخوردگان ـ که چارهای ندارند و از رویناتوانی نیازهای خود را تأمین نکردهاند، تأکید میفرماید. امام، نخستین گامدر راه آبادانی را بالا بردن سطح تولید و درآمدها میداند که باید متناسب باوضعیت زمان، آبادانی و بهبود آن را آغاز کرد. حضرت در فرمان بهمالکاشتر میفرماید:
و باید اندیشه تو در آبادانی زمین ]که از آن خراج گرفته میشود[ ازاندیشه در ستاندن خراج بیشتر باشد؛ زیرا خراج به دست نمیآیدمگر به آبادانی، و کسی که خراج را بدون آباد ساختن بطلبد، به ویرانیشهرها و تباه کردن بندگان پرداخته، کار او چندان پایدار نمیماند.
بنابراین، اعتماد امام در خصوص بودجههای عمرانی است که تا هنگامیکه برای آبادانی و بهبود اوضاع، به ویژه اوضاع کشاورزی و زیربنایی واصلاح زمین، اقدامی نشده باشد، نه تنها انتظار عمران و آبادانی و درآمدزاییامری بیهوده است، بلکه چنین اقدامی امور اقتصادی را نابسامانتر میکند.
با بررسی قسمتی از نامههای حضرت، به اجمال میتوان نتیجه گرفتکسانی که حق بهرهوری از مالیاتها و بودجه بیتالمال را دارند، به هشتگروه تقسیم شدهاند: 1. درماندگان، بیچارگان، نیازمندان و گرفتاران؛2.عاملان اصلاح حال مردم و آبادی شهرها؛ 3. سپاهیان؛ 4. خراج دهندگان؛5. زیردستان؛ 6. گردآورندگان خراج؛ 7. قاضیان؛ 8. نویسندگان.
8. نظارت
نظارت به معنای پیگیری امور و وظایف سازمانی و مدیریتی است.وظیفه هر مدیر، مراقبت دائم از این امر است که برنامهها به خوبی اجرا شوند وکارها به گونهای مؤثر جریان داشته باشد. نظارت و برنامهریزی، مانند دو لبهیک قیچیاند. در مدیریت و رهبری، هر برنامهای بدون نظارت، محکوم بهانحراف از اهداف و شکست در نتایج است. همچنین نظارت بر کارکنان بدونداشتن برنامه و هدف، موجب نارضایتی و صرف هزینه میشود:
و بر آنان ناظرانی بگمار که به تو وفادار و راستگو باشند که مراقبتنهانی در کارهایشان، آنها را به رعایت امانت وا میدارد.
در تبیین فرمایش حضرت، تعریفی دیگر از نظارت ارائه میکنیم؛ یعنیمقایسه آن چه انجام شده ـ عملکرد ـ با آن چه باید انجام گیرد ـ استاندارد ـ ونیز شناخت نقاط ضعف و قوت برنامهها و شیوه کار مدیریت. به عبارت دیگر،نظارت، معرّف اقدامها و فعالیتهای سازمان است که تا چه اندازه برایرسیدن به اهداف پیشرفته و این که آیا مطابق با موازین پیشبینی شده است یاخیر. با این عمل، میتوان تغییرات یا اصلاحاتی در اهداف و برنامهها وخطمشیهای سازمان صورت داد. نظارت، وسیله و روش مناسبی برایحصول اطمینان از تحقق هدفها است.
در بحث نظارت، از ناظران با عنوان عیون (چشمها) یاد شده است؛ به ایندلیل که چشم اشتباه یا خیانت نمیکند، و آن چه را میبیند به طور دقیقمنعکس میکند. افزون بر این، کار چشم تجزیه و تحلیل نیست؛ بلکه انتقالموارد مرئی یا دیده شده است. کار تجزیه و تحلیل را مغز به عهده دارد. درسازمان نیز کار تحلیل بر عهده مدیر مجموعه است.
مدیران و رهبران بزرگ در سازمانهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی وصنعتی، جانشینان و معاونانی برجسته دارند. مثلاً جانشین حضرت موسی(ع)هارون برادر او است که وی نیز به مقام پیامبری رسید. رسالت حضرتعیسی(ع) را حواریون، که از نزدیکترین یاران او بودند، ادامه دادند.جانشین به حق پیامبر و مشاور همیشگی او نیز حضرت علی(ع) بود که در مقامامامت و خلافت قرار داشت.
مدیری که هدایت و سرپرستی سازمان را به خود وابسته میسازد،سازمانش در بلندمدت گرفتار بحران میشود و فرو میپاشد؛ چون سرانجام،مدیر کنار میرود و در غیاب او کسی نمیتواند سازمان را اداره کند.رسولخدا(ص) میفرماید:
کسی از شما که سرپرستی کاری را عهدهدار شود، اگر خداوند خیر او رابخواهد، معاون شایستهای برایش قرار میدهد تا اگر [کاری یا امری]را فراموش کند، او را یادآور شود و اگر به یاد داشته باشد، به او کمک کند.
یار و معاون مدیر باید دارای ویژگیها و وظایفی باشد که حضرتعلی(ع) خطاب به مالک اشتر، آنها را چنین بر میشمارد:
1. وزیر و همکار بدکاران و ستمکاران نباشد؛ 2. یاور و شریک گناهکاراننباشد؛ 3. مهربانی و دوستیاش با مدیر بیشتر باشد؛ 4. سخن حق را هر قدرتلخ باشد، به مدیر بگوید؛ 5. مدیر را از آن چه خداوند ناپسند میدارد، بازدارد؛ 6. پارسا و پرهیزگار باشد؛ 8. مدیر را در کارهای ناپسند یاری ندهد.
__________________
===========================
برای داشتن چیزی که تابحال نداشته ای
کسی باش که تا بحال نبوده ای !!!
=============================