ویژگیهای مدیر خوب |
به راستی مدیر خوب کیست و خصوصیات این مدیران چیست ؟ این یکی از موضوع هائیست که کارکنان ، سازمانها و مدیران همواره با آن روبه رو هستند. مدیر خوب کسی است که وظایف خود را کاملاً می داند و افزون بر این رئیس و مرئوس خوبی است و از کارهای خود اطلاع کافی دارد. مدیر خوب امریه صادر نمی کند، قدرت رهبری دارد و نه فقط طرز انجام کار بلکه علت انجام کار را نیز توضیح می دهد. دستورات خود را واضح و دوستانه می دهد، داد و فریاد نمی کند، تامطمئن نشود دستوراتش را فهمیده اند کار را شروع نمی کند. برنامه کار را با در نظر گرفتن اطراف و جوانب آن طرح می کند و انجام آن را به عهده اشخاص کاردان می گذارد. بدون امر و تحکم آنها را به کار وامیدارد، کار را منصفانه قسمت می کند، به کار همه کارکنان خود می رسد، صادقانه قضاوت می کند و استحقاق را تنها مبنای قضاوت قرار می دهد، وضع هر فرد را برایش تشریح می کند. از مساعی صادقانه و کاری که بالاتر از متوسط است قدردانی می کند. کارکنانی را که استحقاق تشویق دارند منظور می دارد، در مواردی که کار بد انجام می گیرد یا با شکست روبه رو می شود تحقیق می کند و فقط شخص مسئول را مواخذه می کند. در تنیبه کارکنان خود منصفانه رفتار می کند، افراد را در حضور سایرین تنبیه نمی کند، توبیخ را بیطرفانه و با تحقیق کافی اجرا می کند، و به کارمند فرصت می دهد تا تمام قضیه را از نظر خود شرح دهد، در موقع تنبیه و اقدام انضباطی عصبانی نمی شود. مراقبت می کند کارکنانی که جدیداً استخدام و یا منتقل شده اند به طور صحیح انجام کار را بیاموزند و دقت می نماید کلیه ابزار و امکانات لازم در دسترسشان قرار گیرد، با کارکنان جدید به گونه ای رفتار می کند که احساس غربت ننمایند. مقررات کار و خط مشی شرکت را منصفانه تفسیر می کند، نه در برابر شکایات بیجا تسلیم می گردد و نه شکایات بجا را نادیده می انگارد. به تمام شکایتها با دلسوزی گوش فرا می دهد. به کارکنان خود علاقه شخصی نشان می دهد، نسبت به افراد مافوق و مادون وفادار بوده و مسئولیت را با میل می پذیرد، مسئولیت را به گردن دیگری نمی اندازد و در موارد لزوم حاضر است برای دفاع از حق کارکنان به همه مقامات بالاتر مراجعه نماید.ضمن پایبند بودن به وعده های خود چیزی را که نمی تواند انجام دهد قول و وعده نمی دهد. فکرش باز است ، با استقبال از پیشنهادات درباره آن با کارمندان بحث می کند. مدیر خوب حضور مستمر در محل کار دارد و همیشه می شود او را ملاقات نمود.کارکنان را تشویق می کند تا هر اشکالی دارند به او مراجعه کنند. |
برای پرداختن به مسائل مختلف مدیریت، بهتر است ابتدا عواملی را که در موفقیت مدیر نقش عمده ای دارند و او را از میان انبوه مشکلات عبور می دهند و بر قله پیروزی می نشانند، بررسی و بیان کنیم.
به راستی، مدیر موفق کیست و مدیر موفق و کارآمد چه ویژگی ها و نشانه هایی دارد؟
آیا اخلاق نیک، عامل اصلی در موفقیت مدیران است؟ یا اینکه دوراندیشی و دقت نظر و توانمندی آنها موفقیت آنان را تضمین می کند و یا بهره مندی از امکانات لازم، وجود قوانین جامع و مفید، تخصص، تعهد و مسائلی از این گونه موفقیت آور است.
آنچه در پاسخ به این پرسش ها می توان گفت این است که همه شرایط یادشده در پیشرفت برنامه ها و توفیق مدیر نقش مؤثری دارند و فراهم نبودن هر کدام، ناکامی و شکست مدیر را به همراه خواهد داشت.
حق محوری، یکی از صفات مدیران موفق
حق و حقیقت، چراغ هدایت گری است که ما را از گمراهی ها و تاریکی ها خواهد رهاند و به سرمنزل مقصود خواهد رساند. شنیدن سخن حق برای ما انسان ها خوشایند نیست و طعم آن برای ما تلخ است، اما نتیجه اش شیرین و دلپذیر است.
گر سخن راست بُود جمله دُرّ تلخ بود تلخ که الحق مُرّ
بی شک آدمی در زندگی فردی واجتماعی و در نهان و آشکار دل در گرو اطاعت آنانی می بندد که بر محور حق حرکت می کنند و رفتار و گفتار خود را بر پایه آن استوار می سازند. بنابراین یکی از نیازمندی های مدیر مدبر و لایق، قاطعیت در برابر اجرای حق است، چنان که امام علی علیه السلام فرمود:
یحتاجُ الامام الی قلبٍ عَقولٍ و لِسانٍ قَئُولٍ وَ جَنانٍ عَلی اِقامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ؛
مدیر نیازمند سه چیز است: قلب اندیشمند و متفکر، زبان گویا و دل پر جرأت و قاطع در برابر اجرای حق.
شایسته است مدیر با سینه ای، گشاده سخن حق را بپذیرد و از شنیدن حقایق از زبان هرکسی حتی زیردست و یا کارمند خود، ناراحت و خشمگین نشود. مدیر باید هم حق بگوید و هم حق بشنود و البته هر مسلمان حق طلب باید چنین باشد. انتقادپذیری، از ویژگی های پسندیده انسان و راز تکامل اوست.
امام باقر علیه السلام فرمود: «قُلِ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلی نَفْسِکَ؛ حق را بگو، هر چند به زیان تو باشد».
عدالت گستری در سیره مدیران
یکی از راه های اثربخشی و نفوذ مدیران در دل های زیردستان، رفتار عادلانه آنان است. کسانی که بر اساس عدالت در بین مردم زندگی می کنند، هر زمان دستوری دهند، همگان با میل و خواست درونی برای اجرای اوامر آنان می کوشند، ازاین رو می توان گفت: اجرای عدالت نه تنها یک وظیفه اسلامی، بلکه یکی از عوامل مهم اثربخشی است.
مدیر عادل بر کسی ظلم و ستم روانمی دارد و شهد شیرین عدالت را بر مذاق زیر دستان می چشاند، در رویارویی با مصالح خود و نزدیکانش با شمشیر برنده عدل در برابر تندبادهای هواهای نفسانی می ایستد و همانند میزانی دقیق و راهنما، در همه امور آن را ملاک و سرلوحه تصمیم گیری های خویش قرار می دهد.
آری مدیر موفق «اصلاح جامعه را با عدالت ممکن می داند» و «عدالت را مایه آبادانی جامعه می شمارد.» او بر این امر آگاه است که «ادامه مدیریت و قدرت، به اجرای قوانین عادلانه بستگی دارد» و چه زیبا گفته است بزرگی که: «در فضایل، هیچ فضیلتی کامل تر از فضیلت عدالت نیست».
بهترین دستوری که حاوی معنای عدالت باشد، همان مثل قدیم فارسی است: چیزی که بر خود نمی پسندی، به دیگری نیز مپسند و ظریفی را شنیدم که می گفت: «عدل، از صفات بزرگ خدای سبحان بُود و به حال مردمان بهتر از فراخی سال و خصب زمان و نافع تر از قطرات باران است».
به راستی در محدوده مدیریت خود در خانه و اداره و وزارتخانه و... تا چه حد علی گونه دست رد بر سینه زیاده خواهان زده ایم و آیا با توجیه رابطه، عدالت را به مسلخ کشانده ایم؟
پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیردست دوستدارش روز سختی دشمن زورآور است
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است
سعدی
دین داری و نقش معنویت
در نظام اسلامی مدیریت ها و سرپرستی ها به کسانی واگذار می شود که در اندیشه و عمل، به اسلام ایمان آورده باشند که این گونه انسان ها را با راهنمایی قرآن، با عنوان هایی چون: «صالحین»، «متقین»، «صادقین»، «مخلصین» و «محسنین» می شناسیم.
از دیدگاه قرآن بنابر سنت خداوندی و خواست الهی، مدیریت و سرپرستی زمین و ساکنان آن باید به دست صالحان و شایستگان مؤمن باشد:
«أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ؛ به طور حتم، بندگان شایسته و صالح من «مدیریت» زمین را وارث خواهند شد».(انبیاء: 105)
امام علی علیه السلام می فرماید:
هر مدیری که مقام و قدرت خود را در خدمت دین قرار دهد، همه قدرت ها و مدیریت ها تسلیم او خواهند شد و هر که دین را در خدمت مقام خود قرار دهد، همه در او طمع کنند.
از نشانه های دین باوری در مدیران، عدالت پیشگی و انصاف در کارها و برقراری حق است. مدیر دیندار و باایمان به مقام و موقعیت خود به عنوان فرصتی برای خدمتگزاری می نگرد نه حکومت و ریاست صِرف.
مدیر و پیوند عاطفی با مردم
از مهم ترین راه های تقویت ایمان به خدا، دوستی با مردم است و ناتوان ترین مدیران، افرادی هستند که توان ایجاد و برقراری رابطه عاطفی و دوستانه با زیردستان خود را ندارند. برخی گمان می کنند فقط دوستی با اشخاص بزرگ و معروف برایشان مفید است، در صورتی که اشخاصی که در جایگاه اجتماعی پایین تری نسبت به ما قرار دارند هم، به نوبه خود می توانند برای ما راهگشا باشند و افق زندگی مان را به نور محبت روشن کنند.
حضرت علی علیه السلام خطاب به مالک اشتر می فرماید:
دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان، مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی.
و چه خوش گفت حافظ شیرین سخن:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
توانایی مدیر در ایجاد رابطه دوستانه با مردم، یکی از نکته های اساسی موفقیت در کارهاست؛ چراکه مشروعیت و پذیرش مدیر از جانب مردم از مهمترین مسائل در عرصه مدیریت است. آری! باید پذیرفت که:
بی یاور و اعوان نرسد دست به مقصود انسان همه محتاج به یارند و به احباب
بی هم نَفَسی خوش نتوان زیست به گیتی بی دست شناور نتوان رست ز غرقاب
اعتماد به نفس
از دیگر عوامل موفقیت مدیر، اعتماد به نفس اوست. مدیر باید با تکیه بر قدرت ایمان و آگاهی، به لیاقت و کفایت خویش اعتماد کند و در میدان مسئولیت، خود را مسئول کارهایش بداند و با جدیت و امید به پیشرفت، اراده و عمل را تکیه گاه خود قرار دهد.
اساس تعلیم و تربیت اسلامی نیز، بر مسئولیت فردی به تکالیف شخصی، انجام وظیفه و اعتماد به نفس استوار است.
خداوند در آیات قرآن، نیک و بد عمل به هر کسی را نصیب خود او دانسته و سعادت و بدبختی هر فردی را در گرو کارهای او شناخته است. این معنی جامع و کامل، یادآور اعتماد به نفس و حس مسئولیت شخصی است.
یکی از خیانت های نابخشودنی استعمارگران با فکر و فرهنگ بشری در طول تاریخ، خشکاندن ریشه ایمان و اعتماد به نفس در عمق جان ملت ها بوده است، تا آنان را همانند عروسک های خیمه شب بازی به انسان های بی اراده و زبون تبدیل کنند که با ریسمان تقلید تا هر کجا که می خواهند به دنبال خویش بکشانند.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
حافظ
مدیر موفق و مدبر با تقویت روحیه اعتماد به نفس، اراده و اطمینان در خود و کارمندان، با شعار «ما می توانیم» سستی و پوچی و دنباله روی کورکورانه در سیاست و ریاست و نیز چگونگی اداره کشور را کنار می زند و به کمک ابتکار و نوآوری، شرایط شکوفایی افکار را فراهم می سازد. ریشه طمع و چشم داشت به امکانات دیگران را در نهاد انسان می سوزاند و او را از فضای ذلت و خودکم بینی دور می کند و سرانجام به محیط دلپذیر آزادی و آزادگی وارد می شود.
شمع بر پای خویش چون بستاد روشنی بخش گشت و بزم آرای
سرفراز است اگرچه بگدازد هر که چون شمع بود پابرجای
افسر