با ترجمه: تئوری حسابداری
تئوری حسابداری
Accounting theory
by Christensen & Demski
دیدگاه کریستنسن و دمسکی
در مورد حسابداری
حسابداری پاسخ به چه
سوالی است؟ خوب یا بد، حسابداری پاسخی برای این سوال فراهم میکند:
تاریخچه مالی سازمان یا بنگاه مورد نظر چیست؟ حسابداری به دنبال پاسخی است برای
سوالاتی نظیر: چه کار میکنیم؟ چه کار کردهایم؟ مانده منابع و تعهدات پیش روی
ما چیست؟ و نظایر آن.
Ask yourself this: to what question is accounting the answer? In our view, this
is straightforward: accounting provides an answer, be it good or not so good,
to this question: what is the temporal financial history of the organization or
entity under consideration? Accounting seek to answer such question as how are
we doing, what have we accomplished, what stocks of resources and obligations
are before us, and so on (p. 2).
گزارشگری تاریخچه مالی
سازمان امکان کسب اطلاعات در مورد آنچه راجع به سازمان نمیدانستیم را به ما
می دهد. ..... بنابراین اساساً به حسابداری به عنوان وسیلهای که امکان این را به
ما می دهد که درباره تاریخچه مالی سازمان اطلاعاتی به دست آوریم، نگاه می کنیم.
علاقه به تاریخچه سازمان به دلیل علاقه به حل مساله مربوط به تخصیص منابع است.
تاریخچه سازمان در برگیرنده اطلاعاتی است که تاکنون مشخص نشده
ولی عمل تخصیص منابع را به طور وسیع تفسیر میکند.
Reporting the organization’s financial history, again as of some point in time,
now has the possibility of telling us something we did not know. ….
Fundamentally, then, we view accounting as having the potential to tell us
something, yes, something about the organization’s financial history, that we
did not now ….. An interest in the organization’s history is an interest in
solving a resource allocation problem. The organization’s history carries
“information” to this as yet unspecified but broadly interpreted resource
allocation exercise. (p. 3).
نقش اطلاعات کاهش عدم
اطمینان است. اطلاعات به ما چیزی میگوید، عدم اطمینان را کم میکند. سیستم
حسابداری از طریق گزارش تاریخچه مالی یک سازمان، توانایی این را دارد که در مورد
آنچه ما راجع به سازمان نمی دانستیم، چیزی به ما بگوید.
The role of information is reducing uncertainty. Information tells us
something, reduces uncertainty; and in some way, by reporting an organization’s
financial history, the accounting system has the potential to tell us something
we did not know about that organization (p. 3).
حسابداری به عنوان سیستم
اندازهگیری: مطمئناً حسابداری یک سیستم رسمی اندازه گیری مالی است. یک واحد اندازه
گیری (مثلاً دلار) را به کار میبرد و اندازه مانده حسابها را در ترازنامه و
جریان عملیات حسابداری را در صورت سود و زیان گزارش میکند. .... بر اساس این
دیدگاه، سیستم رسمی اندازه گیری حسابداری در طول زمان برای ثبت تاریخچه مالی
سازمان طراحی شده است.
Surely accounting is a formal financial measurement system. It uses a unit of
account (e.g., dollars) and reports measures of accounting stocks on the
balance sheet and accounting flows on the income statement. … Viewed so, the
formal financial measurement system is designed to record the organization’s
financial history as it marches through time (p. 4).
نظریه ارزش: در نظریه
ارزش ایدهآل این است که حسابداری ارزش را اندازهگیری کند.
ایده آل آنست که داراییها به ارزش منصفانه نشان داده شوند و در آمد به ارزش منصفانه
و واقعی عملیات اقتصادی مربوط به بکارگیری خاص دارائی ها ارائه شود. به این طریق
تاریخچه سازمان به وسیله ماندههای پایان دوره که به خوبی اندازهگیری شدهاند توضیح
داده شده است و همچنین جریان عملیات که تغییر در ارزش یا درآمد را به خوبی
اندازهگیری کرده است، بیان می شود.
A popular idiom is that accounting is, or should be, designed to measure value.
Ideally, the argument goes, assets would be stated at fair value, income would
be a fair and true measure of economic accomplishment relative to the net asset
base employed, and so on. In this way, the organization’s history is expressed
in terms of a periodic stock—a stock of well- measured value-and associated
flow-a flow of well-measured changes in value or income (p. 4).
نقد نظریه ارزش: وقتی
ساختار بازار از شکل بازار کامل خارج می شود، نظریه مفهوم ارزش،
ناپدید می شود. در آن موقع قیمتهای راهنما برای همه فعالیتها در دسترس نیست.
در این حالت بازارهای کارآیی که قیمتهای جاری آن به عنوان شاخص تعیین ارزش قابلاتکا
باشد وجود ندارد. بنابراین راهنمای مستقل ارزشگذاری برای حسابداری وجود
ندارد. .... "اگر هدف، ارزش گذاری باشد، حسابداری در جهان موفقیت
نداشته است". ارزشهای حسابداری و اقتصادی هرگز در یک ردیف قرار ندارند.
Once market structure departs from the textbook extreme of a perfect and
complete set of markets, the very notion of a well-defined concept of value
disappears. At that point, price guides are not available for all activities.
Real estate, problematic liabilities, specialized capital equipment, and
privately placed financial instruments are illustrative. In each case there is
simply no well-functioning market whose current price can be relied upon as an
indicator of value. Thus, the independent guideline for the accounting
valuation has vanished. ...We hasten to add that if valuation is the purpose,
accounting is an abject failure on a worldwide basis. Economic and accounting
values, where we have data, are virtually never well aligned.
نظریه اطلاعات: در نظریه
اطلاعات حسابداری برای فراهم آوردن اطلاعات طراحی شده است. طبق این نظریه
حسابداری به عنوان استفاده از زبان و محاسبات تعیین ارزش به
منظور انتقال اطلاعات مطرح میشود.
The information perspective, the notion that accounting is designed to provide
information, views accounting as using the language and algebra of valuation
but for the purpose of conveying information. The distinction between the two
views is subtle but profound.
تفاوت دو دیدگاه لطیف ولی
ژرف است. نظریه " اندازه گیری ارزش" بر اهمیت یک سیستم اندازه
گیری رسمی تاکید دارد که ارزش را خوب اندازه گیری می کند.
نظریه "محتوای اطلاعات" بر اهمیت یک سیستم اندازه گیری رسمی تاکید
می کند که اطلاعات را به خوبی منتقل میکند.
The distinction between the two views is subtle but profound. The “measure
value” approach stresses the importance of a formal measurement system that
well measures value. The “information content” approach stresses the importance
of a formal measurement system that well conveys information.
مکتب نظریه ارزش وظیفه
تخمین قابل قبول ارزش را از یک نظام اندازهگیر مالی دارد، اما مکتب محتوای
اطلاعات به اندازهگیری مالی به عنوان اندازه گیری وقایعی
نگاه میکند که بار اطلاعاتی دارند. بنابراین آنچه که باید اندازه گیری شود، بر اساس
دو روش فوق تفاوت اساسی دارد. مثلاً در مکتب ارزش درآمد زمانی خوب اندازه گیری
شده که با تصویری از درآمد منصفانه، واقعی یا اقتصادی مطابق باشد. در مکتب
اطلاعات درآمد زمانی خوب اندازه گیری شده که به خوبی با ساختار وقایعی که نشان
دهنده آنهاست، مطابقت داشته باشد.
The value school, then, views the task as one of reasonably well approximating
value, of designing a financial measurement system that will measure value. The
information content school, by contrast, views the financial measures as measures
of informative events, not of value. What is being measured, then, differs in a
most fundamental sense for the two approaches. For example, the value school
would treat income as well measured if that measure corresponded well with some
(vague) notion of fair, true, or economic income. The information school would
treat income as well measured if that measure corresponded well with some
underlying event structure we wished to communicate.
بنابراین تئوری حسابداری
مربوط به انتخابهای حسابداری است. گرچه راهی که باید طی شود یکسان نیست ولی
اجباراً ابتدا باید روش کارها طراحی شود. ما به حسابداری به عنوان تامینکننده اطلاعات
نگاه میکنیم. بر همین اساس تئوری حسابداری مربوط به انتخابهای حسابداری از
دیدگاه اطلاعاتی (کاهش عدماطمینان) است.
Accounting theory, then, deals with accounting choices. Even here, though, the
path to be taken is not unique, so it is imperative that we lay out our
approach at the outset. We view accounting as a provider of information.
Accounting theory, it then follows; deal with accounting choices from an
information perspective.
حسابداری از زبان و جبر ارزشگذاری
برای انتقال اطلاعات استفاده میکند.
Accounting uses the language and algebra of valuation to convey information (p.
34).
اشکال این است که فشار
اقتصادی شرکت را مجبور می کند که محصولات متنوع را مشترکاً تولید کند،بنابراین بهای
تمام شده شرکت قابل تفکیک نیست.ما نمی توانیم مبالغ بهای تمام شده را به
محصولات مختلف تسهیم یا تخصیص دهیم. بنابراین ما نمی توانیم سود وابسته به هر محصول را
خوب شناسائی کنیم (ص. 51).
The difficulty is that economic forces compel the firm to jointly produce a
variety of products, so the firm’s cost is not separable. We cannot divide or
apportion its cost among the various products.
حسابداری فهرستی
از منابع و تعهدات (ترازنامه) و اندازه عملکرد (صورت سود و زیان) فراهم میکند.
در حسابداری ترازنامه حاوی اندازههای منبع (ارزش) و صورت سود و زیان دربردارنده
اندازههای جریان (سود) است. در واقع اندازههای حسابداری نسخه عملی رونوشتهای
اقتصادیشان میباشند (ص. 57).
Accounting, as we know, provides a listing of resources and obligation-the
balance sheet-and a measure of accomplishment-the income statement. … It is
natural, indeed temping, to treat the accounting measures as pragmatic version
of their economic counterparts.
چشم انداز محتوای
اطلاعاتی، بر این نظر که « حسابداری یک منبع اطلاعاتی است» پافشاری می کند، منبعی که
از زبان و جبر ارزشگذاری برای انتقال و بیان اطلاعاتش استفاده می کند..... چشم
انداز محتوای اطلاعاتی روی نقش حسابداری به عنوان یک منبع اطلاعاتی تاکید می کند
فراهم کردن اطلاعات بدین معنی است که آگاهی ما میتواند بیشتر شود و یاد بگیریم چیزی
را که تاکنون نمی دانستیم . سیستم حسابداری قادر به بهتر آگاه ساختن ما است به
این معنی است که ما در ابتدا کمتر آگاهی داشتیم، که عدم اطمینان وجود داشت (ص.
74).
The information content perspective stresses the idea that accounting is a
source of information; one, we hasten to add, that uses the language and
algebra of valuation to convey its information. … The information content
perspective stresses accounting’s role as a source of information. To provide
information means it is possible to become better informed, to learn something
we did not yet know. In turn, being able to become better informed means we
were initially less informed, that uncertainty was present.
موضوع محتوای اطلاعات،
حسابداری را به عنوان منبع اطلاعات معرفی می کند. اما اطلاعات و تخصیص منابع
همره (مکمل) یکدیگر هستند. اطلاعات از آنجایی که باعث بهبود تخصیص منابع می گردد،
مفید است. این امر به این مفهوم است که ما باید موضوعات اطلاعات و تخصیص منابع
را پیوند دهیم (ص. 94).
The information content theme stresses accounting as a source of information,
but information and resource allocation go hand in hand. Information is useful
to the extent that it improve the allocation of resources. This implies we must
associate the information with specific resource allocation issues.
سرانجام یک با منبع
حسابداری به گونهای رفتار میکنیم که در گزارشگری یکپارچه سایر منابع به ما
کمک میکند. (ص. 200).
We will eventually (in later chapter) treat the accounting source as one that
help as one that helps ensure the reporting integrity of other sources.
اگر قیمت بازار توسط مدل
ارزش گذاری تعیین میشود و اگر ارزش حسابداری توسط مدل حسابداری مشخص میشود، پس، طرف
اقتصادی از اطلاعات با شدت بیشتری استفاده میکند و یا به اطلاعاتی دسترسی دارد که
در دسرس حسابداری نیست.
If we envision the market price as being determined by some process that is
approximated by our valuation model and if the accounting value is likewise
determined by some process that is approximated by our accounting model, this
anecdote suggests that the economic side of the comparison uses information
either more aggressively than or, more to the point, access information that is
unavailable to the accounting system (p. 201