برخی واژه ها گاهی به غلط ترجمه و تفسیر میشوند؛ مثلاً صبر را گاهی به «تحمّل» و «قبول ظلم» معنا میکنند و میگویند یک مسلمان صبور، باید بر هر ظلمی که بر او وارد شد، صبر کند.
این تفسیر که در واقع ظالمپروری و حقارتطلبی است، ابداً در مورد صبر صحیح نیست؛ بلکه صبر به معنای مقاومت، پایمردی، برخورد صحیح با مشکلات و تحکیم و تثبیت حق است، هر چند مستلزم از دست دادن مال و جان و آبرو باشد.
قیام امام حسین علیه السلام یک نمونه بارز صبر است؛ همچنان که صلح امام حسن علیه السلام نیز الگوی تمام عیار صبر بود. زیرا امام مجتبی علیه السلام می دید اگر شمشیر بکِشد، معاویه تمام شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام را می کشد و بر تخت سلطنت مینشیند و همانطور که خودش گفته بود، نام مبارک رسول الله را برای همیشه از صفحه تاریخ میزداید.
اینجاست که امام و حجت خدا کاسه صبر را هر چند که تلخ است، مینوشد و با صلح خود، جان شیعیان را حفظ می فرماید.
امام حسین علیه السلام هم بر اساس همین منطق می دید که اگر در خانه بنشیند و با یزید مقابله نکند، دیگر هیچکس را یارای آن نیست که این مردم خفته و جاهل را از خواب غفلت بیدار کند و هشدار دهد. لذا خونش را در این راه ریخت و جوانانش را قربانی کرد و به اسارت زنان و فرزندانش رضایت داد.
بنابراین صبر، پایمردی و استقامت مناسب است که گاهی در لباس سکوت و صلح جلوه می کند و گاهی در لباس فریاد و خون.
خدای تعالی در سوره بقره آیه 177درباره متقین می فرماید:« والصابرین فی الباساء و الضراء» (آنها در سختیها و بلایا صبر را پیشه میکنند و با پایمردی و استقامت قدم برمیدارند.»
محقّق طوسی میفرماید:«صبر به معنای خودنگهداری و حفظ نفس است؛ به طوری که شخص در مقابل سختی ها جزع و بیتابی نکند و در باطنش، اضطراب حاصل نگردد و زبان به شکایت باز نکند.»
صبر به انواعی تقسیم میگردد:«صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت، صبر بر ترک معصیت، صبر بر حسن خلق.»
راغب میگوید:«صبر لفظ عامی است که برحسب موارد، اسم های گوناگون دارد؛ مثلا صبر در مقابل مصیبت به همان کلمه «صبر» تعبیر می شود، استقامت در میدان نبرد را «شجاعت» گویند، به پایمردی در مقابل ناملایمات «سعه صدر»، به صبر در نگفتن سخن « کتمان » و به صبر بر خوردن غذا «صوم» (روزه) میگویند.»
صبر نوعی تحمل مشقت است که اگر با بینش الهی توأم گردد، ارزش فوق العادی دارد؛ به طوری که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید:«الصبر رأس الایمان» (صبر نسبت به ایمان، مانند سر است نسبت به بدن.)
امام باقر علیه السلام می فرماید:«بهشت در سختی و صبر پیچیده شده است. هر کس در دنیا بر سختی ها و ناملایمات صبر و بردباری ورزد داخل بهشت میشود؛ جهنم نیز به لذات و شهوات پیچیده شده است؛ و هر کس به دنبال لذتها و خواستههای نفسانی برود، به جهنم داخل میگردد.»
امام صادق علیه السلام میفرماید:«ما صابر و شکیباییم و شیعیان ما صابرتر و شکیباترند... زیرا ما از همه چیز آگاهیم و صبر میکنیم ولی شیعیان ما از بسیاری چیزها آگاه نیستند و با این حال همچنان صبر پیشه میکنند.»
جابر از امام باقر علیه السلام پرسید:« صبر جمیل چیست؟»
فرمود:«صبری است که شخص زبان شکوه و شکایت به سوی مردم باز نکند.»
رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود:«در روز قیامت که همه خلایق جمع هستند، منادی از طرف خداوند ندا میکند که اهل صبر کجایند.
گروهی از مردم برمیخیزند. دستهای از ملائکه به استقبال آنها میآیند و میپرسند «صبر شما چه بوده است؟»
میگویند «ما بر طاعت خداوند و ترک معصیت او صبر کردهایم.»
منادی ندا می کند که:«بندگان من راست میگویند. راه آنها را باز کنید تا بدون حساب به بهشت بروند.» [1]
تقوا و توکل بر خدا
اول: مسئله رعایت تقوى و توکّل بر خداوند متعال در تمام شئون است، چه آنکه تقوى موجب پیشرفت در تمامى امور است و توکّل به پروردگار متعال نیز سبب مىشود تا انسان را یارى نموده و به اهداف خویش نائل گرداند.
چنانچه در قرآن کریم آمده است:
(و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکلّ شىء قدراً)(سوره طلاق: آیات 2 و 3).
و هرکس خداترس و پرهیزکار گردد خداوند راه بیرون رفتن از محور گناهان و بلاها و حوادث سخت عالم را بر او مىگشاید و از جائى که گمان نبرد به او روزى عطا مىکند و هرکه در هر أمرى بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد نمود ـ امر او بر همهٴ عالم نافذ و جارى است و براى هر چیزى مقدار و حدى مقرر نموده، در عهده کسى سرپیچى از تقدیرش را نیست.
و در روایتى ابوذر غفارى علیهالرحمة از پیغمبر اکرم (ص) نقل مىکند که آن حضرت فرمودند: (یا اباذر إن سرّک ان تکون اقوى الناس فتوکّل على الله وان سرّک ان تکون اکرم الناس فاتق الله وان سرّک ان تکون أغنى الناس فکن لما فى یدى الله عز و جل اوثق منک بما فى یدیک یا اباذر لو ان الناس کلهم اخذوا بهذه الآیة لکفتهم).
اى اباذر اگر دوست داشتى قوىترین مردم باشى پس توکل بر خدا را در تمام شئون پیشه کن و اگر دوست داشتى گرامىترین مردم باشى پس تقوى و ترس از خدا داشته باش و اگر دوست داشتى بىنیازترین مردم باشى به آنچه نزد خدا است اعتمادت بیشتر باشد تا به آنچه که نزد تو است.
اى اباذر اگر تمام مردم این آیه را فرا گرفته به آن عمل کنند همه را کفایت مىکند.
و بعد حضرت آیه مبارکه (و من یتق الله ) را تلاوت فرمودند.
و در روایتى دیگر از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند:
(لو ان رجلا توکل على الله بصدق النیّة لاحتاجت الیه الامور ممن دونه فکیف یحتاج هو و مولاه الغنىّ الحمید).
اگر مردى با نیّت صادقانه توکل بر خداى نمود هر آئینه مشکل کار افراد زیر دست او به دستش حل خواهد شد، پس چگونه او نیازمند به دیگران خواهد شد، حال آنکه مولاى او خداوند بىنیاز و شاکر است.
و در ارشاد القلوب از امیرالمؤمنین (علیهالصلاة والسلام) روایت است که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: (در معراج به حضرت بارى عرض کردم یا ربّ، اى الاعمال أفضل؟).
فقال الله عز و جل: (یا احمد لیس شیئى افضل عندى منالتوکل والرضا بما قسمت).
پروردگارا کدامین عمل نزد تو بهتر است؟ پس از جانب حق خطاب رسید ـ اى احمد هیچ چیز نزد من بهتر از توکل بر من و راضى بودن به تقسیم روزى نیست.
توکل و مراتب آن[2]
بحث دیگری که درکتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی (ره) بدان پرداخته شده در باب توکل، معنای آن و تفاوت توکل با رضا و ثقه است .
دریچه در این زمینه ، با روایتی از امام کاظم علیه السلام باز می شود .
علی بن سوید می گوید: از امام کاظم علیه السلام درباره این فرموده خدا " وَ مَن یَتـَوَکـَّل عـَلی الله فَهُو حَسبُه" ( یعنی هر کس به خدا توکل کند، خداوند برای او کافی است) ، سوال کردم.
حضرت فرمود: توکل بر خدا دارای درجاتی است . از مراتب توکل ، آن است که در تمام کارهایت بر خداوند توکل کنی . پس هر آنچه درباه تو انجام داد، از آن خشنود باشی . بدانی که او نیکویی و فضل را از تو منع نمی کند و بدانی که فرمان در آن مخصوص خداست . پس بر خداوند نسبت به واگذاری آن [امور] به او توکل کن و به خداوند در آن [ امور] و غیر آن [ امور] اعتماد نما.
" معنای توکل و مراتب آن"
توکل از لحاظ لغت ، به معنای اظهار ناتوانی و اعتماد به غیر خود می باشد.
صاحب " منازل السائرین " توکل را این دانسته است: " واگذار کردن تمام امور به صاحب آن و بر وکالت او اعتماد داشتن."
برخی نیز گفته اند: توکل بر خدا ، به معنای آن است که بنده ، تمام امیدها و آرزوهای خود را از مخلوقات قطع کند و به حق بپیوندد . توکل بسته به مقامات مختلف بندگان و مراتب معرفت انسانها ، دارای در جات و مراتب است .
" فرق بین رضا و توکل "
شخص متوکل ، خیر و مصلحت خود را می خواهد و خداوند متعال را در کسب این خیر و مصلحت ، وکیل امور خود می کند ؛ اما شخص راضی ، اراده خود را در اراده خداوند فانی کرده و هر آنچه را خداوند اراده کند ، می پسندد.
بر این اساس ، مقام رضا عالی تراز مقام توکل است . چنان که از بعضی اهل سلوک پرسیدند:" چه اراده کرده ای؟ "
گفت:" اراده کرده ام که اراده ای نداشته باشم."
این مطلب بیانگر مقام رضای ایشان است.
" فرق میان تفویض ، توکل و ثقه"
میان توکل ، تفویض و ثقه ، تفاوت های ظریفی وجود دارد .
خواجه عبدالله ، تفویض را لطیف تر از توکل دانسته است. تفویض آن است که بنده در کلیه کارها ، خود را بدون قدرت و توان و بدون تصرف بشمارد و خداوند را متصرف بداند ؛ اما شخص متوکل ، خداوند را قائم مقام خود در جلب خیر و صلاح خویش می گرداند . تفویض در کلیه امور ؛ اما در توکل ، برای جلب خیر و مصلحت است.
" تفاوت دیگر این که توکل زمانی محقق می شود که کارِ موجب توکل ایجاد شود ، مثل توکل پیامبر ویارانش در حفظ آنها از مشرکین ؛ اما تفویض ، گاه قبل از ایجاد سبب امر مورد تفویض و گاه بعد از وقوع سبب می باشد ؛ مثل تفویض مؤمن آل فرعون " . مطالبی که پیش تر آمد ، شرح عارف معروف عبدالرزاق کاشانی از عارف کامل خواجه عبدالله انصاری است . در این که توکل شعبه ای از تفویض باشد، مسامحه ای روشن است ، و همچنین توکل می تواند قبل و بعد از بروز موجب توکل باشد .
" ثقه" نیز غیر از توکل و تفویض است . چنان که خواجه گفت: مقامات سه گانه [ توکل ، رضا و تفویض ] بدون ثقه به دست نمی آید . بلکه روح آن مقامات ، اعتماد به خداوند متعال است ، و تا زمانی که بنده به خداوند متعال اعتماد نداشته باشد ، به آن مقامات نمی رسد.
اگر می خواهید با اهل بیت ارتباط برقرار کنید بایستی به صفت اون فرد که منتصب است نزدیک شویم. مثلا وقتی به صفت حضرت علی (ع) نزدیک می شیم در حقیقت به خودش نزدیک می شیم.
رضا
رضایت یک احساسه، احساس این که تو در این احساس نیاز به جایی یا چیزی نداری. رضا از صمدیت و غنا گرفته شده. چون انسانی که راضی هست نیازی به چیزی نداره. میشه بهش بگیم سعادت یا خاطر آسوده یا آرامش حقیقی.
بزرگترین صفتی که میان اهل بیت است کلمه رضا ست که کلمه بسیار مهم و بزرگی است. خدا رو شکر می کنیم که ما رو بچه محل و همسایه کسی قرار داده که این شخص به صفتی منتصب است که آخر رسیدن به خداست. ما بیشتر از راه روایی به این قضیه نگاه می کنیم اما امشب قصد داریم از دید دنیوی به این مسئله نگاه کنیم.
دستور العمل برای رسیدن به رضا در دنیا:
آیا رضا صفتی است که فقط و فقط باید بشینیم که اهل بیت بدن یا عادات مادی را هم باید رعایت کنیم. مثلا می گیم امام رضا باید بطلبه که به زیارتش بریم که یقینا و قطعا همینطور است. یا کسی که در ایام شلوغ سال برای دزدی به مشهد میاد این هم یک جورطلبیدنه. اما اگه تو هزینه ای رو جمع کنی باید تلاش داشته باشی، وقتت رو تنظیم کنی و روی نفست پا بذاری و در بهترین شرایط سال از شهری به شهر دیگه ای بری.
رضایت که بالاتر از ولایت و حلقه گم شده بشر است. بشر امروز راضی نمیشه. بشر امروز یه فرقی کرده: درجه ی رضایت مادیش خیلی بالا رفته، یا نه! اصلا بهتره بگم بشر امروز اصلا راضی نمیشه.
منابع و مآخذ :
بحار الانوار، ج 71
کتاب چهل حدیث ، حضرت امام خمینی (ره) ، انتشارات آستان قدس رضوی