مواد قانون در دراعلان ورشکستگی
واحد اقتصاد تبیان زنجان- به قانون تصفیه امور ورشکستگی که بعدا تصویب شده مراجعه شود
ماده 412 - ورشکستگی تاجریا شرکت تجارتی درنتیجه توقف ازتادیه وجوهی که برعهده اواست حاصل می شود. حکم ورشکستگی تاجری راکه حین الفوت درحال توقف بوده تایک سال بعدازمرگ اونیزمی توان صادرنمود.
دراعلان ورشکستگی واثرات آن
ماده 413 - تاجرباید درظرف 3 روز از تاریخ وقفه که درتادیه قروض یا سایرتعهدات نقدی اوحاصل شده است توقف خودرابه دفترمحکمه بدایت محل اقامت خوداظهارنموده صورت حساب دارائی وکلیه دفاترتجارتی خودرا به دفترمحکمه مزبورتسلیم نماید.
ماده 414 - صورت حساب مذکوردر ماده فوق بایدمورخ بوده وبه امضاء تاجر رسیده و متضمن مراتب ذیل باشد -
1 - تعداد و تقویم کلیه اموال منقول و غیرمنقول تاجر متوقف بطور مشروح.
2 - صورت کلیه قروض ومطالبات.
3 - صورت نفع وضرروصورت مخارج شخصی.
درصورت توقف شرکتهای تضامنی ، مختلط یانسبی اسامی ومحل اقامت کلیه شرکاءضامن نیزبایدضمیمه شود.
ماده 415 - ورشکستگی تاجربحکم محکمه بدایت درمواردذیل اعلام می شود -
الف - برحسب اظهارخودتاجر.
ب - بموجب نقاضای یک یاچندنفرازطلبکارها.
ج - برحسب تقاضای مدعی العموم.
ماده 416 - محکمه بایددرحکم خودتاریخ توقف تاجررامعین نمایدواگر درحکم معین نشدتاریخ توقف محسوب است.
ماده 417 - حکم ورشکستگی بطورموقت اجرامی شود.
ماده 418 - تاجرورشکسته ازتاریخ صدورحکم ازمداخله درتمام اموال خودحتی آنچه که ممکن است درمدت ورشکستگی عایداوگرددممنوع است.درکلیه اختیارات وحقوق مالی ورشکسته که استفاده ازآن موثردرتادیه دیون اوباشد مدیرتصفیه قائم مقام قانوی ورشکسته بوده وحق داردبجای اوازاختیارات و حقوق مزبوره استفاده کند.
ماده 419 - ازتاریخ حکم ورشکستگی هرکس نسبت به تاجرورشکسته دعوائی ازمنقول یاغیرمنقول داشته باشدبایدبرمدیرتصفیه اقامه یابطرفیت او تعقیب کند ، کلیه اقدامات اجرائی نیزمشمول همین دستورخواهدبود.
ماده 420 - محکمه هروقت صلاح بداندمی تواندورودتاجرورشکسته رابه عنوان شخص ثالث دردعوی مطروحه اجازه دهد.
ماده 421 - همین که حکم ورشکستگی صادرشدقروض موجل بارعایت تخفیفات مقتضیه نسبت به مدت قروض حال مبدل می شود.
ماده 422 - هرگاه تاجرورشکسته فته طلبی داده یابراتی صادرکرده که قبول نشده یابراتی راقبولی نوشته سایراشخاصی که مسئول تادیه وجه فته طلب یابرات می باشندبایدبارعایت تخفیفات مقتضیه نسبت به مدت وجه آن را نقدابپردازندیاتادیه آن رادرسروعده تامین نمایند
2-2ورشکستگی
2-2-1 شرکت های موفق و ناموفق
تعریف تجارت ناموفق
واژه "Failure" در فرهنگ لغات وبستر بهعنوان وضعی یا حالت کسری داشتن و یا ناکافی بودن «قصور کردن» تعریف شده است. در حالی که در تمامی فعالیتهای تجاری، برنامهریزیها در جهت نیل به موفقیت صورت میگیرد، اما همه آنها به اهداف خود دست نمییابند.
این واقعیت که بسیاری از شرکت ها از دستیابی به موفقیت باز میمانند، تا حدی از آمار شرکت های رو به تزایدی که هر ساله دست از ادامه فعالیت میکشند مشهود میباشد. همه موارد توقف فعالیت را نمیتوان به عنوان شکست و ناکامی تعریف کرد. تردیدی نیست که برخی از فعالیتها متوقف میشوند چرا که در دستیابی به اهداف خود موفق بودهاند و لزومی برای ادامه فعالت نبوده است.
کتاب دان و براداستریت اصطلاح ناکامی و یا شکست را برای اشاره به آن دسته از شرکت ها برگزیدهاند که به دلیل واگذاری و یا ورشکستگی دست از کار میکشیدند، و یا فعالیتهای زیانده تجاری را کنار میگذاشتند و یا اینکه مشمول تغییر وضعیت حقوقی به موجب قانون میشوند.
به هر حال، برای هر یک از سال های 1940 تا 1962 تعداد ناکامیها (توقف فعالیت تجاری) گزارش شده توسط دان و براداستریت درج شده است. آن دسته از فعالیتهای تجاری که در این کتاب نیامده عبارتند از بنگاههای مالی، موسسات بیمه، بنگاههای معاملات ملکی، راه آهن، ترمینالها، فعالیتهای سرگرم کننده، فعالیت های حرفهای کشاورزی و بسیاری از امور خدماتی انفرادی است. هرگاه یک شرکت فعال تجاری نتواند تقاضاهای (مطالبات) قانونی بستانکاران خود را برآورده سازد، به عنوان شرکت ناموفق تلقی میگردد و چنانچه طرف بدهکار نتواند با طلبکار خود به نوعی به توافق برسد بهتر است براساس مفاد مجموعه قوانین ورشکستگی دادخواست ارائه نماید. در صورتی که میزان معینی از عدم موفقیت وجود داشته باشد و این عدم موفقیت رسماً تایید گردد، شکست قانونی حادث شده است. اصطلاح : ورشکستگی رایجترین واژهای است که در رابطه با شکست قانونی مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین آمار ثبت شده در کتاب فوق ، شرکت هایی که با شکست و ناکامی مواجه شدند را با تقاضاهای اسامی بسیاری از شرکت هایی که تقاضای اعلام ورشکستگی به دادگاه در آمریکا داده اند در آمارهای دان و براداستریت نیامده، شمار تقاضاهای رسمی ورشکستگی ثبت شده بیشتر از تعداد ناکامیها میباشد. تعداد تقاضاهای رسمی ثبت شده در سال 1983 تا 23% افزایش یافته و به 95439 مورد میرسد حال آنکه آمار ناکامیها با 24% افزایش به 31334 مورد رسید.(رهنمای روپشتی،نیکومرام،شاهور دیانی ، 1385: 480)
عوامل مشکلات مالی
تیین علت یا علل مشکلات مالی در هر مورد خاص کار آسانی نیست. مشکلات مالی اغلب شرکت ها نتیجه عوامل متعدد میباشند و در نهایت منجر به واقعهای می شوند که بلافاصله موجبات شکست را فراهم میآورد. عامل عمده و اساسی شکست ممکن است از شواهد در دست اصلاً قابل تشخیص نباشد. بعضیها عوامل شکست و ناکامی را از دیدگاه بستانکاران مطرح میکنند. چنانچه مالکان بدهکار در رابطه با عوامل اساسی شکست مورد مصاحبه واقع میشدند، بدون شک پاسخ های مختلفی ارائه میشد. فقدان سرمایه در فهرست علل شکست بدهکاران احتمالاً از میزان بالایی برخوردار میبود و عدم توانایی به ندرت مورد قبول واقع میشود (همان منبع ،1385: 480 )
میزان ناکامیها و شکستهای تجاری
شمار ناکامیهای تجاری و حجم کلی بدهی های مربوط به ورشکستگی به میزان وسیعی در آمریکا افزایش یافته است. در مرحله نخست، نرخ شکست در 10000 مورد شرکت ها در سال 1978 به 24 مورد کاهش یافت که پائینترین نرخ در سال 1948 میباشد. در سال 1979 نرخ شکست در 10000 مورد برای اولین بار از سال 1978 افزایش یافت این نرخ رشد خود را حفظ نمود و به 89 مورد در ده هزار مورد در سال 1982 رسید که این نرخ بالاترین نرخ شکست در ده هزار شرکت از سال 1933 میباشد. در سال 1932 نرخ شکست 154 و در سال 1933 این نرخ 100 بوده است.
میانگین بدهی های مربوط به هر شکست، به هر حال، از سال 1940 روند صعودی را پیموده است. این میانگین از97654 دلار در سال 1968 به 383150 دلار در سال 1975 افزایش یافت. در سال 1981 میانگین بدهی های شرکت های ورشکسته 414147دلار بود. بخشی از این افزایش مربوط به افزایش قیمتها میشود. اما قسمت اعظم این تغییرات از مشکلات مالی شرکت ها بزرگ ناشی شده است. آمارها نشان دهنده افزایش شمار شرکت های بزرگ دارای مشکلات مالی میباشد. تعداد شرکت های ورشکسته با بدهی بالاتر از یک میلیون دلار ز 155 شرکت در سال 1969 به 469 شرکت در سال 1975 افزایش یافت. این تعداد در چند سال بعدی کاهش یافت. اما سال 1980 شمار ورشکستگی با بدهی بیش از یک میلیون دلار به حدود 643 شرکت رسید و در سال 1981 این تعداد به بیش از 900 مورد افزایش یافت. دان و براداستریت گزارش نمودند که درموارد ورشکستگی مربوط به خردهفروشان کالاهای مصرفی، پیمانکاران ساختمان، دست اندرکاران معدن و نفت، صنایع نساجی و تولید کنندگان پارچه بالاخص در تراز نامه این شرکت ها مبلغ بدهی های بزرگ وجود داشته است. در سال 1973 شمار شرکت های با بدهی های بیش از یک میلیون دلار، براساس گزارش دان و براداستریت بالاتر از شمار ورشکستگی زیر 5000 دلار بوده است. پیشبینی میشود که روند ورشکستگی شرکت های بزرگ ادامه خواهد داشت .(همان منبع ،1385: 480 )
2-2-2سیری در تاریخچه ورشکستگی
با توجه به اینکه ورشکستگی، مسئله اصلی تحقیق را شکل می دهد، در این قسمت سعی شده است در مورد سیر تاریخی ورشکستگی بحث شود و ابعاد مختلف آن تشریح گردد.اما بهتر است قبل از تشریح سوابق تاریخی ورشکستگی ، مفاهیم و دلایل ایجاد ورشکستگی را بیشتر تشریح کنیم.
ورشکستگی تقریباً مقولهای باستانی است و به همین میزان هم شایع ؛ ورشکستگی ممکن است در یک مغازه خرده فروشی کوچک که قادر به ایفای تعهد اجارهاش نیست و بدین دلیل بسته میشود و یا در یک شرکت تولیدی بزرگ بهدلیل نداشتن نقدینگی مطلوب و زیان های مستمر سالانه رخ دهد.)حاجیها ، 1381 (حسابداران باید علل پدید آورنده ورشکستگی را بخوبی درک کنند زیرا آنها هستند که میتوانند قبل از وقوع ورشکستگی، مدیریت را از آن آگاه سازند و راهحل های پیشگیری کننده ارائه نمایند.(Newton, 1998)
ورشکستگی امروزه در آمریکا پدیدهای عادی است. نرخ سالانه ورشکستگی، با وجود دو دهه رشد اقتصادی بیوقفه، پنج برابر شده و تعداد افرادی که سالانه ورشکست میشوند، به بیش از ۵/۱میلیون نفر رسیده است.
در سالیان اخیر، همچنین چندین مورد از بزرگترین و پرهزینهترین ورشکستگیهای شرکتی در تاریخ را شاهد بودهایم. افزایش قابلملاحظه ورشکستگیهای شخصی در دوره رفاه و رشد بالا، سیستم سازماندهی مجددکه به گونهای فزاینده پرهزینه و ناکارآمد میشود و فشارهای رقابتی جهانیسازی در سطح اقتصاد کلان، سبب شده است که جهت اصلاح آییننامه ورشکستگی تلاشهایی صورت پذیرد(زیویکی ، ۱۳۸۳)
2-2-3 تعریف ورشکستگی
در ادبیات مالی واژههای غیرمتمایزی برای ورشکستگی وجود دارد. برخی از این واژهها عبارتند از:
وضع نامطلوب مالی[1]، شکست[2]، عدم موفقیت واحدتجاری، وخامت ، ورشکستگی[3]، عدم قدرت پرداخت دیون[4] و غیره. البته تعاریف متعددی درباره ورشکستگی وجود دارد که در اینجا به ذکر چند نمونه آن اشاره می کنیم.
در فرهنگ وبستر« شکست» چنین تعریف شده است: "توصیف یا حقیقت نداشتن یا عدم کفایت وجوه در کوتاه مدت". دان و براداستریت اصطلاح شرکت های ورشکسته را این چنین تعریف میکنند:
"واحدهای تجاری که عملیات خود را به علت واگذاری یا ورشکستگی یا توقف انجام عملیا ت جاری با زیان توسط بستانکاران، متوقف نمایند".(Newton, 1998)
در قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) ، ورشکستگی را بدین شکل تعریف میکند:
ورشکستگی حالت یک بازرگان یا شرکتی تجاری است که از پرداخت بدهیهای خود ناتوان شود و نتواند پیمانهای بازرگانی خود را عملی کند". ورشکستگی و مقررات آن تنها دربرگیرندهٔ بازرگانان میشود و چنانچه اشخاص عادی قادر به پرداخت بدهی خود نباشند اصطلاحاً به آنان «معسر» گفته میشود.(صقری،1376 :۴۴)
تعاریف دیگر ورشکستگی به شرح زیر است :
گیتمن[5] معتقد است ورشکستگی هنگامی رخ میدهد که بدهی های یک شرکت از ارزش دارائی های موجود در شرکت تجاوز کند(صقری،1376 :۴۵)
ازنظر حقوقی، ورشکستگی عبارت است از این که بدهکار از کل دارایی خود به نفع طلبکار صرفنظر کند. ولی هرگاه از ورشکستگی برائت حاصل کند، میتواند مجدداً کار خود را آغاز کند. (قائممقام فراهانی، 14:1368)
منوچهر فرهنگ ورشکستگی را، اقدامی قانونی می داند که به موجب آن به طورکلی دارایی های یک بدهکار عاجز از پرداخت بدهی خود به سود طلبکاران ضبط شود. (قائممقام فراهانی، 15:1368)
2-2-4انواع ورشکستگی
ورشکستگی را میتوان در حالت به عادی به تقصیر و به تقلب تقسیم نمود.
الف - ورشکستگی عادی
برابر مواد ۴۱۲ و ۴۱۳ ق.ت. کسی ورشکسته عادی محسوب میشود که تاجر یا شرکت تجارتی بوده و از پرداخت وجوهی که برعهده دارد متوقف گردد و ظرف ۳ روز از تاریخ وقفه که در ادای قروض یا سایر تعهدات نقدی او حاصل شده باشد توقف خود را به دفتر دادگاه عمومی محل اقامت خود اظهار نموده و صورت حساب دارائی و کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر دادگاه مزبور تسلیم نماید. صورت حساب موصوف باید مورخ بوده و به امضا تاجر رسیده و تعداد و تقویم کلیه اموال منقول و غیر منقول تاجر متوقف بطور مشروح صورت کلیه قروض و مطالبات و نیز صورت نفع و ضرر و صورت مخارج شخصی در آن مندرج گردد. بنابراین اگر تاجر یا شرکت تجارتی بدهکار ظرف مهلت مقرر توقف از تادیه دیون خود را به دادگاه صلاحیتدار به انضمام مدارک موردنظر اعلام کرد ورشکستگی عادی محسوب میشود.)لنگرودی ، (1346
ب - ورشکستگی به تقصیر
موارد چهارگانه الزامی صدور حکم ورشستگی به تقصیر (ماده ۵۴۱ ق.ت).
1) مخارج شخصی یا مخارج افراد تحت تکفل تاجر در ایام عادی به نسبت عایدی او فوق العاده شود.
2) تاجر مبالغ زیادی از سرمایه خود را صرف معاملاتی کند که در عرف تجارتی موهوم بوده و یا سودآوری معاملات مذکور منوط به اتفاق محض باشد.
3) تاجر به منظور به تاخیر انداختن ورشکستگی خود خریدی گرانتر یا فروشی ارزانتر از قیمت روز کند و برای بدست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود مثل استقراض یا صدور برات سازشی وغیره.
4) تاجر پس از تاریخ توقف از ادای دیون و قروضی که بر عهده دارد یکی از طلبکاران خود را بر سایرین ترجیح داده و طلب او را بپردازد.
ج - ورشکستگی به تقلب
مطابق ماده ۵۴۹ ق.ت. اگر تاجر دفاتر تجارتی خود را از روی عمد و سوء نیت مفقود نماید یا قسمتی از دارائی خود را مخفی کند و یا به طریق مواضعه و معاملات صوری آن را از بین ببرد و بالاخره اگر به وسیله اسنادن یا به وسیله صورت دارائی و قروض به طور تقلب به میزانی که در واقع مدیون نمی باشد خود را مدیون قلمداد نماید ورشکسته به تقلب محسوب میشود. تقلب تعقیب جزائی تاجر ورشکسته به تقلب همانند تعقب جزائی ورشکسته به تقصیر می باشد و مجازات کسانی که به عنوان ورشکسته به تقلب محکوم میشوند از ۱ تا ۵ سال حبس می باشد (ماده ۶۷۰ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات)).)همان منبع ، (1346
2-2-5دلایل ورشکستگی
تعیین دلیل یا دلایل دقیق ورشکستگی و مشکلات مالی در هر مورد خاص کار آسانی نیست. در اغلب موارد دلایل متعددی با هم منجر به پدیده ورشکستگی میشوند. اما طبق تحقیقات دان و براد استریت دلایل اصلی ورشکستگی مشکلات مالی و اقتصادی است. در برخی موارد دلایل ورشکستگی با آزمون صورت های مالی و ثبت ها مشخص میشود. حسابدارانی که در تجزیه و تحلیل وضع مالی شرکت های رو به زوال تجربه دارند میتوانند به راحتی دلایل ورشکستگی را شناسایی و تعیین کنند. اما گاهی، بعضی مسائل، از گردش حساب مناسب در یک واحدتجاری در یک دوره نسبتاً کوتاه مدت حمایت میکند و ورشکستگی را از چشم حسابداران پنهان میسازد.)رهنمای روپشتی،نیکومرام و دیانی ، 1385: (445.نیوتن[6] (1998) دلایل ورشکستگی را بطورکلی به دو دسته دلایل درونسازمانی و برونسازمانی تقسیم کرده است. از نظر او دلایل برونسازمانی عبارتند از:
دلایل برون سازمانی ورشکستگی |
ویژگی های سیستم اقتصادی |
رقابت |
تغییرات در تجارت و بهبودها و انتقالات در تقاضای عمومی |
نوسانات تجاری |
تامین مالی |
تصادفات |
1)ویژگی های سیستم اقتصادی: مدیریت شرکت باید تغییراتی را که در ساختار اقتصادی رخ میدهد بپذیرد. وی نمیتواند تغییری در آنها ایجاد کند بلکه باید تعدیلات لازم را در عملیات شرکت در جهت این سیستم پیاده سازد. شرکت های بزرگ دارای سازمان هستند اما شرکت های کوچکتر بیشتر در معرض خطر ورشکستگی قرار دارند، چون شرکت های بزرگ بهتر میتوانند در شرایط نبود ثبات بازار، مقاومت نمایند.
2)رقابت: یکی از دلایل ورشکستگی رقابت است، اما مدیریت کارا نقطه مقابل این دلیل است.
3)تغییرات در تجارت و بهبودها و انتقالات در تقاضای عمومی: اگر شرکت ها از بکارگیری روش های مدرن و شناخت وسیع و به موقع خواستههای مصرف کننده جدید ناتوان باشند، شکست میخورند.
4)نوسانات تجاری: مطالعات نشان داده است که نا سازگاری بین تولید و مصرف، عدم استخدام، کاهش در میزان فروش، سقوط قیمت ها و... باعث افزایش تعداد شرکت های ورشکسته شده است. به هرحال نبود آرامش موقت عامل زیربنایی ورشکستگی شناخته نشده است.
5)تامین مالی: پروفسور ناماکی[7] با استفاده از دادههای بانک جهانی برای دوره 1980- 1990 عنوان کرد که مشکلات مرتبط با تامین مالی، بیشتر از شرایط اقتصادی ، باعث ورشکستگی شرکت های کوچک میشود.
6)تصادفات: برخی عوامل بسیار فراتر از کنترل شرکت هستند مانند رویدادهای طبیعی. برخی از آنها به نام اعمال خداوند معروفند. این گروه در همه جوامع صرفنظر از سیستم خاص اقتصادی آنها دیده میشود.(حاجیها،۱۳۸۱)
نیوتن (1998) عوامل درونسازمانی ورشکستگی واحدهای تجاری را عواملی میداند که میتوان با برخی اقدامات واحدتجاری از آنها جلوگیری کرد. اغلب این عوامل ناشی از تصمیمگیری غلط است و مسئولیت آنها را باید مستقیماً متوجه خود واحدتجاری دانست. ازنظر او این عوامل عبارتند از:
دلایل درون سازمانی ورشکستگی |
ایجاد و توسعه بیش از اندازه اعتبار |
مدیریت ناکارا |
سرمایه ناکافی |
خیانت و تقلب |
1- ایجاد و توسعه بیش از اندازه اعتبار: اگر شرکت، اعطای اعتبار به مشتریان را بیش از اندازه توسعه بخشد در دریافت دیون از بدهکاران دچار مشکل میگردد. توزیع کنندهها در صورت فروش کالا به مصرف کننده قادر به پرداخت بدهی هایشان هستند، پس اعتبارات اعطا شده از تولیدکننده به توزیع کننده و نهایتاً به مصرف کننده توسعه داده میشود. در این حالت یک زنجیره اعتبار ایجاد میشود و اگر یک حلقه در این زنجیره ورشکست شود خطر سقوط همه زنجیره وجود دارد. راهحل مناسب افزایش بررسی های اعتباری و محدودکردن حتیالامکان فروش های نسیه است. گرچه ممکن است برخی شرکت ها فکر کنند که از دست دادن حجم فروش های نسیه، زیان بیشتری از سوخت شدن برخی مطالباتشان برای آنها به همراه دارد، اما تصمیم غلط درباره اعطای اعتبار ممکن است باعث ایجاد ریسک در فعالیت مالی خود شرکت گردد و این زیان های اعتباری غیرمعمول ممکن است ساختار مالی شرکت را برای ادامه فعالیت تضعیف نماید.
2-مدیریت ناکارا: فقدان آموزش، تجربه، توانایی و ابتکار مدیریت، واحد تجاری را در باقی ماندن در عرصه رقابت و تکنولوژی دچار مشکل میسازد. بیشترین تعداد ورشکستگی ها به این دلیل بودهاند. عدم همکاری و ارتباط موثر مدیریت با افراد حرفهای هم در این طبقه قرار میگیرد. نیوتن (1998) عنوان کرد که مدیریت ناکارا نمیتواند از عواملی چون فروش های ناکافی (که منجربه ناکافی بودن سود برای باقی ماندن شرکت در عرصه تجارت میگردد)، قیمت گذاری نامناسب (که موجب پذیرش زیان روی یک قلم یا سود بسیار اندک میشود)، استفاده نادرست از دریافتنی ها و پرداختنی ها (عدم موفقیت در گرفتن تخفیفات عمده و عدم پرداخت بدهکارانی که دارای وضع وخیم هستند)، هزینههای سربار و عملیاتی بیش از اندازه و مخارج بهره بدهی های درازمدت بیش از اندازه (که همه هزینههای ثابت هستند که در مقابل درامد قراردارند و باعث بالارفتن نقطه سربهسر میشوند)، سرمایهگذاری های بیش از اندازه در داراییهای ثابت و موجودی ها (که باعث محدودیت وجوه و در دسترس نبودن آن برای ایفای سایر تعهدات میگردد)، سرمایه در گردش ناکافی و نقدینگی ضعیف (بهخاطر بدهی جاری بیش از حد در نتیجه تحصیل داراییهای ثابت با استفاده از اعتبار کوتاه مدت)، ساختار سرمایه غیرموزون (نسبت نامطلوب بدهی به سرمایه)، پوشش بیمهای نامناسب (درمقابل زیان های ناشی از آتشسوزی، سرقت و...)، روش ها و ثبت های نامناسب حسابداری (که باعث دسترسی نداشتن مدیریت به اطلاعات مورد نیاز برای شناسایی مشکل و پیشگیری از آن میگردد)، رشد بیش از اندازه (رشد سریع باعث نیاز به وجه نقد بالا میگردد که ممکن است شرکت در کوتاه مدت قادر به ایفای آن نباشد و برای دستیابی به آن متحمل هزینه بهره گردد) و محدودیت ریسک (شرکت هایی که مصرف کنندگان متنوعی ندارند در صورت سوخت شدن یک فروش نسیه یا ورشکستگی یک مصرف کننده به سرعت ورشکست میشوند) جلوگیری کند و هر یک از آنها ممکن است منجربه سقوط شرکت گردد.
3-سرمایه ناکافی: در صورتی که سرمایه کافی نباشد، شرکت ممکن است قادر به پرداخت هزینههای عملیاتی و تعهدات اعتباری در سررسید نگردد. با این حال دلیل اصلی مشکل، معمولاً سرمایه ناکافی نیست و ناتوانی در مدیریت اثربخش سرمایه، مسئله اصلی است.
4-خیانت و تقلب: تعداد اندکی از ورشکستگی ها با برنامهریزی، ساختگی و بر اثر تقلب می باشد.)همان منبع ، (1381
جونا آیابئی[8] نیز شاخص های نشان دهنده ورشکستگی (وضع وخیم مالی) شرکت را به صورت زیر تقسیم کرده است:
1-کاهش سودنقدی: اگر در طی زمان سودنقدی شرکت رو به کاهش مستمر باشد، این امر را میتوان نشانهای برای ورشکستگی تلقی کرد.
2-بستن کارخانهها یا شعبه های شرکت.
3-زیان ها: زیان های عملیاتی منجربه ناتوانی از پرداخت سودهای نقدی یا افزایش سرمایهگذاری میشود. این امر شرکت را به سوی ورشکستگی سوق میدهد.
4-زیاد بودن فصول کم کاری و توقف عملیات.
5-استعفای مدیران ارشد: مدیران ارشد یک سازمان در جایگاهی هستند که میتوانند عملکرد بعدی سازمان را ببینند. بنابراین آنها میتوانند زودتر استعفا دهند و به شرکت هایی که پتانسیل بهتری برای مقاومت در برابر ناملایمات اقتصادی دارند بروند. این استعفا میتواند یک نشانه عملکرد ضعیف باشد.
6-افت قیمت سهام: قیمت های سهام نشان دهنده ارزشی هستند که بازار برای شرکت قائل است. بیثباتی و کاهش قیمت سهام ممکن است منجربه ترک شرکت از سوی سهامداران با فروش سهام گردد و اعتبار دهندگان نیز عملکرد شرکت را با قیمت سهام آن ارزیابی میکنند. )رهنمای روپشتی،نیکومرام وشاهور دیانی، 1385: 455(
2-2-6مراحل ورشکستگی
نیوتن (1998)مراحل نامطلوب شدن وضع مالی شرکت را به دوره نهفتگی، کسری وجه نقد، نبود قدرت پرداخت دیون مالی یا تجاری، نبود قدرت پرداخت دیون کامل و در نهایت ورشکستگی تقسیم کرد. گرچه اغلب ورشکستگی ها از این مراحل پیروی میکنند، اما برخی شرکت ها ممکن است بدون طی همه مراحل به ورشکستگی کامل برسند.
نبود قدرت پرداخت دیون کامل |
نبود قدرت پرداخت دیون مالی یا تجاری |
وضعیت واحد تجاری بهطور ناگهانی و غیرمنتظره منجربه ورشکستگی نمیشود. در مرحله نهفتگی ممکن است یک یا چند وضعیت نامطلوب بهطور پنهانی برای واحد تجاری وجود داشته باشد بدون اینکه فوراً قابل شناسایی باشد. مثلاً تغییر در تقاضای تولید، استمرار افزایش در هزینههای سربار، منسوخ شدن روش های تولید و... از این عوامل هستند. اغلب در دوره نهفتگی است که زیان اقتصادی رخ میدهد، بازده داراییها سقوط میکند. بهترین وضع برای شرکت این است که مشکل در همین مرحله کشف شود. مسئله دوم اینکه راهحل های آسانتری که در این مرحله موثر است در مراحل بعد پاسخگو نخواهد بود. و نکته سوم، اگر مشکل در همین مرحله کشف و رفع گردد، اعتماد عمومی دستخوش تزلزل نخواهد شد. برطرف ساختن مشکلدر مراحل بعدی باعث کاهش اعتماد عمومی به شرکت میشود و در نتیجه دسترسی به وجوه دشوارتر میگردد و شاید شرکت ناچار به رد پروژههای سودآور شود. مرحله کسری نقد وقتی شروع میشود که برای اولین بار یک واحد تجاری برای ایفای تعهدات جاری یا نیاز فوری، دسترسی به وجه نقد نداشته باشد. گرچه چند برابر نیازش ممکن است داراییهای فیزیکی داشته و سابقه سودآوری کافی نیز داشته باشد. مسئله اینجاست که داراییها به قدر کافی قابل نقد شدن نیستند و سرمایه حبس شده است. در مرحله نبود قدرت پرداخت دیون مالی یا تجاری، شرکت هنوز قادر به تحصیل وجه کافی از کانال های مصرف هست. مدیریت ابزارهای مناسب را دارد؛ مثلاً استفاده از افراد حرفهای مالی یا تجاری، کمیته اعتباردهنده و تجدید ساختار در تکنیک های تامین مالی. از طریق این روش ها هنوز هم میتوان مشکل را در این مرحله شناسایی و برطرف کرد. در مرحله نبود قدرت پرداخت دیون کامل، واضح است که دیگر شرکت روبه نابودی رفته است. کل بدهی ها از ارزش داراییهای شرکت فزونی دارد و شرکت دیگر نمیتواند از ورشکستگی کامل خود اجتناب کند.)حاجیها ، (1381
2-2-8سیاستهای قانون ورشکستگی
برای تعیین سیاست های قانون ورشکستگی ، در این بخش قانون ورشکستگی آمریکا را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
قانون ورشکستگی آمریکا در خدمت سه هدف عمده است:
۱) حل مشکلاتی که بین طلبکارها در ارتباط با یک بدهکار ورشکسته به وجود میآید.
۲) ارائه «فرصتی دوباره» به افراد بدهکاری که به شدت به خاطر بدهیهای خود تحتفشار قرار دارند.
۳) نجات و حفظ ارزش شرکت های تحتفشار با استفاده از سازماندهی مجدد و جلوگیری از انحلال شرکت ها. ).:114 ; 20055 ( Zmijewski
اولا قانون ورشکستگی مشکل مربوط به وجود طلبکارهای متعدد را حل میکند. قانون پرداخت بدهی در موارد غیرورشکستگی، فرآیندی فردی شده است و به مبادلات دوجانبه میان طلبکارها و بدهکارها بستگی دارد. در مواردی غیر از ورشکستگی، وصول بدهیها در اصل مسابقهای است که به تلاش و کوشش فراوان نیاز دارد. طلبکارهایی که بتوانند مطالبه خود علیه بدهکار را به ادعا علیه اموال وی تبدیل کنند، تحتقوانین ایالتی مجاز و محق به انجام چنین کاری هستند، اما طلبکاران نمیتوانند برخی از اموال فرد بدهکار (مثلا خانه وی) را طلب کنند. با این وجود، در صورتی که یک فرد بدهکار ورشکست شده و داراییهای کافی برای راضی ساختن همه طلبکارها وجود نداشته باشد، مشکلی عمومی و مشترک به وجود میآید. هر یک از طلبکارها، از این انگیزه برخوردار هستند که تلاش کنند تا داراییهای بدهکار را به تصرف خود درآورند حتی در صورتی که این امر سبب شود که داراییهای مشترک و عمومی طلبکارها، در کل، زودتر از موعد به پایان رسند. اگرچه با همکاری طلبکارها در توزیع داراییهای فرد بدهکار به گونهای قاعدهمند، وضعیت آنها به عنوان یک گروه بهتر خواهد شد، اما هر یک از این افراد طلبکار انگیزه دارند که جهت قاپیدن سهم خود به رقابت برخیزند. اگر یکی از طلبکارها منتظر بماند، اما دیگران این کار را نکنند آنگاه داراییهای کافی برای برآورده شدن مطالبات وی موجود نخواهد بود. ورشکستگی، این رقابت را به نفع توزیعی قاعدهمند از داراییهای فرد بدهکار متوقف میسازد. این امر، از طریق اقامه دعوی جمعی رخ میدهد و همه افرادی که علیه فرد بدهکار اقامه دعوی کردهاند را به طور مشترک در بر میگیرد. به محض اینکه فرد بدهکار، اعلام ورشکستگی کند، همه اقدامات جمعی طلبکارها، به صورت خودکار متوقف شده و از انجام فعالیتهای بیشتر در راستای وصول بدهی بدون اجازه دادگاه ورشکستگی ممانعت به عمل میآید. علاوهبر آن، هر گونه وصول بدهی از بدهکار ورشکست شده از سوی طلبکارها در دوره پیش از تشکیل پرونده ورشکستگی فرد بدهکار، میتواند مورد ممانعت قرار گیرد.
یک گزینه سیاستی جالب که درحال حاضر قانونی نیست، این است که طرفین مجاز باشند که مشکل دسترسی مشترک را از طریق قرارداد و قوانین شرکتی حل کرده و لذا نیازی به اعلام ورشکستگی نباشد.
دومین هدفی که قانون ورشکستگی آنرا دنبال میکند، فراهم آوردن امکان «آغاز مجدد» برای فرد بدهکار از طریق لغو بدهیهای وی هنگام ورشکستگی است، اگر چه موارد بسیاری برای توجیه آغاز مجدد ارائه شدهاند، اما هیچ یک از آنها کاملا راضیکننده نبوده و مبنایی قاطع برای قانون فعلی درآمریکا فراهم نمیآورند. بر مبنای قانون فعلی، بدهی فرد بدهکار لغو میشود و این حق برای بدهکار، اجباری و غیرقابل چشمپوشی است. این امر باعث میشود که ریسک وامدهی به فرد بدهکار افزایش یافته، هزینه اعطای اعتبار به همه بدهکارها بالا رفته و به سهمیهبندی و کاهش اعطای اعتبار به قرضگیرندههای پرریسک منجر شود. این در حالی است که بدهکارها بتوانند از حق لغو بدهی خود در برخی شرایط یا در تمامی موقعیتها چشمپوشی کرده یا از این حق به طور کامل استفاده نکنند، ممکن است کارآتر باشد و وضعیت بهتری را برای آنها به وجود آورد، زیرا در این صورت بدهکاران میتوانند با صرفنظر کردن از حق لغو بدهیهای خود، از نرخهای بهره پایینتر یا دیگر شرایط اعتبارگیری مناسب برخوردار شوند. در واقع، سیستم قانونی آمریکا در فراهم کردن یک سیاست آغاز مجدد اجباری، منحصر به فرد است.
نرخ اعلام ورشکستگی شخصی در بیست و پنج سال گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته و از کمتر از ۲۰۰هزار مورد در سال ۱۹۷۹ به بیش از ۶/۱میلیون مورد در ۲۰۰۴رسیده است.این نرخهای اعلام ورشکستگی شخصی به طور معمول، به واسطه عواملی چون میزان بالای بدهیهای شخصی، طلاق و بیکاری ایجاد میشدند. اما با توجه به رفاه بیسابقه در طی بیست و پنج سال اخیر که دورهای است که در آن به طور کلی نرخ بیکاری پایین، نرخ طلاق رو به کاهش، نرخهای بهره پایین و انباشت سریع ثروت خانوادهها در اثر رونق شدید بازار بورس و املاک مسکونی را شاهد بودهایم، این مدل سنتی از دلایل اعلام ورشکستگی مصرفکنندهها غیرقابل دفاع شده است. ) 117–:116 ; 20055(Zmijewski. برخی معتقدند که کاهش بدنامیهای مرتبط با ورشکستگی، تغییر در هزینهها و فواید نسبی اقتصادی اعلام ورشکستگی ( به ویژه آسانگیری قوانین ورشکستگی در «آییننامه ورشکستگی» مصوب ۱۹۷۸) و تغییر در خود سیستم اعتبار مصرفکنندهها سبب شده است که افراد، نسبت به گذشته تمایل بیشتری برای اعلام ورشکستگی داشته باشند . کنگره در واکنش به این افزایش بیسابقه در ورشکستگی های شخصی و دلایل مربوط به آن، اصلاحاتی را در راستای کاهش سوءاستفاده از سیستم فعلی و فریبکاری در آن پیشنهاد کرده است. یکی از تغییرات پیشنهاد شده این است که افراد پردرآمدی که اعلام ورشکستگی میکنند، ملزم باشند که بخشی از بدهیهای خود را از محل درآمدهای آتی خود بپردازند.) زیویکی،1383 (
سومین سیاست ورشکستگی، تشویق به سازماندهی مجدد شرکت هایی است که تحتفشار مالی قرار دارند. شاید اگر شرکتی که در معرض مشکلاتی مالی قرار دارد بتواند به فعالیت ادامه دهد، نسبت به زمانی که تعطیل شده و برای برآورده ساختن مطالبات طلبکارها به تدریج فروخته میشود، پرارزشتر باشد. ارزش داراییهای یک شرکت در صورتی که تحتمالکیت همان شرکت باشند، بیشتر از حالتی است که شرکت منحل شده و به طرف سوم فروخته شود. این قبیل داراییها میتوانند شامل داراییهای فیزیکی (مثل دستگاههای سفارشی)، داراییهای سرمایه انسانی (مثل مدیران یا نیروی کار با مهارت ویژه) یا روابطی خاص میان داراییهای مختلف شرکت (از قبیل دانش مربوط به بهترین حالت استفاده از مالکیت فکری) باشند. از اینرو، حفظ ترکیب فعلی داراییها میتواند در مقایسه با انحلال شرکت طلبکارها را در وضعیت بهتری قرار دهد. راهآهن در آغاز قرن گذشته، مثالی برای این اصل به شمار میرود. به جای انحلال و فروش جداگانه اجزای مختلف شبکه ریلی(مثل جداسازی ریلها و فروش آنها به صورت قطعات فولادی)، بازسازی شبکه ریلی در دستور کار قرار گرفت و این امر سبب شد که این شبکه پابرجا مانده و قطارها به حرکت خود ادامه دهند و از محل درآمدهای عملیاتی شرکت، مبالغی به طلبکارها پرداخت گردد.
با این حال ممکن است که شرکت ها تنها تحتفشار مالی نباشند. برخی از آن شرکت ها از لحاظ اقتصادی با ناکامی روبهرو شده و ارزشی که تولید میکنند، کمتر از هزینه فرصت داراییهایشان است. کارایی اقتصادی و نگرانی نسبت به طلبکارها، چنین شرکت هایی را مجبور به انحلال خواهد ساخت و موجب خواهد شد که داراییهای آنها در مواردی به کار برده شوند که ارزش بیشتری تولید کنند. به عنوان نمونه، با در نظر گرفتن حضور فراگیر کامپیوترها، مشخص بود که انحلال شرکت تولید دستگاههای تایپ اسمیت کرونا و فراهم آوردن امکان آموزش مجدد کارگران و به کارگیری دوباره داراییهای فیزیکی آن در جای دیگر، کاملا اقتصادی بود. مشکل است که بتوان شرکتی که تحتفشار مالی است را از شرکتی که از لحاظ اقتصادی شکست خورده، تمیز دهیم و مطمئن نیستیم که سیستم سازماندهی مجدد فعلی در ایجاد این تمایز کاملا دقیق عمل کند. اولا تصمیم درباره سازماندهی دوباره توسط یک قاضی ورشکستگی و نه توسط بازار اتخاذ میشود. بنابراین تصمیم به سازماندهی مجدد، لزوما مشمول نوعی برنامهریزی متمرکز حداقلی است که در آن قاضی ورشکستگی تصمیم میگیرد که آیا اجازه ادامه فعالیت به شرکت داده شود یا اینکه شرکت منحل گردد. به عبارت دیگر، این تصمیم در معرض مشکلاتی است که برنامهریزی متمرکز به طور کلی به وجود میآورد. ثانیا تصمیم به اعلام ورشکستگی و انتخاب دادگاهی که این کار در آن صورت میگیرد، توسط خود بدهکار و مدیران شرکت بدهکار اتخاذ میشود. بدهکاران در دادگاههای مشخص که با احتمال بیشتری به سازماندهی مجدد رای میدهند، پرونده باز میکنند تا از این طریق بتوانند مشاغل خود را حفظ کنند. ثالثا افرادی که از حکم سازماندهی مجدد منتفع میشوند (مدیران، کارگران، عرضهکنندههای مواد اولیه و...) انگیزههای زیادی دارند تا در پرونده ورشکستگی وارد شده و قاضی را از منافع خود آگاه سازند. بهعلاوه طلبکارانی که ضمانتهای قوی در دست دارند تنها در صورتی سازماندهی مجدد را خواهند پذیرفت که ادامه فعالیت شرکت از انحلال آن برایشان با ارزشتر باشد، اما طلبکارانی که در صورت منحل شدن شرکت هیچ امیدی برای بازگشت سرمایهگذاری خود ندارند، از این انگیزه برخوردارند که حتی در صورتی که تنها احتمال بسیار کمی برای موثر بودن سازماندهی مجدد شرکت وجود داشته باشد، از این امر حمایت کنند، چرا که احتمال بسیار پایین وقوع امری مثبت بهتر از آن است که مطمئن باشیم هیچ نتیجهای نخواهیم گرفت. برخی از کارشناسان با توجه به خطاها و ناکارآمدیهای موجود در سیستم فعلی پیشنهاد دادهاند که سیستم متمرکز و قضایی فعلی جایگزین گردد یا حداقل به وسیله مکانیسمهای مختلف بازار تکمیل گردد. یکی از این قبیل مکانیسمها، این است که داراییهای شرکت به مزایده گذاشته شود. مکانیسم دیگر، قراردادهایی (مثلا به شکل منشور شرکت) است که در صورت ورشکستگی شرکت اعمال شوند. چنین سیستمی طلبکاریها را از خطرات مربوط به معامله با یک شرکت خاص آگاه خواهد ساخت. این امر سبب میگردد که نرخهای بهره و دیگر شرایط اعتباردهی بسته به شرایط شرکت تعیین شوند.
اما باید در نظر گرفته شود که هزینههای اقتصادی سازماندهیهای مجدد غیرکارآمد، میتوانند چشمگیر و قابل ملاحظه باشند. اولا در موارد بزرگ، هزینههای مستقیم سازماندهی مجدد ناشی از ورشکستگی، معمولا از چند صد میلیون دلار فراتر میروند. ثانیا حفظ تخصیص فعلی داراییها حتی در صورت موقتی بودن، هزینه فرصت بالایی دارد. مثلا شرکتی که با ناکامی روبهرو شده، اما کماکان به فعالیت ادامه میدهد و کارگران و داراییهایش را همچنان حفظ میکند نه تنها موجب میشود که تخصیص مجدد این داراییها در کاربردهای با ارزشتری در دیگر شرکت ها و صنایع کند شود، بلکه به مصرفکننده، عرضه کنندههای مواد اولیه و دیگران نیز ضرر میرساند.
(زیویکی،1383 )
2-2-11 تئوری ورشکستگی و تحقیقات انجام شده
ورشکستگی شرکتها زیان هنگفتی را برای سرمایهگذاران، طلبکاران، مدیران، کارگران، عرضه کنندگان و مشتریان ایجاد میکند. اگر کسی علت اضمحلال شرکتها را متوجه شود، با برنامهریزی لازم شرکت را از مرگ حتمی نجات میدهد. بنابراین پیشبینی ورشکستگی شرکتها پیش نیاز جلوگیری ورشکستی است. در چنین حالتی محققین اطلاعات زیادی را در پیشبینی بالقوه ورشکستگی مورد بررسی قرار میدهند. مثلاً انتخاب نسبت ها و تجزیه و تحلیل آنها میتواند نقطههای انحراف برای پیشبینی ورشکستگی شرکت ها نشان دهند. اگرچه بین نسبت های مرتبط در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد، شاید دلیل این اختلاف فقدان تعریف تئوریکی ورشکستگی به طور عملی از ارائه اختلاف فقدان تعریف تئوریکی ورشکستگی باشد. ادبیات ورشکستگی به طور عملی از ارائه یک تئوری کامل برای توضیح این موضوع که چرا شرکت ها به طرف ورشکستگی میروند عاجز میباشند.
عدم صلاحیت مدیریت، کاهش سودآوری، تحمیل بدهی سنگین میتواند تفسیر روشن از احتمال ورشکستگی بر مبنای یک تئوری باشد. به هر حال اگر شخصی جهت جلوگیری از ورشکستگی و اضمحلال شرکتها کوشش کند، ضروری است دلایل اساسی اضمحلال شرکت ها را شناسایی کند.
بررسی ادبیات ورشکستگی شرکت ها سه موضوع را روشن کرده است:
اول- فقدان یک تئوری اساسی
دوم- فقدان مبانی در انتخاب نسبت ها – در این بخش دو موضوع وجود دارد:
الف- مبانی نسبت های پیشبینی مشکل است
ب- در نسبت های حسابداری انتخابی اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر باعث جلوگیری از فهم دلایل ورشکستگی است.
سوم- در نهایت متالوژی مورد استفاده در پیدا کردن مدل پیشبینی ورشکستگی در ادبیات ورشکستگی با مشکل مواجه بوده و انتقادآمیز است.
بسیاری از مطالعات در خصوص ورشکستگی شرکتها به صورت سخنران توسط محققین عمدتاً درباره علت آن بوده است.
به هر حال دو نوع از ادبیات ورشکستگی به طور جداگانه توسط آقای جانگ یونگ مطرح است.
1- ادبیات ورشکستگی که توسط عملگرایان ارائه شده که انواع مدلهای پیشبینی (اغلب کاملاً موفق بوده) به دلیل نداشتن پایه تئوریکی قابل انتقاد است. ضمناً آن دسته از افرادی که دلایل ورشکستگی را جمعآوری میکنند، بیشتر تشریحی است تا اینکه اطلاعات مقایر و کمی باشد و کوشش آنها به استنتاج ضعف ذاتی که منجر به ورشکستگی شده است متمرکز میباشد. بنابراین در حال حاضر تئوری تشریحی و پیشبینی به موجب تجزیه و تحلیل دادهها به طور جداگانه مورد بحث قرار میگیرد که این جداسازی خود میتواند نارضایتی را در ادبیات ورشکستگی ظاهر سازد. اگرچه تجزیه و تحلیل نسبت های حسابداری میتواند برای محقق یک انتخاب باشد اما این انتخاب نسبت ها برای همه محققین مشترک نیست و به همین دلیل اختلاف نسبت ها، نتایج دادهها و جمعآوری اطلاعات و نتایج آن را با مشکل مواجه میسازد.
2- مبانی تئوری تجزیه و تحلیل ورشکستگی به طور سطحی در ادبیات ورشکستگی مورد بحث قرار گرفته است، اینجا این سئوال وجود دارد که چه مشکلاتی شرکتها را به طرف ورشکستگی سوق خواهند داد. البته مشکلات و نقصهایی که به پروسه ورشکستگی کمک خواهند کرد (مثل نقدینگی و تجدید سازماندهی یا ادغام). آیا انتخاب یک تئوری میتواند به مدیران برای جلوگیری از اضمحلال و ورشکستگی شرکت کمک کند؟ آیا جهتگیری به سمت یک تئوری ورشکستگی مفید است؟ .)رهنمای روپشتی،نیکومرام،شاهور دیانی،1385 : ۴۸۴)
تئوری جدید ورشکستگی
تئوری ورشکستگی یعنی شکستی در شرکت اتفاق افتاده که به دلیل نبودن کنترل توسط یک و یا گروهی از سهامداران بوده است. ورشکستگی نه به صورت اطلاعات و انعکاس حسابداری در شرکت، بلکه به دلیل وجود ارزش خالص منفی شرکت میباشد. بهعنوان یک احساس منطقی معمولاً مدیران سعی در جلب حمایت سهامداران درمقابل مخالفان را دارند. تاریخ شرکت ها نشان می دهد که مشکلات و مسائل وقتی به وجود میآید که یک و یا چند نفر از سهامداران روی تجزیه و تحلیل اطلاعات حسابداری متمرکز میگردند. بسیاری از شرکت ها که ورشکسته شدند، از طریق اطلاعات حسابداری نتوانستند حمایت سهامداران را جلب کنند، زیرا مدیران قادر به جلب رضایت انواع سهامداران نیستند و برنامه حمایتی اجرا نمیکنند. بیشتر شرکتهایی که ورشکسته نیستند باید برنامههایی از نظر اطلاعات حسابداری برای جلب حمایت سهامداران اجرا کنند. زیرا مدیریت با تکنیکهای عدم توانایی روبرو است، مثلاً فقدان دارایی نقدی کافی برای رضایت سهامداران که در صورت طلب آنها بایستی پرداخت شود. صاحبان سهام، طلبکاران، مدیران، کارکنان، مشتریان، فروشندگان و نمایندگان دولت، از جمله عوامل ورشکستگی تلقی میشوند. نبودن کنترل در شرکت، مدرکی علیه شرکت است که احتمالاً هر فردی میتواند مدعی آن باشد.
جانگ یونگ معتقد است به طور سنتی ورشکستگی و درماندگی روی اقلام بدهی متمرکز شده که در صورت مراجعه، امکان پرداخت وجود نداشته باشد. در حقیقت در تعدادی از قراردادها نحوه پرداخت مطالبات در زمان درماندگی و قصور درج و شرط گذاشته شده است و برای حفظ نقدینگی و پرداخت طبق قرارداد آنها مفادی در قرارداد بهعنوان وظیفه نظارتی برای مدیران مالی میگنجانند.
از زمان آقای کینز[10] این تئوری اقتصادی شناخته شده بود که مدیریت از مالکیت جدا است. در سال 1963 آقای سولومون[11] بهعنوان یک اقتصاددان قدیمی اعلام کرد که مدیران شرکتها بایستی مورد مراقبت قرار گیرند. او توضیح می دهد که تئوری اقتصادی کلاسیک از زمان آقای آدام اسمیت هدف اولیه ایجاد ثروت ملی با حداکثر کردن سود است و زمانی که مالکیت انحصاری جایگزین مدیریت حاضر شود، با این هدف انتخابی دارایی ،حجم و ساختار مالی شرکت مهم به نظر میرسد. سولومون توضیح میدهد وقتی که حداکثر کردن سود هدف نباشد، مدیریت به صورت شخص امین خدمت میکند اما نه فقط برای مالکان، بلکه برای همه افراد و همه بخشهایی که با شرکت سرو کار دارند شامل کارکنان، مشتریان، فروشندگان، اعتبار دهندگان، دولت مردان، مردم عادی و حتی برای خودشان. در این وضعیت ایدئولوژی حداکثر کردن سود، غیر واقعی است، در این حالت مجموعهای از اهداف شامل ارائه خدمات بهتر، زندگی طولانیتر، رضایت شخصی و سود منطقی وجود خواهد داشت. البته این به آن معنی نیست که سود حداکثر نخواهد شد بلکه در دراز مدت سود در بخشهای مختلف به صورت رضایتمندانه حداکثر میشود. این نظریه اشاره دارد که در یک مجموعهی شرکت ها، مدیریت میتواند به اهداف دیگر بهعنوان مقدمه زندگی طولانیتر برای شرکت بیاندیشد. : pp 55-58) 11990 ، Kamvernon )
البته قبل از به وجود آمدن شرکت های بزرگ، مدیر – مالک مجبور بود توجه بیشتری به کارکنان، مشتریان و فروشندگان داشته باشد اما زمانی که مدیر از مالک جدا شد توجه کمتری مورد نیاز است. در نظریه ایدهآل جهانی آدام اسمیت که مالک جانشین کارگران میشوند (اتحادیهها دیگر قدرتی نیستند) مشتریان دیگر با حجم وسیعی از انتخاب ها برای خریدهای مورد نیاز خویش مواجه نیستند و کانالهای تلویزیونی با تبلیغات مد روز در هر زمان انتخاب را پیچیدهتر نمیکنند، بلکه در آن حالت مردم عادی روی اصول عمل میکنند و عبارت «اجازه دهید خریدار بررسی کند» حاکم میشود.
با ایجاد شرکتهای جدید تجاری هم مدیریت و هم اهداف آن شرکت ها به وسیله مدیران امین رقم خورده میشود. طولانی شدن عمر شرکت به توانایی مدیریت شرکت و رضایت یک طیف وسیع از بخش شرکت مرتبط میباشد. در میان این گروه صاحبان سهام محدود نبوده بلکه طیف وسیعی از مدیران و کارکنان شرکت بهعنوان مالکان جدید شرکت شناخته میشوند.
کارشناسان مالی این تئوری را مطرح کردند که حداکثر کردن ثروت این گروه منحصراً وابسته به مدیران مالی است، حتی اعتبار دهندگان به مالکان وابسته هستند و اهمیت زیادی برای اقلام بدهی بهعنوان یک موضوع مهم در تجارت قائل هستند و در قرار دادهای مالی با چشم و گوش باز عمل خواهند کرد. همچنین برای طولانی کردن عمر شرکت مدیران بایستی رضایت کارکنان، مشتریان و فروشندگان را جلب نمایند. مزیت اتحادیههای کارگری این است که مدیران را در ابتدا مجبور به توجه بیشتر به کارگران میکند و و با گذشت زمان سرمایهگذاران نیاز به افزایش و رشد تولید در شرکت دارند. در جایی که اتحادیههای کارگری قوی هستند انعطافپذیری در مورد دستمزدها کاهش پیدا می کند و توان مدیریت به کنترل این پیچیدگیها سنجیده میشود.
عملیات شبیه جرم به انجام کارهای ناصحیح به این پیچیدگیها میافزاید. در این وضعیت رقابتها افزایش مییابد ، برنامههای بازاریابی پیشرفت میکند و تغییرات مارکهای تجاری و اطلاعات تکنولوژی دائماً ایجاد میشود. با یک نسل دید از مصرف کننده مواجه خواهیم بود و اشخاص سریعتر شکل میگیرند و بیثبات میشوند و جلب رضایت این گروه برای مدیران مشکلات بیشتری دارد.در نهایت وابستگی به عرضه کننده بیشتر میشود. در وضعیت رقابتی شرکتهای بزرگ به دقت جلوی عرضههای کوتاهمدت به دلیل هزینه زمان توقف تولید را میگیرند.
بخش دیگری که مدیریت باید توجه کند اینکه دولت به طور همزمان مشکلاتی را برای مدیریت ایجاد میکند در زمان طولانی عمر شرکت، مدیریت باید به مالیات زیاد، انجمنهای مسئلهآفرین و بدهی های احتمالی توجه بیشتری داشته باشد. البته دولت نسبت به سهامداران وارد عمل میشود، به هر حال از این نظر قدرت دولت دو برابر میشود و عملیات تحت عنوان قانون، فشار را روی مدیریت و قدرت کنترل عملیات شرکت وارد میکند و دولت به عنوان مالک درصد بالایی از سود را انتظار دارد. اثبات قدرت دولت شامل اعمال قانون مالیاتی، تحمیل نقش کنترلی و عملیات غیر انحصارگرایانه است. در نهایت عدم کنترل مدیریت میتواند شرکت را به طرف ورشکستگی هدایت کند.)رهنمای روپشتی،نیکومرام،شاهور دیانی،1385 : (485
مکانیسم تئوری کنترل
یکی از عوامل ورشکستگی شرکتها عدم وجود کنترل است. اما اینکه چه تشکیلاتی برای کنترل وجود دارد و چه کسی باید کنترل کند جای بحث دارد. اگرچه در شرایط قانونی یک شرکت باید به وسیله سهامداران مختلف کنترل شود، ولی دائماً مدیریت شرکت فعالیت های اقتصادی را تبیین میکنند. حال آیا این فعالیتها به طور کافی نظر همه سهامداران را تامین میکند؟ آنچه که مهم است این است که گروه مدیریت باید کنترل مدعیان مختلف را بپذیرد.
مدیریت باید کنترل طولانی روی شرکت را که رضایت خاطر برای صاحبان سهام بهوجود می آورد را مورد توجه قرار دهد، حداقل رضایت سهامداران یعنی رعایت نظرات صاحبان سهام، البته رعایت نظر آنان نباید وضعیت صورت های مالی را خراب کند. اگر هر گروه سهامداران با کنترل اضافی و با عملشان توان شرکت را از بین برند در اصل کنترل مورد نظر را انجام داده اند. در بخش بعدی روشن میشود که صاحبان سهام و سرمایهگذاران ممکن است با انجام چه اعمالی کنترل در شرکت را از بین ببرند. .)همان ،1385: 491و(488
1- سهامداران
در بین سهامداران، سهامداران شرکتهایی هستند که بیشترین علاقه آنها دریافت سود سهام و افزایش قیمت سهام است. سهامداران ناراضی در این میان انواع عملیات تخریبی را در قالب فشارهای انجمنها و موسسات حرفهای به صورت مستقیم در مدیریت شرکت انجام میدهند. آنها میتوانند سهام خود را در بازار بفروشند یا از حق رای علیه مدیریت استفاده کنند. اگر با انجام این عملیات قیمت سهام پایین بیاید و یا شرکت از نظر قدرت مالی به مخاطره بیافتد، کنترل، از دست رفته تلقی میشود. مشکلات در نسبت های مالی و دیگر متغیرها میتواند با از دست رفتن کنترل توسط این گروه از سهامداران ناراضی تحقق پیدا کند. پرداخت سود سهام و سود حاصل از افزایش قیمت سهام اگرچه نشان دهنده نسبت های مقدماتی و موقتی است ولی سهامداران ممکن است آن را قطعی تلقی کنندو بر همین اساس قیمت هر سهام در بازار کاهش یابد. به اضافه تغییر هیئت مدیره و یا مدیریت شرکت توسط سهامداران از علائم مشکلات در کنترل است.
2- بستانکاران
بستانکاران گروهی دیگر از سرمایهگذاران هستند که متقاضی اصل و فرع پول پرداختی در زمان خاص میباشند. آنها از نظر وصول وجوه خود از بدهکاران مدعی هستند. این گروه از چند روش ممکن است استفاده کنند، مانند: امتناع از تمدید دوره باز پرداخت، امتناع از پرداخت وام در زمان آینده، افزایش نرخ بهرهموثر، تقاضاهای بیجهت از جمله ادعا روی داراییهای شرکت و یا اقدام برای پیش بینی ورشکستگی.
اگر یکی از این فعالیتها به طور جدی، صورتهای مالی شرکت را تخریب کند کنترل بر این نوع بدهی های احتمالی از بین می رود . برای مثال اگر از تمدید بدهی ها و اعتبارات امتناع ورزیده شود و یا زمانی که تأمین اعتبار و منابع، ضروری است، افزایش خط اعتباری میسر نشود، در آن صورت شرکت از نظر مالی وضعیت خوبی نخواهد داشت و کنترلی نیز وجود نخواهد داشت. تجزیه و تحلیل سنتی به طور منصفانه روی بزرگترین عامل ورشکستگی یعنی نسبت نقدینگی از نظر تأمین نقدینگی حساس هستند. نسبت نقدینگی شامل نسبت جاری و نسبت سریع است و این نسبت متعلق به وجوه نقد و مرتبط با نسبت اهرمی است. به هر حال اطلاعات در خصوص امتناع از تمدید دوره بدهی ها یا عدم پردات بدهی های آینده باید در یادداشت های پیوست صورت های مالی افشا شود.
3- مشتریان
مشتریان به عنوان گروهی از صاحبان سهام ، تولید محصولات مناسب ، خدمات خوب ، قیمت مناسب با یک خط اعتباری منطقی را جستجو می کنند. این علاقه در رابطه با مقایسه نمودن با محصولات دیگر شرکت ها و همچنین با تکنولوژی بهتر و محصولات عالی تر و تضمین کیفیت تولید یا پرداخت غیر فوری قابل بیان است. محدودیت هایی که فروش را کاهش دهد و یا عدم قدرت دریافت و وصول حساب های دریافتنی باشد، به نوعی منجر به عدم کنترل می شود. نسبت های مالی که خیلی پایین است شامل نسبت گردش موجودی کالا (نسبت فروش به موجودی) ، گردش حساب های دریافتنی ، دوره متوسط وصول و حاشیه سود ، می تواند علائمی برای وجود مشکل و عدم کنترل باشد.)همان ،1385: 490و (491
4- کارمندان
تقاضای کارمندان شامل پرداخت حقوق مناسب ، آموزش کارکنان، پیشرفت، وضعیت مناسب کار و استخدام دائم است. کارمندان انتظار دارند اختیار ترک کار ، ایجاد اتحادیه های کارگری ، تقاضای پرداخت حقوق بیشتر ، کار کمتر و دعوی علیه شرکت را داشته باشند. اعتصابات، کم کاری و پایین بودن گردش وجوه به طور مسلم شرکت را نابود می کند ، این بدهی احتمالی و حرکت گروهی می توانند کنترل را در شرکت از دست بدهد. تجزیه و تحلیل گران و سنتی این فاکتور ها را مد نظر قرار نمی دهندو در روش سنتی اندازه گیری تولیدات، سود ناویژه و نسبت هزینه حقوق و دستمزد نادیده گرفته می شود در حالی که این موارد می تواند ناقوس مرگ شرکت را به صدا در آورد.
5- عرضه کنندگان
عرضه کنندگان همچنین می توانند نقش مؤثری در ورشکستگی داشته باشند. علاقه اولیه آنها شامل افزایش ارتباط دائم و افزایش تقاضا برای کالا با وصول سریع آن می باشد. شکست این انتظار می تواند در کاهش حمل و نقل و کاهش خروج کالا و کاهش فروش و افزایش فروش توسط رقبا و محدودیت خط اعتباری و بالا رفتن قیمت منجر شود. اگر از تجارت اعتباری جلوگیری شود و یا هزینه به مقدار زیاد افزایش یابد و قیمت تمام شده کالا افزایش یابد این امور به طور جدی عملیات شرکت را تخریب کرده و علامت هایی است که کنترل وجود ندارد . به هر حال نامناسب بودن نسبت های گردش موجودی کالا ، درصد سود ناخالص ، متوسط دوره پرداخت در زمان طولانی ، حمل و نقل کالا و کاهش فروش نشان دهنده فقدان کنترل است.
6- مدیران
مدیران نقش دو گانه ای بازی می کنند شبیه دیگر کارکنان و کارمندان به ( تداوم شغل ، رضایت شغلی ، حقوق مناسب و نیاز به قدرت و پرستیژ)علاقه مند می باشند و از طرف دیگر به عنوان وکیل و نماینده شرکت ، نگهبان و حافظ منافع صاحبان سهام هستند.
عدم کنترل در نقش اول مدیریت با عدم کنترل در نقش دیگر مدیریت جداست. در بخش اول مدیریت از منافع پرداخت حقوق و مزایای مناسب ، پیشرفت بالقوه ، قدرت و پرستیژ و رضایت شخصی و انجام کار توسط مدیریت دفاع می کند. حداکثر کردن ثروت شخصی به عنوان هزینه صاحبان سهام ، گول زدن شرکت ، ایجاد فعالیت ادغامی ( افزایش اندازه قدرت و پرستیژ مدیریت) خرید شرکت و خارج ساختن سهام از دست مالکین ، همه این امور و یکی از این فعالیت ها می تواند موقعیت شرکت را به خطر اندازد و کنترل توسط گروه صاحبان سهام را از بین ببرد.
به عنوان فعالیت نمایندگی و وکالت به خاطر صاحبان سهام ، مدیریت ممکن است کنترل را از دست بدهد و حیات شرکت را به خطر اندازد. در اینجا عدم کنترل به دلیل عدم تصمیم گیری یا تصمیم گیری ضعیف ، پایین آمدن میزان تقاضا، پروژه های متنوع یا فشار برای تحصیل منابع مالی ، باید مستند سازی شود هر حرکتی که به طور جدی توانایی شرکت را به ادامه حیات تهدید کند باید به عنوان از دست دادن کنترل تلقی گردد.
علائم فساد مدیریت به طور معمولی از نسبت های سنتی معلوم نمی شود. نسبت های اندازه گیری شبیه سواد آوری ، نقدینگی و نسبت های اهرمی ( به خصوص مقایسه شرکت ها با شرکت های مشابه یا به صورت روند در دوره های مختلف) می تواند نواقص را روشن کند.
به هر حال بعضی از نسبت های سود آوری و میزان گردش ، تولید و بهره وری ( در کوتاه مدت و بلند مدت) و اندازه گیری عدم مدیریت به راحتی میسر نیست. اطلاعات دیگری که منجر به ایجاد نسبت های ضعیف می شود شامل فقدان الزامات قانونی با قوانین ناگهانی و یا مسائل مربوط به ادغام و مقایسه حقوق مدیران در یک صنعت است.
7- دولت مردان
در نهایت شرکت باید نیازهای اصلی دولت که توسط سازمان های مجاز جمع آوری می شود را بر آورد نماید مانند مؤسسات جمع آوری مالیات ، ضد تراست و انحصارگرایان ، حمایت از مصرف کننده و حمایت از محیط زیست. دولت یک مجموعه قوانین را به شرکت تحمیل می کنند و مدیریت باید کنترل کند که این فشار را به حداقل برساند ، بنابراین این مدیریت باید قانون مالیاتی را رعایت کنند و از تبانی و اجرای پروژه های نامناسب جلوگیری کند ، احترام به محیط زیست داشته باشد و محصولات خوب تولید کنند و اطلاعات کامل در خصوص محصولات را به مشتری ارائه دهد. مدیر باید خواسته های دولت را پیش بینی کند و سعی در تبدیل خروجی منابع شرکت داشته باشد و بررسی کند که آیا این خواسته ها و خروج منابع ، کنترل را در شرکت از بین می برد یا نه.)همان ،1385: 491و (490
2-2-13 منشأء تاریخی قانون ورشکستگی
در زمان های قدیم ضرب المثلی وجود داشت، کسی که نتواند از جیبش خرج کند بایستی از جانش مایه بگذارد. این ضربالمثل، کاربردی بیرحمانه کلامی داشت. قانون رم باستان (سال 450 قبل از میلاد) اعلام کرد که طرف استقراض کننده در گرو بستانکار خود میباشد بدین معنی که وثیقه بازپرداخت بدهی، خود شخص مقروض میباشد و در صورتی که فرد بدهکار موفق به بازپرداخت نمیشد، طلبکار میتوانست او را جلب نماید. سپس طلبکار در انظار عمومی درخواست میکرد که کسی برای پرداخت طلب او داوطلب شود و اگر کسی داوطلب نمیشد، بستانکار فرد بدهکار را میکشت و یا میفروخت. در کتاب مقدس[12] اشاراتی وجود دارد که در آن آمده: .... یکی از زنان پسر یکی از پیامبران، خطاب به الیشع نبی (پیامبر بنیاسرائیل) فریاد زد: خادم شما و شوهر من مرده است و شما میدانید که خادم شما خدا ترس بود، و طلبکار آمده است که دو کودک مرا به بردگی خودش ببرد. الیشع نبی گفت: برو از همه همسایگان خود ظرفی قرض کن و از یک کوزه روغن تمامی ظروف را پر کن و سپس روغن ها را بفروش و بدهی خود را بپرداز. در آن صورت خود و فرزندانت میتوانید به زندگی ادامه دهید. در یونان باستان تحت قانونی جنایی در اکو (623 سال قبل از میلاد)، بدهکاری، در ردیف جنایت، توهین به مقدسات و سایر جرم های بزرگ طبقهبندی میشد.
(سولون[13] مقنن یونانی)، در دوران حکومت خود مقرر نمود که دیونی که پس از یک بار مطالبه پرداخت نشوند بایستی بخشیده شوند اما بدهکار و ورث او نفی بلد میشوند.(Grant W.Newton ;1998:P.51)
هدف از طراحی قوانین اولیه ورشکستگی در انگلستان، کمک به طلبکارها برای گرفتن داراییهای بدهکار بود و نه حمایت از بدهکار یا بخشش بدهیهای وی. «بند ورشکستگی» در قانون اساسی آمریکا نیز همین هدف حمایت از طلبکار را در قوانین اولیه ورشکستگی منعکس میسازد.
طبق «اصول کنفدراسیون» (اولین قانون اساسی آمریکا.م)، ایالتها به تنهایی روابط میان طلبکارها و بدهکارها را کنترل میکردند و این وضعیت، به قوانین ایالتی گوناگون و متناقضی منجر شد که بسیاری از آنها، در حمایت از بدهکارها بودند و در راستای جانبداری از کشاورزها طراحی گردیده بودند. تا این که تعیین قدرت ورشکستگی در ماده ۱، بخش ۸، همانند دیگر مواد قانون اساسی، جهت ترغیب، تشکیل و توسعه یک جمهوری تجاری و تعدیل زیادهرویهای قوانین ایالتی که از بدهکاران حمایت میکردند، طراحی شد.
شایان ذکر است که تحتاصول کنفدراسیون، تعداد بدهکاران به شدت افزایش یافته بود. همان طور که جیمز مدیسون در نشریه «فدرالیست» شماره ۴۲، آورده است: «ایجاد قوانین یکنواخت در زمینه ورشکستگی با کنترل تجارت ارتباط بسیار عمیقی دارد و از کلاهبرداریهای بسیاری پیشگیری خواهد نمود (مانند مواردی که طرفین تجارت یا اموال آنها در دیگر ایالات واقع شده باشند یا به ایالتهای دیگری که مصالح آنها در آن تهدید نمیشود منتقل شوند)».
همان طور که گفته شد هدف اصلی بند مربوط به ورشکستگی، حمایت از طلبکارها و نه بدهکارها بود و در واقع، زندانی شدن بدهکارها در بسیاری از ایالتها تا قرن هجدهم ادامه داشت. در قرن ۱۹، دولت فدرال در موارد مربوط به ورشکستگی تنها به صورت پراکنده و در واکنش به رکودهای مهم اقتصادی از قدرت خود استفاده میکرد. اولین قانون ورشکستگی، از ۱۸۰۰ تا ۱۸۰۳ دوام یافت، دومین مورد آن از ۱۸۴۱ تا ۱۸۴۳ و سومین قانون از ۱۸۶۷ تا ۱۸۷۸ اعمال گردیدند. در دورههایی که هیچ قانون ورشکستگی فدرالی وجود نداشت، تنها ایالتها بودند که به روابط میان بدهکارها و طلبکارها نظارت میکردند. اولین قانون ورشکستگی فدرال پایدار در سال ۱۸۹۸ اعمال گردید.
این قانون با در نظر گرفتن متمم آن، تا سال ۱۹۸۷ برقرار بود تا اینکه با یک قانون جامع جدید که ساختار آن تا به امروز پابرجا است، جایگزین شد. از آنجا که قانون ورشکستگی تنها زمانی اعمال میگردد که بدهکار از پس پرداخت دیون خود برنیاید، لذا قوانین ایالتی و نامربوط به ورشکستگی بر بسیاری از مسائل مرتبط با روابط استاندارد میان طلبکارها و بدهکارها، از قبیل قراردادها، وامهای ملکی، وثیقهها و اجرای احکام نظارت دارند. از این رو میتوان گفت که قانون فدرال ورشکستگی سیستمی شامل قوانین فدرال است که روی زیربنای قوانین ایالتی قرار گرفته است و منجر به ایجاد تنوع و گوناگونی در موارد مربوط به طلبکار- بدهکار میگردد. قانون ورشکستگی در اصل تلاش میکند تا از حقوق اساسی غیر ورشکستگی محافظت به عمل آورد. به عنوان مثال طلبکار باید مدارک معتبری برای اثبات این که بدهکار در حال ورشکستگی است، ارائه دهد.
مبحث ورشکستگی و تسویه امور ورشکسته در حقوق تجارت ایران از مباحثی است که به آن توجه چندانی نشده است، این بیمهری ظاهراً از این فکر ناشی میشود که گویا بحث ورشکستگی فاقد آن کاربرد عملی است که درمورد اسناد یا شرکت های تجاری صدق میکند. در واقع عدم توجه به مقررات ورشکستگی و عدم موفقیت مقررات راجع به آن ، با وجود تغییر مقررات تسویه در سال 1318، به دلیل بی اعتمادی مراجعان به نحوه قضاوت و رسیگی به این امر در دادگاه و نیز از طریق تسویه امور ورشکسته است. تجربه نشان داده است که طلبکاران هم باید دقت زیادی را صرف رسیدگی قضایی کنند و هم هزینههایی را که امر تسویه لازم دارد متحمل شوند. از طرف دیگر گاه حکمی که دادگاه با رسیدگی عجولانه صادر کرده است، پس از گذشت سال ها در دیوان کشور نقض میشود، در حالی که اموال ورشکسته با توجه به ماده 418 قانون تجارت که اجرای موقت حکم ورشکستگی را مقرر کرده است، به فروش رسیده است. در ضمن کارکنان تاجر یا موسسه تجاری در طرف دیگر قضیه قرار دارند که اگر با در نظر گرفتن نفع طلبکاران، حکم ورشکستگی تاجر یا موسسه تجاری صادر شوند، از نظر کار و حقوق اجتماعی زیان خواهند دید و لازم است به وضع آنان توجه شود.
ورشکستگی در قانون تجارت ایران از قانون 18-7م. فرانسه اقتباس شده و در اغلب شهرهای ایران لازم الاجرا است به این معضلات توجه چندانی نشده است و با اینکه حقوق راجع به ورشکستگی در کشورهای پیشرفته دنیا تحولات بسیاری یافته است، حقوق تجارت ما در این زمینه، چون زمینههای دیگر این رشته از حقوق، تحولی پیدا نکرده است. )اسکینی ، 1380:13 (
بررسی قانون ورشکستگی در برخی کشورها
تحقیق در مورد علل ورشکستگی در بسیاری از کشورهای سراسر جهان انجام شده است. نتایج بهدست آمده متفاوت است، از آن جمله لاپورتا[14] ، لوپز[15]، دی-سیلانز[16] ، اشلیفر[17] و ویشنی[18](1999) اختلافات بین کشورها در نوع قوانین، مقررات و اجرای آن در مورد روش های ورشکستگی را بررسی کردند. نتیجه یافتههای آنها این بود که کشورهای دارای سیستم قضایی قویتر و حفاظت از سرمایهگذار، بازارهای اعتبار را تشویق میکنند. کلاسنس[19] ، جانکو[20] و کلاپر[21](2002) دریافتند که در یک نمونه از کشورهای آسیای شرقی، بستانکاران بیشتر در معرض تحمل هزینههای ورشکستگی هستند.
کلاپر (2001) طی پژوهشی برای بانک جهانی، روی کشورهای مختلف در دنیا و قوانین ورشکستگی آنها مطالعه کرده است. کشورهای مورد مطالعه وی همگی قوانین ورشکستگی داشتند که نقدینگی و تجدید ساختار شرکت های ورشکسته را مجاز میکرد. او در مورد اینکه چرا نتیجه استفاده از قوانین یکسان در کشورهای مختلف تغییر میکند، مطالعه کرد. وی انتظار داشت که این مسئله به تفاوت های موجود در سیستم های قضایی مربوط باشد. ضمناً تاثیر توسعه بازارهای سرمایه، مقیاس بخش بانکداری و درجه ثبات و رشد اقتصادی کلان براستفاده از قانون ورشکستگی نیز مورد انتظار بود.
کلاپر (2001) 37 کشور و دادههای قانونی، مالی و سایر مشخصههای آنها را که بر ورشکستگی قانونی شرکت ها تاثیر میگذارد، بررسی کرد. او دریافت که اگر کارایی سیستم قضایی بالا باشد، حقوق بستانکاران در کشور، قوی، سیستم مالی بازارگرا و روابط بانکی ضعیفتر باشد، ورشکستگی های قانونی شرکت ها بیشتر خواهدبود.
مطالعات بانک جهانی نشان میدهد که کشورهایی که مبنای قانون عرضی (انگلیس مدار) دارند، بیشترین حفاظت از سرمایهگذار را فراهم میسازند در حالیکه آنهایی که مبداء قانون مدنی دارند (فرانسه، آلمان و اسکاندیناوی) حداقل حفاظت از حقوق سرمایهگذار را ارائه میدهند. به علاوه یافتهها نشان داد که ارتباط مهمی بین مبداءهای قانونی و اداره شرکت (موضوعاتی مثل پرداخت سود و مالکیت شرکت) در سراسر دنیا وجود دارد.)حاجیها ، 1381 (
تاریخچه ورشکستگی در ایران قبل از تصویب قانون تجارت
تا قبل از تصویب قوانین تجاری مصوب 1303، 1304 و 1311 در ایران، قانونگذار ما مقرراتی را برای ورشکستگی وضع نکرده بود و مقررات راجع به افلاس، هم در مورد تجار و هم در مورد غیر تجار اعمال و اجرا میشد. به موجب این مقررات، به بدهکاری که از پرداخت دیون خود عاجز بود، مفلس تلقی شده، اموالش از تصرفش خارج و با نظارت حاکم میان طلبکاران تقسیم میشد. هرگاه بدهکار از بد حادثه مفلس میشد به مصداق اصطلاح «المفلس فی امان ا...» تحت حاکمیت حاکم قرار میگرفت تا مورد اذیت و آزار طلبکاران واقع نشود و هرگاه مرتکب سو استفاده میشد مجازات میگردید.
از آنجا که مقررات اعسار، که اصولاً نسبت به بدهکار سختگیری چندانی نداشت، با تحول و توسعه روابط اقتصادی و بازرگانی و نیز تفاوت میان معاملات اشخاص عادی، با معاملات تجاری، جوابگوی ضرورت های امر تسویه و تقسیم دارایی تاجر میان طلبکاران نبود و لذا، قانونگذار ایران با استفاده از مقررات حقوقی اروپایی موضوع ورشکستگی را با تصویب قوانین تجاری، وارد حقوق ایران کرد.)ستوده تهرانی،ج4،1381: 100 (
بررسی قانون ورشکستگی ایران
در این بخش به بررسی مفاد قانون تجارت مصوب سال 1311 و اصطلاحات بعدی آن پرداخته میشود و در این زمینه لایحه اصلاح قانون تجارت که اخیراً به مجلس شورای اسلامی جهت تصویب ارائه شده و مراحل نهایی تصویب را میگذراند مورد بررسی و مقایسه با قانون فعلی قرار میگیرد. با توجه به اینکه قانون یادشده هنوز مصوب نشده است رئوس موارد ذکر میشود.
طبق ماده 141 لایحه اصلاحیه قسمتی از قانون تجارت مصوب سال 1347 وظایف شرکت در صورت ورشکستگی به شرح زیر بیان شده است:
اگر براثر زیان های وارده حداقل نصف سرمایه شرکت از میان برود، هیئت مدیره مکلف است بلافاصله مجمع عمومی فوقالعاده صاحبان سهام را دعوت نماید تا موضوع انحلال یا بقای شرکت مورد شور و رای واقع شود. هرگاه مجمع مزبور رای به انحلال شرکت ندهد باید در همان جلسه و با رعایت مقررات ماده 6 این قانون، سرمایه شرکت را به مبلغ سرمایه موجود کاهش دهد. در صورتی که هیئت مدیره برخلاف این ماده به دعوت مجمع عمومی فوقالعاده مبادرت نکند و یا مجمعی که دعوت میشود نتواند مطابق مقررات قانونی منعقد گردد هر ذینفع میتواند انحلال شرکت را از دادگاه صلاحیتدار درخواست کند.
گرچه در این ماده قانونی امر ورشکستگی به صراحت مشخص نشده است اما در ماده 143 همین قانون که در ادامه خواهد آمد ورشکستگی تصریح گردیده است.
همانطور که میبینیم طبق قانون تجارت، شرکت ورشکسته شرکتی است که دارای زیان انباشته حداقل به میزان نصف کل سرمایه شرکت باشد. در این صورت میباید مجمع عمومی فوقالعاده تشکیل و در مورد انحلال یا ادامه فعالیت شرکت تصمیم گیری شود. بنابراین قانون ، حمایت اندکی از ذینفعان و بخصوص اعتباردهندگان میکند و شرکت را در مورد بقا یا انحلال مخیر میداند، در حالیکه ممکن است کل سرمایه آنها براثر این تصمیم گیری از دست برود. از طرف دیگر حتی تعریف ورشکستگی شرکت هم مبتنی بر منافع سهامداران بوده و معیار را زیان انباشته و سرمایه اسمی میداند. قدرت پرداخت دیون شرکت به عنوان معیاری که برای تعیین وضع مالی شرکت و تداوم فعالیت آن نقش کلیدی را داراست، در قانون درنظر گرفته نشده است. )منصور،1379 (39:
با این حال، ماده 143 تا حدودی بر منافع اعتباردهندگان (یا صاحبان دین) تکیه کرده است. در این ماده از قانون تصریح میگردد:
در صورتی که شرکت ورشکسته شود یا هنگام انحلال معلوم شود که دارایی شرکت برای تادیه دیون آن کافی نیست دادگاه صلاحیتدار میتواند به تقاضای هر ذینفع ،هر یک از مدیران و یا مدیرعاملی را که ورشکستگی شرکت یا کافی نبودن دارایی شرکت به نحوی از انحا، معلول تخلفات او بوده منفرداً یا متضامناٌ به تادیه آن قسمت از دیونی که پرداخت آن از دارایی شرکت ممکن نیست، محکوم کند .طبق این ماده، شکایت از مسئولان ورشکستگی شرکت منوط بهعدم قدرت پرداخت دیون است و بهطورضمنی این معیار درنظر گرفته شده است.
علاوه بر این در ماده 412 قانون فعلی نیز اشاره مختصری به تادیه دیون شده است. در زیر قسمتی از ماده فوق آمده است:
ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی در نتیجه توقف از تادیه وجوهی که برعهده اوست حاصل میشود.
در پیشنویس لایحه اصلاح قانون تجارت که در جریان تصویب است، طبق ماده 835 تشخیص سازمانی به نام سازمان بازسازی، ملاک ادامه فعالیت طبق ضوابط بازسازی قرار گرفته است. در حالیکه در قانون فعلی ناتوانی از پرداخت دیون ملاک ورشکستگی شناخته شده است.
ماده 835 به شرح زیراست:
تاجری که توانایی پرداخت دیون خود را ندارد ولی، به تشخیص سازمان بازسازی قادر به ادامه فعالیت تجارتی است، مشمول بازسازی قرار میگیرد. مشمولان این ماده مکلفند ظرف مدت سی روز از تاریخ شروع توقف در پرداخت دیون، درخواست رسیدگی به سازمان بازسازی تسلیم نمایند.)همان منبع،(40:1379
یکی از تسهیلات قانون جدید برای اشخاص حقیقی و حقوقی در شرف ورشکستگی، ایجاد یک مرحله میانی به نام بازسازی به منظور تامین حقوق طلبکاران ضمن نظارت در ادامه فعالیت اجرایی و مالی شرکت یا تاجر جهت مساعدت و جلوگیری از ورشکستگی قطعی است، که نکته حائز اهمیتی است که در قانون جدید مورد توجه قرار گرفته و آثار مثبت اقتصادی خواهد داشت.
به هرحال اعلان یا درخواست ورشکستگی به عهده خود شرکت یا بستانکاران است. ماده 415 قانون تجارت فعلی نیز به همین مسئله اشاره دارد:
ورشکستگی تاجر به حکم محکمه بدایت در موارد زیر اعلام میشود:
الف- برحسب اظهار خود تاجر،
ب- به موجب تقاضای یک یا چند نفر از طلبکارها،
ج- برحسب تقاضای مدعیالعموم بدایت
در لایحه اصلاح قانون تجارت (ماده 837) نیز به درخواست گروه ها و اشخاص مندرج در قانون فعلی، هیئت تشخیص درخصوص ناتوانی تاجر از پرداخت دیون، توقف و تاریخ آن و همچنین شمول بازسازی یا ورشکستگی تصمیم گیری میکند. علاوه بر این که تبصره 1 ماده مذکور در مورد بند«ب» ، مواردی شامل مطالبات کارگری، تامیناجتماعی، استیجاری و مالیاتی ناشی از فعالیت تجارتی نیز میشود که در قانون فعلی این مورد مسکوت بوده است. همچنین در تبصره 2 ماده مذکور معیارهای احراز ناتوانی تاجر در پرداخت دیون، توقف و تاریخ آن و... منوط به تصویب آییننامه اجرایی این قانون از طرف هیئت وزیران بوده است. تدوین آییننامه اجرایی در این مورد در جهت شفافسازی و مشخص شدن معیارهای ورشکستگی که قبلاً قانون به صورت کلی به آن اشاره کرده بود، موثر است.
تا به امروز ، با وجود طرح هایی که بخصوص در اداره کل تصفیه تهیه شده ، هیچ گونه تحول در ارتقای سطح کیفی مقررات ورشکستگی حاصل نگردیده است. اما این بدان معنی نیست که قوانین موصوف موضوعیت خود را از دست داده ، و می توان از استناد به آن صرف نظر نمود.
همان گونه که در ذیل بیان شده ، ویژگی های قوانین یاد شده به طور خلاصه بدین شرح است :
1- وجود صرفاً یک آیین به نام ورشکستگی یا توقف که عبارت است از بازسازی اموال، فروش و تقسیم آن میان بستانکاران . مع ذلک ، احتمال دارد امر ورشکستگی با انعقاد قرارداد ارفاقی خاتمه یابد.
2- مهلت سه روزه جهت اعلام توقف پرداخت ها از جانب بدهکار
3- قابلیت بطلان اهم عملیات دوران توقف یا مشکوک .
4- شروع تقریبی ورشکستگی از تاریخ آغاز توقف.
5- پیش بینی تنبیهات مهم علیه ورشکسته.
6- درنظر گرفتن یک اجرای احکام اختصاصی به نام اداره تصفیه امور ورشکستگی برای شهرهای بزرگ . در سایر نقاط ، طبق قاعده کلی، مدیر تصفیه و عضو ناظر اقدام می نمایند.
همانطور که ملاحظه شد ورشکستگی تجاری ممکن است دلایل متعددی داشته باشد. در کشورهای توسعه یافته این مقوله از طریق سیستم های قانونی مورد توجه و نظارت قرار میگیرد اما در کشورهایی که ثبات تجاری و اقتصادی کمتر است، احتمال ورشکستگی بیشتر میشود، خصوصاً اگر قانون نیز حمایت اندکی از ذینفعان ورشکستگی انجام دهد. بنابراین لازم است روشی برگزیده شود که وضعیت مالی شرکت را ارزیابی کند، ولی از آنجا که هیچ یک از روش های ارزیابی عملکرد در دنیا مدل کاملی ارائه نمیدهد و همواره در کنار یک مدل پیشبینی، نیاز به قضاوت حرفهای تصمیم گیرنده نیز می باشد، اتکا به یک مدل پیشبینی ورشکستگی همیشه منتهی به تصمیم صحیح از طرف گروههای ذینفع نمیشود .)صقری ،1376: (23
پایان بخش اول مقاله...
آشنایی با قوانین ورشکستگی
با توجه به قانون تجارت ایران ورشکستگی چیست؟
ماده ۴۱۲
ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی در نتیجهی توقف از تأدیهی وجوهی که بر عهدهی او است حاصل میشود. حکم ورشکستگی تاجری را که حینالفوت در حال توقف بوده تا یک سال بعد از مرگ او نیز میتوان صادر نمود.
*توقف از تادیه وجوهی که بر عهده ی اوست:ناتوانی در پرداخت دیونی که تعهد کرده است(وقتی دیون تاجر بیشتر از اموالش باشد)
ورشکستگی و تصفیه اموال در قوانین ایران |
---|
نویسنده : احسان زررخ، منصور راد منش |
---|
مقدمه در شرایط حاضر و باتوجه به توسعه شرکت ها در جامعه ما و افزایش فعالیت های اقتصادی و تجاری درصد ورشکستگی شرکت ها گسترش چشمگیری داشته است و از اینرو آگاهی با قوانین و مقررات ورشکستگی امری اجتناب ناپذیر می نماید. لذا در مقاله حاضر نگارندگان به دنبال بیان کلیات مربوط به این امر در قوانین جاریه مملکت هستند و امید وارند که راهگشای سایر حقوقدانان و نیز تجار و فعالان عرصه اقتصادی و تجاری باشد. تصفیه امور ورشکستگی مطابق قانون تجارت برابر ماده 404 قانون تجارت دادگاه درضمن صدور حکم ورشکستگی و یا حداکثر ظرف 5 روز از صدور حکم یک نفر را به عنوان مدیر تصفیه و مطابق با ماده 427 ق.ت. یک نفر را به سمت عضو ناظر تعیین می نماید. الف - وظایف عضو ناظر و مدیر تصفیه عضو ناظر و مدیر تصفیه به منظور اقدامات تامینی به دعوت بستانکاران و بدهکاران ورشکسته اداره اموال و وصول مطالبات ورشکسته فروش اموال ورشکسته تقسیم دارائی ورشکسته بین بستانکاران و بالاخره اعلام خاتمه ورشکستگی اقدام می نمایند. برابر ماده 434 ق.ت. دادگاه به عضو ناظر ماموریت می دهد که از کلیه اموال تاجر ورشکسته فورا صورت برداری نماید و این صورت برداری علی اقاعده باید در یک روز انجام شود چنانچه به نظر عضو ناظر مدت صورت برداری از دارائی تاجر متجاوز از یک روز باشد عضو ناظر اقدام به مهر وموم اموال تاجر می نماید. درمهر و موم اموال تاجر ورشکسته عضو ناظر به ترتیب انبارها حجره ها صندوق اسناد دفاتر نوشته ها اسباب و اثاثیه تجارتخانه و منزل تاجر را مهر و موم خواهد نمود(ماده 438 ق.ت.) اگر شرکت ورشکسته تضامنی نسبی یا مختلط باشد اموال شخصی شرکا ضامن مهر وموم نخواهد شد مگر اینکه حکم ورشکستگی شرکا نیز به موجب حکم جداگانه یا ضمن حکم ورشکستگی شرکا نیز به موجب حکم جداگانه یا ضمن حکم ورشکستگی شرکت صادر شده باشد. البسه و اثاثیه و اسبابی که برای حوائج ضروری تاجر ورشکسته و خانواده او لازم هستند اشیائی که ممکن از قریبا ضایع شود و یا کسر قیمت حاصل نمایند واشیائی که برای به کارانداختن سرمایه تاجر ورشکسته واستفاده از آن لازم است در صورتی که توقیف آنها موجب خسارت طلبکاران باشد از مهر و موم مستثنی هستند. مدیر تصفیه همچنین مکلف است صورت طلبکاران احتمالی ورشکسته را تهیه نماید و برای این منظور باید به صورت قروضی که تاجر متوقف داده است مراجعه نماید و در صورتی که تاجر ورشکسته صورت دارائی خود را تسلیم ننموده باشد بر طبق ماده 449 ق.ت. عمل نماید. وقتی که حکم ورشکستگی صادر گردید بستانکاران تاجر ورشکسته مکلفند پس از آگهی دعوت مدیر تصفیه اسناد طلب خود یا رونوشت مصدق آن را به عنوان انضمام فهرستی که کلیه مطالبات بستانکاران را معین نماید به مدیر دفتر دادگاه صادر کننده حکم تسلیم نموده و رسید آن را دریافت دارند. تشخیص مطالبات بستانکاران مزبور باید ظرف 3 روز از تاریخ پایان مهلت های نشر آخرین آگهی در روزنامه شروع شده و بدون وقفه در محل و روز و ساعاتی که از طرف عضو ناظر تعیین گردیده است ادامه یابد در صورتی که طلب مسلم و قبول شده مدیر تصفیه بر روی سند این عبارت را می نویسد: جزو قروض ... مبلغ... قبول شد به تاریخ... ) و عضو ناظر نیز آنرا گواهی می کند. اول - طبقه بندی بستانکاران بستانکاران را می توا به چهار طبقه زیر تقسیم نمود: 1- بستانکاران با حق وثیقه منقول 2- بستانکاران با حق وثیقه غیر منقول 3- بستانکاران با حق رجحان 4- بستانکارن عادی که به غرما مشهور شده اند و به نسبت طلب خود حصه می برند. 1- بستانکاران با حق وثیقه منقول طلبکارانی که رهینه منقول در دست دارند به عبارت دیگر درقبال طلب خود مال منقولی از تاجر اخذ نموده اند نام آنان فقط در صورت غرما برای یادداشت قید می شود به این معنا که آنها می توانند تمام طلب خود را که صحت آنها تصدیق شده از دارائی تاجر ورشکسته بگیرند و نیازی نیست که داخل در غرما شوند. مدیر تصفیه می تواند هر موقع که بخوهد با اجازه عضو ناظر طلب بستانکاران مزبور را داده و مال الرهانه را از رهن خارج ساخته و جز دارائی تاجر ورشکسته منظور دارد.در صورتی که مورد وثیقه فک نشود مدیر تصفیه باید با نظارت دادستان و با حضور مرتهن آنان را به فروش برساند. 2- بستانکاران با حق وثیقه غیر منقول طلبکارانی که رهینه غیر منقول دارند نسبت به مال مزبور تقدم دارند وشکی نیست که قبل از پرداخت طلب این قبیل اشخاص که در مقابل طلب خود مال غیر منقول تاجر ورشکسته را در تصرف دارند نمی توان از آنان خلع ید نمود. به این ترتیب از وجوه حاصل از فروش مال غیر منقول بدوا باید طلب طلبکاری که رهینه غیر منقول دارد پرداخت گردد حال اگر حاصل فروش مزبور کفایت طلب مرتهن را ننماید نسبت به بقیه طلب جز غرما معمولی منظور شده واز وجوهی که برای غرما مقرر شده است حصه می برد به شرط آنکه طلب وی تصدیق شده باشد. (ماده 518 ق.ت). 3- بستانکاران با حق رجحان ماده 58 قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی بستانکاران با حق رجحان را به شرح زیر احصا نموده است: طبقه اول: حقوق خدمه خانه برای مدت سال آخر قبل از توقف حقوق خدمتگزار بنگاه ورشکسته برای مدت 6 ماه آخر قبل از توقف دستمزد کارگرانی که روزانه یا هفتگی مزد می گیرند برای مدت سه ماه قبل از توقف . طبقه دوم: طلب اشخاصی که مال آنها به عنوان ولایت یا قیومت تحت اداره ورشکسته بوده نسبت به میزانی که ورشکسته از جهت ولایت و یا قیومت مدیون شده است. طبقه سوم: طلب پزشک و دارو فروش ومطالباتی که به مصرف مداوای مدیون وخانواده اش در ظرف سال قبل از توقف رسیده باشد. طبقه چهارم: نفقه زن مطابق ماد 1206 قانونی مدنی مهریه زن تا میزان 000/10 ریا لبه شرط آنکه ازدواج اقلاه 5 سال قبل از توقف واقع شده باشد و نسبت به مازاد جز سایر دیون محسوب می شود. 4- بستانکاران عادی بستانکاران عادی کسانی هستند که حق وثیقه یا حق رجحان نسبت به اموال و دارایی ورشکسته ندارند. بدیهی طلب بستانکاران مزبور پس از ادعای مطالبات با حق وثیقه یا حق رجحان از باقیمانده دارایی ورشکسته به نسبت طلب آنان پرداخت می شود. دوم - قرارداد ارفاقی پس از صدور حکم ورشکستگی تاجر و تشخیص طلبکاران حقیقی او به منظور ارفاق و مدارا و کمک و همراهی بین تاجر و طلبکاران مزبور تحت شرایط قانونی قرارداد ارفاقی تنظیم می گردد که به موجب آن طلبکاران از دریافت قسمتی از طلب خود از تاجر ورشکسته صرف نظر کرده و بقیه را با ترتیب معینی و صول می نمایند. ضمنا به تاجر موصوف مهلت می دهند که بنگاه تجارتی خود را بازسازی نموده و در صورت سوددهی مابقی بدهی خود را پرداخت نماید تاجر ورشکسته نیز به نوبه خود مراتب فوق را متعهد می گردد. اما این امر که انعقاد قرارداد ارفاقی بعد از صدور حکم ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی باشد قابل انتقاد به نظر می رسد زیرا اگر تاجری به جهت مشکلات اقتصادی و حوادث غیر مترقبه از پرداخت دیون خود متوقف گردیده است عدالت ونصفت حکم می کند که قبل از اینکه حکم ورشکستگی چنین شخصی صادرشده و موجبات تزلزل اعتبار تجارتی او فراهم گردد قاضی دادگاه قادر باشد که با دعوت طلبکاران تاجر متوقف و با جلب رضایت آنان یا حتی راسا با توجه به اهمیت واحد تولیدی و صنعتی و یا تجارتی به تاجر یا شرکت متوقف مهلت بازسازی و ادای دیون را بدهد. 1- دعوت بستانکاران حد نصاب رسمیت جلسه وانعقاد قرارداد ارفاقی پس از رسیدگی به مطالبات عضو ناظر به موجب ماده 476 ق.ت. باید از کلیه بستانکارانی که طلب آنان تشخیص و تصدیق یا موقتا قبول شده است در ظرف 8 روز از تاریخ موعدی که تعیین گردیده توسط مدیر دفتر دادگاه صادرکننده حکم دعوت به عمل آورد و در مجمع مزبور که تحت ریاست عضو ناظر تشکیل می گردد علاوه بر طلبکاران یا وکیل ثابت الوکاله آنان تاجر ورشکسته هم باید شخصا حضور به رسانده ودر مذاکرات شرکت نماید. برای رسمیت مجمع مزبور و اتخاذ تصمیم دو نوع اکثریت پیش بینی گردیده که یکی اکثریت عددی ودیگری اکثریت مبلغی می باشد. درمورد اکثریت عددی حضور لااقل نصف به علاوه یک طلبکارانی که مطالبات آنان تشخیص و تصدیق شده یا موقتا مورد قبول قرار گرفته است برای اتخاذ تصمیم ضروری است ولی برای اینکه تصمیم مزبور به مورد اجرا در آید اکثریت مبلغی نیز الزامی می باشد. به عبارت دیگر طلبکاران مزبور باید سه چهارم از کلیه مطالبات را هم دارا باشند. وقتی مجمع طلبکاران با توجه به اکثریت عددی (نصف به علاوه یک طلبکاران) و اکثریت مبلغی (دارندگان سه چهارم از مطالبات) تشکیل گردید. موضوع قراردد ارفاقی که هدف آن کمک و همراهیو ارفاق به ورشکسته می باشد بین تاجر ورشکسته و طلبکاران وی با شرایط پیش بینی شده در قانون منعقد می گردد. در جلسه مزبور مدیر تصفیه گزارش خود را ارائه می دهد و سپس تاجر ورشکسته نظریاتی در مورد دیون و ادامه کار تجارتی خود و امکانات پرداخت قروض خود به اطلاع حضار می رساند. در صورتی که اکثریت لازم در خصوص انعقاد قرارداد ارفاقی حاصل شد عمل ورشکستگی درهمین جا خاتمه پیدا نموده و تاجر به کار تجارتی خود ادامه می دهد. درمورد تاجر ورشکسته به تقلب قرارداد ارفاقی منعقد نمی شود زیرا شکی نیست که ورشکسته به تقلب با توسل به وسایل متقلبانه به اضرار طلبکاران اهتمام ورزیده است ولی درمورد تاجر ورشکسته به تقصیر انعقاد قرارداد ارفاقی ممکن است. 2- موارد بطلان یا فسخ قرارداد ارفاقی به موجب ماده 492 قانون تجارت قرارداد ارفاقی در موارد زیر باطل می شود: 1- در صروتی که تاجر به عنوان ورشکسته به تقلب محکوم شود. 2- چنانچه کشف شود که قبل ا زانعقاد قرارداد ارفاقی درمیزان دارائی یامقدارقروض تاجر ورشکسته حیله وتزویری به کار رفته و مقدار واقعی آنها د رصورت حسابها قید نشده است. مواردی که می توان قرارداد ارفاقی را فسخ نمود دو مورد می باشد: اول انکه اگر تاجر ورشکسته از شرایط قرارداد ارفاقی سرپیچی کرده یا آن را اجرا ننماید و دوم در صورتی که اجرای تمام یا قسمتی از قرارداد را کسی ضمانت کرده باشد طلبکار می تواند اجزای کلی یا جزئی قرارداد را از ضامن بخواهد و در صورت تعدد ضامن مسئولیت آنها تضامنی است.در مورد اخیر اگر قسمتی از قرارداد ضامن نداشته باشد قرارداد نسبت به آن فسخ می شود(مواد 494 و 495 ق.ت.). سوم - فروش اموال ورشکسته مدیر تصفیه پس ا زانجام تشریفات راجع به جمع آوری اموال ورشکسته و حفاظت آنها و همچنین تشخیص دیون و مطالبات ورشکسته و تهیه صورت طبقه بندی بستانکاران او در صورتی که بین تاجر ورشکسته و بستانکاران وی قرارداد ارفاقی منعقد نشده ویا به دلایلی ابطال و یا فسخ شده باشد. اقدام به فروش اموال ورشکسته و تبدیل آنها به پول نقد می نماید تا حاصل فروش را بتواند آنها به پول نقد می نماید تا حاصل فروش را بتواند بین غرما تقسیم کند. را معین کرده است امکان پذیر می باشد و مرجع صلاحیتدار برای رسیدگی به شکایت مزبور دادگاهی که عضو ناظر و مدیر تصفیه را معین کرده است می باشد. چنانکه تصمیمات مدیر تصفیه در خصوص تشخیص مطالبات طلبکاران پس از انجام تشریفات قانونی از طرف هر طلبکار و تاجر ورشکسته قابل اعتراض است (مستفاد از مواد 430 و 431 و 464 ق.ت.). از طرف دیگر برابر ماده 473 ق.ت. طلبکارانی که در مواعد تصفیه حاضر نشده و مطابق ماده 462 ق.ت. عمل ننمایند. نسبت به عملیات و تشخیصات و تصمیماتی که در مورد تقسیم وجوه قبل از حضور آنان به عمل آمده حق هیچگونه اعتراضی ندارند. اما در تقسیم وجوهی که ممکن است بعدا به عمل آید جز غرما محسوب می شوند بدون اینکه حق داشته باشند حصه ای را که درتقسیمات سابق به انان تعلق می گرفت از اموالی که هنوز تقسیم نشده مطالبه کنند. ج - مسئولیت مدنی و جزائی مدیر تصفیه وعضو ناظر مدیر تصفیه یا عضو ناظر ممکن است تصمیمات خود را بر خلاف قانون اتخاذ نموده و به منابع خصوصی طلبکاران و یا ورشکسته لطمه وارد سازند. در چنین مواردی اشخاص متضرر می توانند بطلان و تصمیمات مورد بحث را از دادگاه صلاحیتدار تقاضا نمایند. گاهی اتفاق می افتد که مدیر تصفیه یا عضو ناظر در اثر ارتکاب تقصیر درامور تصفیه به طلبکاران و شخص ورشکسته و یا سایر اشخاص ذینفع خسارت وارد نمایند. بدیهی است اشخاص متضرر به منظور اخذ خسارت وارده باید با توجه به مواد 328 و 951 و 952 و 953 قانون مدنی قانون مسئولیت مدنی تقصیر فاعل زیان و رابطه سببیت بین فعل زیان آور و ضرر وارده را در دادگاه ثابت نمایند. اگرمدیر تصفیه در حین تصدی به امور تصفیه ورشکستگی تاجر ورشکسته وجهی را حیف و میل نماید به اشد مجازات خیانت درامانت محکوم خواهد شد. مجازات خیانت در امانت برابر مواد 773 و 674 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) بر حسب نحوه بزه ارتکابی تعیین گردیده است. انواع ورشکستگی ورشکستگی را می توان به عادی به تقصیر و به تقلب تقسیم نمود. الف - ورشکستگی عادی برابر مواد ٤١٢ و ٤١٣ ق.ت. کسی ورشکسته عادی محسوب می شود که تاجر یا شرکت تجارتی بوده و از پرداخت وجوهی که برعهده دارد متوقف گردد و ظرف ٣ روز از تاریخ وقفه که در ادای قروض یاسایر تعهدات نقدی او حاصل شده باشد توقف خود را به دفتر دادگاه عمومی محل اقامت خوداظهار خود اظهار نموده و صورت حساب دارائی و کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر دادگاه مزبور تسلیم نماید. صورت حساب دارائی و کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر دادگاه مزبور تسلیم نماید . صورت حساب موصوف باید مورخ بوده و به امضا تاجر رسیده و تعداد و تقویم کلیه اموال منقول و غیر منقول تاجر متوقف بطور مشروح صورت کلیه قروض و مطالبات و نیز صورت نفع و ضرر و صورت مخارج شخصی در آن مندرج گردد. بنابراین اگر تاجر یا شرکت تجارتی بدهکار ظرف مهلت مقرر توقف از تادیه دیون خود را به دادگاه صلاحیتدار به انضمام مدارک موردنظر اعلام کرد ورشکستگی عادی محسوب می شود. ب - ورشکستگی به تقصیر الف - موارد چهارگانه الزامی صدور حکم ورشستگی به تقصیر )ماده ٥٤١ ق.ت(. ١- مخارج شخصی یامخارج افراد تحت تکفل تاجر در ایام عادی به نسبت عایدی او فوق العاده شود. ٢- تاجر مبالغ زیادی از سرمایه خود را صرف معاملاتی کند که در عرف تجارتی موهوم بوده و یا سودآوری معاملات مذکور منوط به اتفاق محض باشد. ٣- تاجر به منظور به تاخیر انداختن ورشکستگی خود خریدی گرانتر یا فروشی ارازانتر از قیمت روز کند و برای بدست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود مثل استقراض یا صدور برات سازشی وغیره. ٤- تاجر پس از تاریخ توقف از ادای دیون و قروضی که بر عهده دارد یکی از طلبکاران خود را بر سایرین ترجیح داده و طلب او را بپردازد. دوم - موارد سه گانه اختیاری صدور حکم ورشستگی به تقصیر)ماده ٥٤٢ ق.ت(. ١- تاجر به حساب دیگری و بدون آنکه عوضی دریافت نماید تعهداتی کرده باشد که نظر به وضعیت مالی او انجام تعهدات مزبور فوق العاده باشد. ٢- عملیات تجارتی او متوقف شده و مطابق ماده ٤١٣ قانون تجارت رفتار نکرده باشد. ٣- تاجر دفاتر نداشته یا دفاتر او ناقص یا بی ترتیب بوده یا در صورت دارائی وضعیت واقعی خود را اعم از قروض و مطالبات بطور صریح معین نکند مشروط بر آنکه مورد اخیر الذکر تقلبی نکرده باشد. سوم - تعقیب جزائی و مجازات تاجر ورشکسته به تقصیر تعقیب تاجر ورشکسته به تقصیر بنا به تقاضای هر یک از طلبکاران یا دادستان و یا مدیر تصفیه پس از تصویب اکثریت بستانکاران به عمل می آید (مواد ٥٤٤ و ٥٤٧ ق.ت.) اگر تعقیب تاجر ورشکسته به تقصیر از طرف دادستان به عمل آمده باشد هزینه دادرسی آن به هیچ وجه به عهده هیئت طلبکاران نمی باشد. اگر مدیر تصفیه ورشکسته به تقصیر را به نام بستانکاران تعقیب نماید در صورت برائت ورشکسته موصوف هزینه تعقیب به عهده بستانکاران می باشد و چنانچه تعقیب از طرف یکی از طلبکاران به عمل آمده باشد و ورشکسته برائت حاصل نماید هزینه دادرسی به عهده طلبکار است اما د رصورت محکومیت ورشکسته مزبور هزینه دادرسی به عهده دولت خواهد بود. مجازات تاجر ورشکسته به تقصیر از ٦ ماه تا ٢ سال حبس می باشد (ماده ٦٧١ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات((. ج - ورشکستگی به تقلب مطابق ماده ٥٤٩ ق.ت. اگر تاجر دفاتر تجارتی خود را از روی عمد و سونیت مفقود نماید یا قسمتی از دارائی خود را مخفی کند و یا به طریق مواضعه و معاملات صوری آن را از بین ببرد و بالاخره اگر به وسیله اسنادن یا به وسیله صورت دارائی و قروض به طور تقلب به میزانی که در واقع مدیون نمی باشد خود را مدیون قلمداد نماید ورشکسته به تقلب محسوب می شود. تعقیب جزائی و مجازات تاجر ورشکسته به تقلب تعقیب جزائی تاجر ورشکسته به تقلب همانند تعقب جزائی ورشکسته به تقصیر می باشد و مجازات کسانی که به عنوان ورشکسته به تقلب محکوم می شوند از ١ تا ٥ سال حبس می باشد (ماده ٦٧٠ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات((. اعلام ورشکستگی برابر ماده ٤١٥ ق.ت. ورشکستگی تاجر به حکم محکمه بدایت بر حسب اظهار خود تاجر به موجب تقاضای یک یا چند نفر از طلبکاران و برحسب تقاضای مدعی العموم اعلام می شود. الف - بر حسب اظهار خود تاجر هر تاجر بدهکار مکلف است دادخواست توقف خود را ظرف سه روز از تایخ وقفه در پرداخت دیون به انضمام صورت حساب دارائی و کلیه دفاتر تجارتی مربوط به دفتر دادگاه حقوقی یک محل اقامت خود تسلیم نماید. صورتحساب مذکور باید مورخ باشد و به امضا تاجر نیز رسیده و تعداد و تقویم کلیه اموال منقول و غیر منقول تاجر متوقف به طور مشروح صورت قروض و مطالبات صورت نفع و ضر و صورت مخارج شخصی هم ذکر شده باشد. تاجری که به محض حصول توقف از پرداخت دیون نقدی خود در ظرف مدت ٣ روز با در نظر گرفتن ماده ٤١٣ ق.ت. اعلام توقف ننماید دادگاه می تواند برابر بند ٢ از ماده ٥٤٢ و ٥٤٣ ق.ت. چنین تاجری را ورشکسته به تقصیر اعلام نماید. ب - به موجب تقاضای یک یا چند نفر از طلبکاران مطابق بند ب از ماده ٤١٥ ق.ت هر کسی که از تاجر مطالباتی دارد می تواند در صورت وقفه در تادیه مطالبات مزبور از طرف تاجر یا شرکت تجارتی دادخواست ورشکستگی علیه هر یک از آنها تهیه و به دادگاه تقدیم نماید. چنین حقی فقط برای حفظ حقوق او بوده است. زیرا بعضی از تجار بر اثر سهل انگاری و یا تعمدا حاضر نمی شوند بطور آشکار وضع اسف بار مالی خود را به دادگاه اعلام نمایند و چه بسا باقیمانده اموال را نیز به طرق مختلف به دیگران منتقل می سازند لذا اقدام قانونی طلبکار برای رفع چنین مشکلاتی و جلوگیری از سو استفاده و حیف و میل شدن مابقی اموال تاجر متوقف ضروری می باشد. ج - به موجب تقاضای دادستان دادستان به نمایندگی از طرف جامعه حق دارد صدرو حکم ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی متوقف را از دادگاه مربوطه تقاضا نماید. زیرا ورشکستگی با اقتصاد کشور ارتباط مستقیم دارد اشخاص ثالث می توانند در مواردی که تاجر یا شرکت تجارتی مرتکب جرائمی راجع به ورشکستگی به تقصیر یا تقلب شده باشد مراتب را به دادستانی محل وقوع جرم اطلاع دهند. زیرا ورشکستگی ممکن است موجبات تزلزل اعتبار مالی دیگران را نیز فراهم سازد. شرایط آغاز رسیدگی بدهکار باید تاجر یا شرکت تجارتی بوده و از تادیه دیون خود متوقف باشد. الف - خصوصیات بدهکار اول - تاجر یا شرکت تجارتی ماده ٤١٢ ق.ت. مقرر می دارد: ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی در نتیجه توقف از تادیه وجوهی که برعهده اوست حاصل می شود. برابر ماده مذکور در صورتی که هر تاجر یا شرکت تجارتی نتواند دیون خود را درموعد مقرر پرداخت نماید ورشکسته محسوب می شود و قانونگذار ورشکستگی را به غیر تاجر و حتی شرکت غیر تجارتی توسعه نداده است. در پاسخ به این پرسش که آیا می توان علیه کسبه جز یا پیشه ورانی که از ادای دیون خود متوقف شده اند دادخواست توقف داد باید گفت قانون کسبه جز را از شمول ورشکستگی معاف نموده و درباره آنان اعمال مقررات راجع به اعسار و تجویز نموده است ولی به نظر می رسد اگر شخص حقیقی غیر تاجر اعم از کسبه جز یا پیشه ور بطور معمولی عمل تجارتی انجام و فقط زندگی خود و خانواده اش را به وسیله آن تامین کند در این صورت تاجر محسوب نمی شود. اما در صورتی که از حاصل کار دیگران یا انجام معامله سود ببرند علیه چنین اشخاص تحت شرایطی که د رمورد اصلاح ماده ٤١٢ ق.ت. پیشنهاد گردیده می توان دادخواست ورشکستگی تسلیم نمود. هر چند که نام آنان در دفتر تجارتی ثبت نشده باشد. در مورد شرکتهای تجارتی قانونگذار کلیه معاملات شرکتهای تجارتی را به تبع شرکت تجارتی می داند ولی شرکا و مدیران شرکتهای مزبور را اصولا تاجر محسوب نمی کند (بند ٤ ماده ٣ ق.ت) اصل توسعه دادن ورشکستگی به اموال شخصی بعضی از مدیران در قانون تجارت ایران پیش بینی نشده است. بنابراین لازم است گفته شود که اگر شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم شود که دارائی شرکت برای تادیه دیون آن کافی نیست دادگاه صلاحیتدار می تواند به تقاضای هر ذینفع هر یک از مدیران یا مدیر عامل را منفردا یا متضامنا به تادیه آن قسمت از دیونی که پرداخت آن از دارائی شرکت ممکن نیست محکوم نماید. دوم - تاجر متوفی قسمت دوم ماده ٤١٢ ق.ت. می گوید : (حکم ورشکستگی تاجری را که حین الفوت شرکت ممکن نیست محکوم نماید. دوم - تاجر متوفی قسمت دوم ماده ٤١٢ ق.ت. می گوید(حکم ورشکستگی تاجری را که حین الفوت در حال توقف بوده تا یک سال بعد ازمرگ او نیز می توان صادر نمود همین حکم را میتوان درمورد تاجر متواری نیز جاری ساخت. ب - توقف از ادای دیون قانون تجارت ایران توقف از ادای دیون را تعریف ننموده و ظاهرا عدم توانائی پرداخت غیر اداری دین است. زیرا عدم توانائی پرداخت هنگامی تحقق پیدا می کند که دارائی منفی بدهکار از دارائی مثبت او بیشتر باشد وعدم تعادل دو دارائی دقیقا پس از تصفیه اموال مشخص می گردد. از طرف دیگر توقف از ادای دیون نیز دارای مفهومی بسیار خشن می باشد زیرا ظاهرا با ملاحظه کلمات مذکور در بدو امر چنین تصور می شود که بدهکار با اینکه توانائی پرداخت دیون خود را در انقضا مهلت داشته ولی از پرداخت آنها خوداری نموده است. با این تعبیر علی الاوصول باید عدم پرداخت دین واحد برای تحقق تقف کافی باشد.اگر بازههم توقف از ادای دیون را نشانگر ضعف بنیه مالی تاجر بدانیم ممکن است تاجری که مشکل مالی دارد سعی کند برای مدت کوتاهی به ظاهر خود را دارای اعتبار جلوه بدهد . به عبارت دیگر تاجر مزبور با اخذ ام موقتا دیون تجاری خود را پرداخت کند تولی از ادای مالیات و حقوق تامین اجتماعی خودداری نماید. بدین ترتیب توقف از پرداخت شرط رضایت بخش و کافی برای ورشکستگی تاجر نخواهد بود. دادگاههای ایران از تفسیر مضیق و محدود ماده ٤١٢ ق.ت. خودداری نموده اند و پیشنهاد می شود که قسمت اول ماده ٤١٢ ق.ت. به شرح زیر اصلاح گردد: ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی ه رخص حقوقی حقوق خصوصی حتی غیر تاجر یا هر شخص حقیقی غیر تاجر که موضوع فعالیت آنان اقتصادی و یا سودآور باشد در نتیچه عدم توانائی از تادیه دیونی که بر عهده دارد حاصل می گردد. رسیدگی به دعوی و صدور حکم در حکومت قانون سابق دادگاههای حقوقی یک صلاحیت رسیدگی به دادخواست ورشکستگی را بطور اختصاصی طبق قانون آئین دادرسی مدنی داشتند. طبق ماده ٦٤ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب (در امور مدنی) مصوب ٢١/١/٧٩ همین که خواهان دادخواست خود را با ضمائم مربوط به دفتر دادگاه تقدیم نمود مدیر دفتر مکلف است در صورتی که دادخواست کامل باشد بلافاصله و الا پس رفع نقص یک نسخه از دادخواست و پیوستها را با تعیین روز و ساعت جلسه دادرسی برای خوانده ارسال نمایدو روز جلسه دادگاه باید به نحوی تعیین شود که فاصله بین ابلاغ دادخواست و روز جلسه کمتر از ٥ روز نباشد . ضمنا در مواردی که نشانی طرفین دعوا یا یکی از آنها در خارج از کشور باشد فاصله بین ابلاغ و قت و روز جلسه کمتر از دو ماه نخواهد بود. آنچه مسلم است ادعای خواهان باید مستند به دلیل باشد. در غیر این صورت ولو اینکه خوانده هم سکوت کرده باشد خواهان محکوم به بی حقی خواهد بود زیرا برابر ماده ١٩٤ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب (در امور مدنی) مصوب ٧٩/١/٢١ دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوی برای اثبات یا دفاع از دعوی به آن استناد می نمایند. قانون تجارت ایران دادگاه رسیدگی کنند به دعوای ورشکستگی را مکلف کرده که پس از احراز تاجر بودن فرد و علم به توقف از ادای وجوهی که بر عهده اوست حکم ورشکستگی تاجر را صادر نماید بدیهی است در این مورد باید به دلائل اقامه شده توجه نماید. قبل از صدور حکم ورشکستگی دادگاه باید راسا یا توسط قاضی دیگر و یا مدیر تصفیه و بالاخره توسط مدیر دفتر اطلاعات کافی از وضع تاجر (اعم از حقیقی یا حقوقی)کسب نماید تا معلوم شود که آیا شخص مزبور قادر به ادامه فعالیت تجارتی می باشد یا خیر؟ چون هدف حقوق تجارت کمک به بازسازی واحدهای تولید صنعتی تجارتی یا خدماتی است لذا باید تحقیقات لازم در این مورد به عمل آید. مسئله دیگری ک قبل از صدور حکم ورشکستگی باید در نظر گرفته شود این است که قاضی رسیدگی کنند به دعوی ورشکستگی مخیر است قبل از صدور حکم توقف در صورتی که امیدی به ادامه کار تاجر داشته باشد هیئت بستانکاران را برای مشاوره در انعقاد قرارداد ارفاقی دعوت نماید حال اگر تاجر بدهکار در مهلتهای تعیین شده نتوانست دیون خود را پرداخت کند دراین صورت دادگاه می تواند حکم ورشکستگی و تصفیه اموال تاجر مزبور را صادر نماید. دادگاه رسیدگی کننده به دعوای ورشکستگی می تواند به وسیله مدیر تصفیه و با نظارت خود و طلبکاران بدون اینکه حکم توقف صادر کند قسمتی از اموال تاجر متوقف را فروخته بین طلبکاران تقسیم نماید و چنین اقدامی در صورت رضایت طلبکاران امکانپذیر خواهد بود. قاضی پرونده ورشکستگی باید مجاز باشد تاجر بدهکار را که پس از دعوی حاضر نشده است جلب و حتی زندانی نموده و نیز اقدامات تامینی لازم نسبت به اموال نامبرده از قبیل منع انتقال اموال و پرداخت دیون به عمل آورد. بدیهی است پس از رد تقاضای ورشکستگی کلیه ممنوعیت های مورد بحث ملغی الاثر خواهد بود. محتوی حکم به موجب قانون تجارت حکم ورشکستگی حکم اعلامی است یعنی آثار حکم محدود به طرفین دعوی نبوده بلکه نسبت به کلیه افراد دارای اعتبار می باشد . ضمنا حکم ورشکستگی بطور موقت اجر می شود و چون حکم به قطعیت نرسیده عملیات اجرائی معمولا محدود به اقدامات تامینی می باشد. اگر در هر حوزه دادگاه عمومی اداره تصفیه برای رسیدگی به امور ورشکستگی تاسیس نشده باشد دادگاه مکلف به تعیین عضو ناظر خواهد بود. الف - تعیین عضو ناظر عضو ناظر مامور اداره امور مربوط به ورشکستگی است و دادگاه میتواند در موردی که مقتضی بداند عضو ناظر را تبدیل و شخص دیگری را به جای او تعیین نماید (مواد ٤٢٨ و ٤٣٢ ق.ت) عضو ناظر در کلیه امور مربوط به ورشکستگی و سرعت جریان آن نظارت داشته و در تمام منازعاتی که رسیدگی به آنها در صلاحیت دادگاه می باشد مداخله و مراتب راگزارش می نماید. در صورت شکایت از تصمیمات عضو ناظر باید به دادگاهی که عضو ناظر راتعیین نموده مراجعه کرد. ب - اقدامت تامینی دادگاه در حکم ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی دستور مهر و موم انبارها و حجره ها و صندوق و اسناد و دفاتر و نوشته ها و اسباب و اثاثیه تجارتخانه و منزل تاجر را صادر می نماید عضو ناظر ممکن است فورا از کلیه دارائی تاجر یا شرکت تجارتی صورت برداری نماید واز آنجائی که این عمل معمولا مدتی به طول می انجامد لذا عضو ناظر برای جلوگیری از حیف و میل دارائی ورشکسته قبل از صورت برداری اقدام به مهر وموم آنها می نماید. ماده ٤٣٤ ق.ت. می گوید (مهر و موم باید فورا به توسط ناظر به عمل آید مگر در صورتی که به عقیده عضو مزبور برداشتن صورت دارائی تاجر در یک روز ممکن باشد در این صورت باید فورا شروع به برداشت صورت شود. اگر شرکت تجارتی ورشکسته تضامنی یا مختلط و یا نسبی باشد اموال شخص شرکا ضامن مهر و موم نخواهد شد مگر آنکه دادگاه حکم ورشکستگی شخص شرکا شرکتهای مذکور را به موجب حکم جداگانه و یا در ضمن حکم دادگاه صادر نماید. ج- صدورقرار توقیف تاجر چنانچه تاجر مفاد ماد ٤١٣ ق.ت. را در مورد اعلام وقفه از تادیه دیون و تسلیم صورت حساب دارائی وکلیه دفاتر تجارتی خود که متضمن مراتب مندرج در ماده ٤١٤ قانون مذکور می باشد به دادگاه عمومی یک محل اقامت خود رعایت نکند دادگاه مکلف است قرار توقیف تاجر را صادر نماید و این سخت گیری قانونگذار از مواردی است که تاجر ورشکسته به تقصیر نیز باشد. ضمنا قرار توقیف ورشکسته در مواقعی نیز داده می شود که معلوم گردد تاجر ورشکسته می خواهد به واسطه اقدامات خود از ادراه امور ورشکستگی و تصفیه دارائی مربوطه جلوگیری نماید (مواد ٤٣٥ و ٤٣٦ ق.ت). د - تعیین تاریخ توقف دادگاه باید تاریخ توقف را تعیین نماید. هر چند که ماد ٤١٦ ق.ت. در صورت تعیین نشدن تاریخ از طرف دادگاه تاریخ صدور حکم ورشکستگی را تاریخ توقف محسوب می کند. از طرف دیگر بستانکاران می توانند تا انقضا مهلتی که برای تشخیص و تصدیق مطالبات خودمعین شده است تغییر تاریخ توقف را از دادگاه صادرکننده حکم درخواست نمایند. با تعیین تاریخ توقف تاجر یا شرکت تجارتی ورشکسته از تاریخ توقف حق مداخله یا دخل و تصرف در تمام اموال خود اعم از اعیانی و منافع و حقوق مالی را ندارد. ه - تعیین مدیر تصفیه دادگاه ضمن حکم ورشکستگی خود یا حداکثر در ظرف ٥ روز پس از صدور حکم یک نفر را به سمت مدیریت تصفیه معین می نماید تا حسابهای تاجر ورشکسته را تصفیه و دیون او ر پرداخت نماید و در قبال انجام وظایف قانونی مستحق دریافت خق الزحمه ای است که از طرف دادگاه معین می شود. آثار حکم ورشکستگی نسبت به ورشکسته تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم ازمداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او گردد ممنوع است درکلیه اختیارات و حقوق مالی رشکسته که استفاده از آن موثر درتادیه دیون او باشد مدیرتصفیه قائم مقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد به جای او از اختیارات و حقوق مزبور استفاده کند.(ماده ٤١٨ ق.ت). آثار حکم ورشکستگی وقتی ظاهر می شود که حکم ورشکستگی از دادگاه صلاحیتدار صادر شده باشد و برابر ماده ٤١٩ ق.ت. از تاریخ حکم ورشکستگی هر کس نسبت به تاجر ورشکسته دعوائی از منقول یا غیر منقول داشته باشد باید بر مدیر تصفیه اقامه یا به طرفیت او تعقیب کند. کلیه اقدامات اجرائی نیز مشمول همین دستور خواهد بود. ماده ٤١٨ بطور صریح تاریخ صدور حکم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعیین نموده است و منطقی هم به نظر می رسد زیرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهی از وضع مالی او مبادرت به تنظیم قرارداهایی نموده و به مورد اجرا می گذارند حال اگر پس از مدتی چنین قراردادهایی به علت توقف تاجر باطل اعلام گردد مآلا اشخاص مذکور که سونیتی هم نداشته اند متضرر خواهند شد. الف - مستثنیات دین برابر ماد ١٦ (ق.ا.ت.ا.و.) (مستثنیات دین تحت اختیار و رشکسته گذاشته شده ولی جز صورت اموال قید خواهد شد). ماد ٦٥ قانون اجرای احکام مدنی مصوب ١٣٥٦ به مستثنیات دین اشاره نمی کند. ولی اموال زیر را برای اجرای حکم غیر قابل توقیف می داند: ١- لباس و اشیا و اسبابی که برای رفع حوائج ضروری محکوم علیه و خانواده او لازم است. ٢- آذوقه موجود به قدر احتیاج یک ماهه محکوم علیه و اشخاص واجب النفقه او. ٣- وسایل و ابزار کار ساده کسبه و پیشه وران و کشاورزان. ٤- اموال و اشیایی که به موجب قانون مخصوص غیر قابل توقیف می باشند. تبصره : تصنیفات و تالیفات و ترجمه هائی که هنوز به چاپ نرسیده بدون رضایت مصنف و مولف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضایت ورثه یا قائم مقام آنان توقیف نمی شود. ب- ورشکستگی شخصی مدیران شرکت واشخاص دیگر ماده ٤١٢ فقط درمورد ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی که از ادای دیون و وجوهی که بر عهده دارد متوقف گشته است صحبت کرده و سخنی درباره ورشکستگی مدیران یا شرکا شرکت بیان ننموده است. برابر ماده ٤٣٩ ق.ت. درمورد شرکا ضامن شرکتهای تضامنی یا مختلط یا نسبی دادگاه اختیار دارد حکم ورشکستگی شرکا ضامن را در ضمن حکم ورشکستگی شرکت یا به موجب حکم جداگانه صادرنماید. ولی در مورد شرکتهای سهامی عام و خاص با مسئولیت محدود شرکتهای مختلط (درمورد سهامداران و شرکا با مسئولیت محدود) سکوت نموده است. امروزه اصل تفکیک بنگاههای تجارتی از اداره کنندگان و شرکا آن موجب گردیده است که ورشکستگی شخصی مدیران و سایر تدابیر تامینی را پیش بینی نمایند تا دست اندرکاران شرکتها در تحت پوشش شخص حقوقی سهامداران شرکا و یا اشخاص ثالث را تضرر ننمایند و برای حمایت از واحدهای تولیدی و صنعتی و تجاری و خدماتی عام المنفعه در قوانین جدید کلمه (ورشکستگی) را فقط در مورد مدیران و دست اندرکاران واحدهای مذکور بکاربرده اند. ج - اثر ورشکستگی شخصی شریک یا سهامدار در انحلال شرکت در طبقه بندی شرکتهای تجارتی آنها را با توجه به خصوصیاتی که دارند به شرکتهای شخص (شامل: شرکت تضامنی شرکت نسبی شرکت با مسئولیت محدود شرکت مختلط غیر سهامی) و به شرکتهای سرمایه (شامل: شرکت سهامی عام و خاص شرکت مختلط سهامی شرکت تعاونی) تقسیم می نمایند. اول - در شرکتهای شخص در این شرکتها که نمونه بارز آن شرکت تضامنی است ماده ١٢٨ ق.ت. مقرر می دارد(ورشکستگی شرکت ملازمه قانونی با ورشکستگی شرکا و ورشکستگی بعضی از شرکا ملازمه قانونی با ورشکستگی شرکت ندارد. این ماده با در نظر گرفتن اصل انفکاک و تنجیز دارائی شخص حقوقی (شرکت) از اشخاص حقیقی آن (شرکا) ورشکستگی بعضی از شرکا را موجب ورشکستگی شرکت نمی داند. اما چون ممکن است شرکا تحت پوشش شخص حقوقی ورشکستگی شرکت نمی داند اما چون ممکن است شرکا تحت پوشش شخص حقوقی و به قصد فرار از دین اموال شرکت را به نام خود منتقل سازند لذا ماده ١٣٨ ق.ت. برای حفظ حقوق بستانکاران تحت شرایطی ورشکستگی شرکت تضامنی را به تبع ورشکستگی یک یا چند نفر از شرکا تقاضای کتبی مدیر تصفیه شخص ورشکسته از شرکت تضامنی مبنی بر انحلال شرکت اخیر انقضا مدت ٦ ماه از تاریخ تاقضای مدیر تصفیه و منصرف نکردن مدیر تصفیه از تقاضای انحلال توسط شرکت. برابر ماده ١٢٩ قانونگذار برای اثبات امور تجارتی سعی نموده از انحلال شرکت به علت عدم تادیه قروض شخصی شرکا در صورتی که نتوانسته باشند طلب خود را از دارائی شخص مدیون (شریک شرکت تضامنی) وصول کنند و سهم مدیون از منافع شرکت کافی برای تادیه طلب آنها نباشد می توانند انحلال شرکت را تقاضا نمایند به شرط اینکه لااقل ٦ ماه قبل قصد خود را به وسیله اظهارنامه رسمی به اطلاع شرکت رسانیده باشند. در این صورت شرکت یا بعضی از شرکا می توانند مادامی که حکم نهائی صادر نشده با تادیه طلب دائن مزبور تا حد دارائی مدیو در شرکت یا با جلب رضایت وی به طریق دیگر از انحلال شرکت جلوگیری کنند. دوم - درشرکتهای سرمایه شرکت سهامی عام و خاص نمونه بارز شرکتهای سرمایه است و با توجه به ماده ١ لایحه اصلاح قسمتی از قانون تجارت مسئولیت هر سهامدار محدود به مبلغ اسمی سهم او می باشد. لذا ورشکستگی شخص سهامدار بنا به محدودیت مسئولیت او موجب ورشکستگی شرکت نمی شود ولی قانونگذار برای حفظ حقوق طلبکاران شرکتهای سهامی درماده ١٤٣ (ل.ا.ق.ت) مسئولیت فری یا تضامنی مدیران را پیش بینی نموده و اگر شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم گردد که دارائی شرکت برای ادای دیون آن تکافو نمی نماید هر طلبکاری می تواند از دادگاه ذیصلاح محکومیت مدیران شرکت سهامی را که با ارتکاب تقصیر موجبات ورشکستگی شرکت و عدم تکافوی دارائی آن را فراهم ساخته اند به پرداخت آن قسمت از دیون که وصول آن از دارائی شرکت امکانپذیر نیست تقاضا نماید. آثار حکم ورشکستگی نسبت به قراردادهای ورشکسته الف - معاملات تاجر ورشکسته قبل از تاریخ توقف اول - معاملات به قصد فرار از دین یا برای اضرار طلبکاران ماده ٤٢٤ ق.ت. می گوید (هر گاه در نتیجه اقامه دعوی از طرف مدیر تصفیه یا طلبکاری برای اشخاصی که با تاجر طرف معامله بوده یا بر قائم مقام قانونی آنها ثابت شود تاجر متوقف قبل از تاریخ توقف خود برای فرار از ادای دین یا برای اضرار طلبکارها معامله نموده که متضمن ضرری بیش از ربع(٤/١) قیمت حین المعامله بوده است آن معامله قابل فسخ است مگر اینکه طرف معامله قبل از صدور حکم فسخ تفاوت قیمت را بپردازد دعوای فسخ در ظرف دو سال از تاریخ وقوع معامله در محکمه پذیرفته می شود. دراین ماده اصل صحت معاملات تاجر قبل از توقف به لحاظ ثبات معاملات مورد توجه بود و فقط تحت شرایط مندرج در ماده قابل فسخ می باشد درعین حال به طرف معامله امکان داده می شود که قبل از صدور حکم فسخ معامله از دادگاه تفاوت قیمت را پرداخت نموده و از فسخ معامله جلوگیری نماید. دوم - نحوه پرداخت قیمت حین المعامله به محکوم علیه هرگاه محکمه به موجب ماده قبل حکم فسخ معامله را صادر نماید محکوم علیه باید پس از قطعی شدن حکم مالی را که موضوع معامله بوده است عینا به مدیر تصفیه تسلیم و قیمت حین المعامله آن را قبل از آنکه دارائی تاجر بین غرما تقسیم شود دریافت دارد و اگر عین مال مزبور در تصرف او نباشد تفاوت قیمت را خواهد داد(ماده ٤٢٥ ق.ت.). این مادهمعاملات معاوضی رامورد توجه قرارداده و معاملات غیر معاوضی مثل هبه و سایر نقل وانتقالات بلاعوض بخاطر ثبات معالمات مدنظر نمی باشد. سوم - معاملات صوری یا مسبوق به تبانی اگر تاجر معامله ای قبل از تاریخ توقف بنماید که صوری بوده و یا مسبوق به تبانی باشد پس از ثابت شدن دردادگاه آن معامله خود بخود باطل بوده و عین و منافع مال موضوع معامله به تاجر مسترد می گردد وطرف معامله اگر طلبکار شود جز غرما حصه ای خواهد بود (مستفاد از ماده ٤٢٦ ق.ت). ب - معاملات تاجر ورشکسته از تاریخ توقف تا صدور حکم ورشکستگی بین تاریخ توقیف یعنی تاریخی که تاجر از پرداخت دیون و قروضی که بر عهده دارد عاجز و متوقف می شود تا تاریخ صدور حکم ورشکستگی از دادگاه عمومی که اصطلاحا به دوران مشکوک معروف است گاهی اتفاق می افتد ک تاجر معاملاتی انجام می دهد که به ضرر بستانکاران است ویا با سونیت بعضی ازاموال خود را به دیگران منتقل می نماید . برای حمایت از حقوق بستانکاران و برای جلوگیری از سلب اعتماد آنان نسبت به واحدهای تجارتی در حقوق اغلب کشورهای جهان مقرراتی وضع شده است. ماده ٤٢٣ ق.ت. می گوید: هر گاه تاجر پس از توقف معاملات ذیل را بنماید باطل و بلااثر خواهد بود: هر صلح محاباتی یا هبه و بطور کلی هر گونه نقل وانتقالات بلاعوض اعم ازاینکه راجع به منقول یا غیرمنقول باشد. تادیه هر قرض اعم از حال یا موجل به هر وسیله که به عمل آمده باشد. هر معامله که مالی از اموال منقول یا غیر منقول تاجر را مقید نماید و به ضرر طلبکاران تمام شود. ج - معاملات تاجر ورشکسته بعد از صدور حکم ورشکستگی ازتاریخ صدور حکم ورشکستگی تاجر ورشکسته از مداخله در تمام اموال خود اعم از اعیانی و منافع و حقوق مالی از قبیل حق دائن بر مدیون حق شفعه حق خیار حق تحجیر و غیره حتی اموالی که ممکن است بعدا عاید او گردد ممنوع می باشد و مدیر تصفیه یا ادراه تصفیه قائم مقام قانونی ورشکسته می باشد و چنانچه تاجر بعد از صدور حکم معاملاتی نسبت به دارائی خود بنماید باطل و بلااثر است. اول - تعلیق دعاوی فردی در حقوق مدنی هر کس باید مراقب منافع فردی خود باشد و در صورت اقدام فوری نسبت به دیگران در وصول طلب خود شانس بهتری خواهد داشت اما درحقوق تجارت هدف اساسی قوانین و مقررات ورشکستگی ایجاد تساوی بین طلبکاران تاجر یا شرت تجارتی ورشکسته درامر وصول مطالبات می باشد. به همین جهت ماده ٤١٩ ق.ت. مقرر می دارد : از تاریخ حکم ورشکستگی هر کس نسبت به تاجر ورشکسته دعوائی از منقول یا غیر منقول داشته باشد باید بر مدیر تصفیه اقامه یا به طرفیت او تعقیب کند. کلیه اقدامات اجرائی نیز مشمول همین دستور خواهد بود. درهمین زمینه قانونگذار با تعیین مدیر تصفیه یا اداره تصفیه دعاوی و تعقیبات فردی را علیه تاجر ورشکسته تعلیق کرده و تصریح نموده است که مدیر تصفیه یا اداره تصفیه به نمایندگی قانونی از طرف طلبکاران و تاجر ورشکسته وظایف محوله را انجام خواهد داد. از طرف دیگر نسبت به تصمیمات مدیر تصفیه یا اداره تصفیه می توان به دادگاه صادرکنند حکم توقف شکایت نمود. دوم - حال شدن دیون موجل تجاوز ورشکسته ماده ٤٢١ ق.ت. مقرر می دارد: همین که حکم ورشکستگی صادر شد قروض موجل با رعایت تخفیفات مقتضیه نسبت به مدت به قروض حال مبدل می شود. مساله حال شدن دیون موجل این طور توجیه شده که چون طلبکار در بدو امر به تاجر یا شرکت تجارتی به لحاظ اعتبار آنان اعتماد می نماید لذا حاضر می شود به تاجر یا شرکت تجارتی در ادای دیون مهلت دهد ولی به علت وخیم شدن وضع مالی تاجر و ورشکستگی او طلب طلبکار درمعرض تضییع قرار می گیرد بنابراین باید از ورود ضرر به طلبکار جلوگیری شود و برای این منظورطلب وی حال گردد. زیرا اگر اجل تبدیل به حال نشود مدیر تصفیه یا اداره تصفیه اموال تاجر را بین طلبکارانی که طلب مال دارند به نسبت حصه آنان تقسیم می نماید و دیگر مالی باقی نخواهد ماند تا صاحب طلب موجل پس از حال شدن طلب اسناد مربوطه را ارائه و طلب خود را وصول نماید و از این بابت متضرر خواهد شد. خاتمه ورشکستگی در تصفیه عادی پس از تقسیم اموال و خاتمه ورشکستگی کارمند مربوطه گزارشی مبنی بر خاتمه ورشکستگی به رئیس اداره تصفیه می دهد. دراین گزارش خلاصه عملیات تصفیه و علت ورشکستگی و مبلغ دارائی بدهی و میزان کسری و همچنین سهمیه هایی که برابر ماده ٤٧ قانون اداره تصفیه در صندوق دادگستری به ودیعه گذاشته شده قید می گردد. متعاقبا ورشکستگی از طرف رئیس اداره تصفیه اعلام و انتشار می گردد. اداره تصفیه به موجب ماده ١ قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی سازمانی به نام اداره تصفیه امور ورشکستگی که در حال حاضر زیر نظر شورای عالی قضائی وزارت دادگستری انجام وظیفه می نماید در تهران و در بعضی از شهرستانهای مهم تاسیس گردیده است. اما در تقاطی که اداره تصفیه تشکیل نشده است. امرتصفیه توسط مدیر تصفیه و نظارت عضو ناظر صورت میگیرد. برابر ماده ٢ (ق.ا.ت.ا.و) (رئیس و کارمندان اداره تصفیه ممکن است از بین خدمتگزاران قضائی یا اداری یا غیر از خدمتگزاران دولت انتخاب شوند...). کارمندان اداره تصفیه به دو گروه تقسیم می شوند یکی قضات و دیگری کارمندان اداری. قضات اداره تصفیه نقش مدیر را در رسیدگی به پرونده های ورشکستگی و عملیات تصفیه ایفا می نمایند. قضات مزبور که از جمله قضات ایستاده می باشند از میان دادرسان وزارت دادگستری بنا به پیشنهاد مدیر کل اداره تصفیه امور ورشکستگی تحت نظارت شورای عالی قضائی تعیین می شوند. کارمندان اداری به سه دسته تقسیم می شوند: کارمندان حسابداری که امور حسابداری را طبق مقررات خاص حسابداری و دستورات رئیس حسابداری اداره کل تصفیه یا رئیس اداره تصفیه انجام میدهند. کارمندان دبیرخانه که امور دفتری اداره تصفیه وامور اجرائی و دستورات قضات را انجام می دهند. کارمندانی که معمولا سابقه قضائی دارند و مانند قضات به پرونده های ورشکستگی رسیدگی می نمایند. اول - دفاتر اداره تصفیه و برگهای نمونه. طبق ماده ١ آئین نامه قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی اداره تصفیه ملزم به داشتن دفاتر زیر می باشد: ١- دفتر فهرست ورشکستگان ٢- دفتر فهرست ماموریت ها ٣- دفتر صندوق و دفتر تراز آزمایش. 4- دفتر نماینده دوم - امور مالی اداره تصفیه - صندوق (الف و ب) اداره تصفیه که عملیات مربوط به امور ورشکستگی را انجام می دهد نیاز به هزینه های ضروری دارد. به همین جهت قانونگذار صراحتا حق وصول هزینه های مزبور را پس از مشخص شدن اموال ورشکسته و قبل از تقسیم آنها بین غرما به اداره مزبور داده است. (صندوق الف) از طرف دیگر برای جلوگیری از محظورات مالی صندوق دیگری نیز پیش بینی گردیده است که در آمدهایی را طبق قانون وصول نماید. اداره تصفیه قبلا استقلال مالی داشت ولی به موجب ماده واحده لایحه قانونی راجع به درآمدهای اختصاصی چون کلیه درآمدهای اختصاصی وزارتخانه ها و موسسات دولتی باید به درآمد عمومی منتقل گردد. لذا در آمدهای اداره تصفیه امور ورشکستگی نیز به درآمد عمومی انتقال یافته و درمقابل اعتبار مورد نیاز اداره مزبور ضمن بودجه وزارت دادگستری در ردیف خاصی منظور می گردد. طبق ماده ٥١ (ق.ا.ت.ا.و) اداره تصفیه دارای دو صندوق به نام صندوق الف و ب می باشد که ذیلا به شرح آنها می پردازیم: صندوق الف باید بین درامد و هزىنه صندوق مزبور قائل به تفکیک شد: درآمد صندوق الف عبارت از وجوهی است که حاصل ویژه دارائی ورشکسته به عنوان هزینه امور ورشکستگی به شرح زیر احتساب وبرداشت می شود: تا ٠٠٠/١٠٠ ریال ٨% نسبت به مازاد ٠٠٠/١٠٠ ریال تا ٠٠٠/٥٠٠ ریال ٧% نسبت هب مازاد ٠٠٠/٥٠٠ ریال به بالا ٦% در رابطه با هزنیه صندوق (الف) وجوهی که به شرح ماده ١ تصویب نامه مذکور وصول می شود باید به تجویز ماده واحده راجع به درآمدهای اختصاصی وزارتخانه ها به درآمد عمومی انتقال گردد و همانطور که اشاره شد هزینه های امور ورشکسته از محل اعتبار مصوبه سالیانه اداره تصفیه تامین می گردد و اسناد هزینه باید به امضای متفق رئیس اداره کل تصفیه ذیحساب وزارت دارائی برسد. صندوق ب درامد صندوق (ب) عبارت است از ٢٥% حقوقی که به موجب قانون ثبت شرکتها و ماده ١١ قانون تجارت برای امضا دفاتر تعلق می گیرد ضمنا میزان حق الثبت و پلمپ دفاتر تجارتی به استثنا بهای تقاضانامه و اظهارنامه پلمپ و نیز درآمد صندوق (ب) به ازا هر یکصد صفحه دفتر تجارتی ٢٠٠ ریال کسر صد صفحه اول حداقل حق الثبت یکصد صفحع ٢٠٠ ریال محاسبه می شود. وجوه صندوق (ب) پس از تامین کسری اعتبارات صندوق (الف) طبق بودجه ای که هر سال از طرف وزارت دادگستری تنظیم و به تصویب هیئت وزیران می رسد به تریتب به مصارف زیر خواهد رسید: پرداخت کسری هزینه های بیمارستان وزارت دادگستری پرداخت حقوق و مزایای کارمندانی که حسب ضرورت از طرف اداره کل تصفیه پرداخت شده ودر دادگستری مشغول به کار می باشند. پرداخت فوق العاده سختی معیشت قضائی که در بخش های خارج از مرکز و نقاط دوردست و صعب المعیشه انجام وظیفه می نمایند. کمک به صندوق تعاونی کارمندان قضائی و اداری دادگستری تامین هزینه های لازم برای اجرا قانون اطفال بزهکار وتاسیس دادگاه بخش در خارج از مقرر دادگاه شهرستان. تامین هزینه های لازم به منظور اجرای قانون اقدامات تامینی. وظایف اداره تصفیه اول - اقدامات تامین و حفظ حقوق اشخاص ثالث ادراه تصفیه تجویز ماده ٣ (آ.ق.ا.ت.ا.و) حکم ورشکستگی تاجر یا شرکت تجارتی ورشکسته را بر حسب تاریخ در دفتر فهرست ورشکستگان ثبت و شماره گذاری کرده و به نظر رئیس اداره می رساند. سپس پرونده معمولا به یکی از کارمندان قضائی یا اداری محول می گردد. متصدی پرونده مکلف است از روز شروع ماموریت خود برای حفظ حقوق تاجر ورشکسته اقدامات تامینی علیه مدیوئین او به عمل آورد و برای انجام امور فوق قانونگذار استقراض اداره تصفیه را عنداللزوم به اعتبار دارائی موجود ورشکسته برای اقدامات تامینی بدوی پیش بینی نموده است. سایر اقدامات تامینی عبارت است از: صورت برداری از اموال ورشکسته و مهر و موم آنها و توقیف ورشکسته. دوم - فروش اموال و تقسیم وجوه حاصله بین بستانکاران در صورتی که قرارداد ارفاقی با تاجر ورشکسته منعقد نشده باشد اموال تاجر مزبور اصولا به طریق مزایده به فروش رسیده و حاصل فروش بین بستانکاران ورشکسته تقسیم می شود. اگره هیئتی از بستانکاران که واحد شرایط مذکور در ماده ٤٨٠ ق.ت. می باشند رضایت بدهند و وقتی که مال در بازار بورس یا در بازار ارزش معینی دارد(مانند سهام شرکتها) به استثنای اشیا مورد وثیقه که آنها را نمی توان بدون جلب رضایت صاحبان حق وثیقه به طریق غیر مزایده فروخت و نیز اموال فاسد شدنی و اشیایی که در معرض تنزل قیمت هستند و نگهداری آنها مستلزم هزینه غیر منتاسبی باشد استثنائا بدون مزایده و به طریق عادی به فروش میرسد. گاهی به علت طول عملیات تصفیه امور ورشکستگی اداره تصفیه به تقسیم موقت سهام مبادرت می کند. این تقسیم موقت باید پس از انقضا مهلت ٢٠ روز از تاریخ انتشار آگهی مربوط به صورت طبکاران انجام پذیرد. ضمنا اداره تصفیه صورت موقت تقسیم سهام را تهیه نموده و با اعلام قبلی آن را به مدت ١٠ روز دردسترس بستانکاران قرار می دهد. درمورد بستانکارانی که طلب آنها موجل است قبل از رسیدن سررسید طلب پرداختی به آنان صورت نمی گیرد مگر آنکه نسبت به کسر فرع قانونی از طلب خود رضایت دهند. (مواد ٤٨ و ٣٦ ق.ا.ت. ا.و. و ٥٤ آ.ق.ا.ت.ا.و). صورت تقسیم و حساب نهائی که پس از قطعیت کلیه دعاوی مربوط به اموال دیون ورشکسته تنظیم می گردد. درمدت ١٠ روز در دسترس بستانکاران قرار گرفته و مراتب به اطلاع آنان خواهد رسید. ضمنا خلاصه ای از صورت مربوط به سهم هر یک از بستانکاران به انان فرستاده می شود. پس از انقضا مدت نامبرده اداره تصفیه بدوا هزینه توقف و هزینه تصفیه را احتساب و برداشت نموده و سپس اقدام به پرداخت سهم هر یک از سهام می نماید. اگر بستانکاری کاملا به حق خودرسید باید سند مربوط را به اداره تصفیه تسلیم نماید. اما اگر قسمتی از طلب خود را دریافت کرد مراتب در سند قید شده و به بستانکار مزبور سند عدم کفایت دارایی داده خواهد شد تا به هنگام ملائت ورشکسته بتواند با ارائه سند مزبور بقیه طلب خودرا ادعا و وصول نماید http://www.mydocument.ir/main/index.php?article=3418 |
---|
وبلاگ حقوقی دانشگاهی مقدمه تاجر ممکن است در معاملات خود به لحاظ تحقق زیان یا بروز حوادث مختلف در ادای دیون و ایفای تعهدات مالی ناتوان گردد. در زمانهای گذشته در هر جامعه حسب ضوابط خاص نحوه برخورد با این گونه اشخاص متفاوت و در مقام مقایسه با قواعد حقوقی عصر حاضر غیر متناسب بوده است، حتی در پارهای موارد بستانکار حق داشت مدیون را به عنوان برده اسیر نماید و بابت طلب خود بفروشد، به قتل رساند و یا قسمتی از اعضای بدن او را جدا کند.با تحول جامعه بشری ضوابط حاکم بر روابط بستانکار و بدهکار نیز متحول و در نتیجه حمایت از بدهکار پذیرفته شد. در مراحل بعدی تحول، استیفای حقوق بستانکاران از اموال بدهکار با حسن نیت و حمایت او در بربر اشخاص ذینفع به عنوان قاعده، مورد عمل قرار گرفت و بتدریج در این زمینه مقررات راجع به ورشکستگی وضع و اجرا شد، باین ترتیب که در صورت عدم کفایت دارایی شخص برای ایفای دیون و تعهدات مالی حال شده، ستانکاران با فروش اموال و از محل آن استیفای طلب مینمودند. از نظر ضوابط حقوقی اسلام نیز بدهکار به عنوان مفلس از تعرض بستانکاران مصون شناخته شده و تقسیم دارایی وی در بین بستانکاران مورد عمل قرار گرفته است.در ایران با توجه به سابقه تبعیت از احکام اسلامی، مقررات افلاس و اعسار در مورد بدهکاران عادی و مقررات ورشکستگی درباره تجار ضمن قوانین پیشبنی شده است. طبق قانون افلاس مصوب سال 1310، مفلس شخصی است که دارایی او برای پرداخت هزینههای دادرسی یا بدهی او کافی نیست. به موجب قانون اعسار مصوب سال 1313، دعوی افلاس از اشخاص پذیرفته نمیشود و برای اشخاص غیر تاجر منحصراً قواعد اعسار لازم الاجرا میباشد. اعسار وضعیت حقوقی شخصی است که بواسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به اموال خود، موقتاً قادر به پرداخت هزینه دادرسی و یا بدهی خود نباشد. مقررات افلاس و اعسار، قواعد عام در روابط حقوقی اشخاص و مقررات ورشکستگی قاعده خاص حقوق تجارت میباشد که منحصراً در امور تجارتی و روابط بین تجار مورد عمل میباشد. افلاس معادل ورشکستگی در حقوق تجارت است. با این تفاوت که در حقوق تجارت، بستانکاران تاجر ورشکسته، از امکان استیفای طلب از دارایی ورشکسته برخوردار هستند. به عبارت دیگر، در حقوق تجارت به منظور ایجاد اعتماد که لازمه توسعه فعالیت بازرگانی است، عموم بستانکاران تاجر ورشکسته برای وصول طلب مورد حمایت قانونی هستند. ضمناً در مورد ورشکستگی به تقلب و به تقصیر، مجازات نیز در نظر گرفته شده در حالیکه در مورد اعسار چنین امری پیشبینی نشده است. امر تصفیه طبق قانون تجارت ١٣١١ که با مطالعه قانون ٤ مارس ١٨٨٩ فرانسه و قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی مصوب ٢٤ تیرماه ١٣١٨ و آیین نامه مربوط به آن از حقوق سوییس اقتباس شده است و اداره تصفیه امور ورشکستگی که در حوزه قضایی چند شهرستان تاسیس گردیده به علت کندی امر تصفیه و هزینه زیاد آن در عمل مشکلاتی برای طلبکاران ایجاد کرده است . فصل اول : شرایط ورشکستگی ورشکستگی تاجر اعم از شخص حقیقی یا حقوقی، در نتیجه توقف از تادیه وجوه حال شده بر عهده او حاصل میشود (ماده 412 ق.ت.). ماده 412 دو شرط را برای ورشکستگی ذکر کرده است: 1 - تاجر بودن 2 – توقف در پرداخت بدهی چون قوانین ورشکستگی از بدهکار حمایت می کند و ممکن است افراد غیر تاجر نیز ادعای ورشکستگی کنند ابتدا باید شرط تاجر بودن احراز شود . قانون تجارت سیستم موضوعی را برگزیده یعنی برای تشخیص تاجر بودن باید به موضوع فعالیتش توجه داشت . (ماده 2 ق .ت ) یادآور می شود مباشرت در تجارت شرط نیست یعنی اگر کسی با دادن وکالت به دیگران تجارت می کند هم تاجر است و همچنین عمل تجاری لازم نیست شغل انحصاری کسی باشد تا او را تاجر بدانیم .و از طرف دیگر کسانی که در تشکیلات تجاری کار می کنند لزوما تاجر نیستند . توقف در پرداخت بدهی مقنن توقف را تعریف نکرده است و بین حقوقدانها و رویه قضایی اتفاق نظر وجود ندارد . نظراول : به محض این که تاجر نتواند دیون را پرداخت کند ورشکسته است و لزومی به رسیدگی به بدهی و اثبات ناتوانی مالی وجود ندارد (دکتر علی آبادی، ستوده و کاتبی ) و به قول برخی ماده 412 بیانگر آن نیست که باید وضع مالی واقعی تاجر بررسی شود . (اسکینی ) دیوان عالی کشور نیز در رأی ش 3576 اسفند 42 هیأت عمومی ضمن رد نظر دادگاهی که مزایده و عدم پرداخت سفته ها را دلیل ورشکستگی ندانسته آن را مخالف ماده 412 دانسته است .طرفداران این تفسیر بررسی وضع مالی تاجررا مخالف اصل سرعت رسیدگی به دعاوی تجاری می دانند . نظر دوم : باید وضع مالی تاجر پریشان باشد (عرفانی ، فراهانی ،...)شعبه چهارم دیوان نیز در حکم ش 910 تیر 1317 مراد از وقفه را عجز تاجر از تأدیه دانسته و گفته است حتی اگر مالش کمتر از دیون باشد ولی بتواند با اعتبارش پرداخت کند متوقف نیست . هر چند ظاهر ماده 412 مؤید نظر اول است ولی به نظر می رسد اگر دادگاه با بررسی اجمالی وضع مالی تاجر تراز مالی وی را که یک یا چند دین خود را نپرداخته مثبت ارزیابی کند تکلیفی به صدور حکم ورشکستگی ندارد زیرا ماده 412 ورشکستگی را نتیجه توقف از پرداخت دانسته نه معادل آن و چون تعریفی از ورشکستگی به دست نداده باید به عرف و عمومات مراجعه نمود . شرایط دین : دین تاجر باید مسلم ،قابل مطالبه (منجز ،غیر مشروط یا محقق الشرط) باشد و تعداد دیون پرداخت نشده مؤثر در مقام نیست . ماهیت دین : برخی نویسندگان تجاری بودن دین را شرط دانسته اند. و برخی دین غیر تجاری را در صورتی که اخلال به امور تجاری ایجاد کند موجب توقف دانسته اند . ولی دیگر نویسندگان تجاری بودن دین را شرط نمی دانند چرا که تاجر مدعی اعسار نسبت به هزینه دادرسی ( که دین مدنی است )باید دادخواست ورشکستگی بدهد یعنی مقنن بین دین تجاری و مدنی تفکیک نکرده و از طرفی در ماده 5 قانون تجارت کلیه معاملات تاجر را تجاری محسوب کرده مگر خلافش ثابت گردد. به نظر می رسد با توجه به اطلاق ماده 412 منظور مقنن همه دیون را شامل است و تفکیک منطقی نیست . تاجر متوفی : نویسندگان حقوقی معتقدند در متن ماده تسامح صورت گرفته و تا یکسال از فوت تاجر می توان دادخواست ورشکستگی داد هر چند شعبه 10 دیوان در سال 1338 به ظاهر ماده استنادکرده و نظر مخالف داده است . فوت تاجر در جریان رسیدگی نیز مانع دعوی توقف نیست . ضمنا تصفیه ترکه تاجر متوفی چه ورشکسته باشد چه نباشد طبق ماده 274 قانون امور حسبی 1318 برابر مقررات ورشکستگی صورت می گیرد. همچنین به توقف شرکت منحله هم با توجه به وحدت ملاک ماده127 تا زمان تصفیه که شرکت شخصیت حقوقی دارد می توان حکم داد. فصل دوم: دادگاه صالح برای صدور حکم برابر ماده 415 ورشکستگی تاجر به حکم محکمه بدایت اعلام می شود محکمه بدایت نام قدیم است که بعدا به دادگاه شهرستان و سپس به دادگاه حقوقی یک تغییر نام یافت . اکنون دادگاه عمومی صالح است . صلاحیت محلی یا نسبی در مورد شخص حقیقی برابر ماده 413 ق .ت دادگاه محل اقامت تاجر صلاحیت رسیدگی دارد و طبق ماده 21 ق آ.د .م79 اگر محل اقامت تاجر در ایران نباشد محلی که تاجر در آن شعبه یا بنگاه دارد صلاحیت دارد . در مورد اشخاص حقوقی نیز دادگاه مرکز اصلی شرکت صالح است . (ماده 22 آ .د م )در صورتی که شخص حقوقی یک شرکت بین المللی بزرگ باشد که در ایران شعبه اش را ثبت کرده است و مرکز اصلی اش در خارج ایران است اکتفا به ماده 22 موجب عدم صلاحیت دادگاه ایران خواهد بود .ولی در صورتی که با توجه به ماده 21 معتقد باشیم مقنن سیستم تعدد را پذیرفته است می توان با توجه به اطلاق ماده 21 (کلمه تاجر شامل شخص حقوقی هم می شود )محل شعبه تاجر یعنی ایران را صالح به رسیدگی بدانیم . باید یادآور شویم برای تعیین دادگاه صالح دو سیستم اصلی در جهان وجود دارد : یکی سیستم تعدد و دیگری سیستم وحدت .مطابق سیستم وحدتاگر تاجر اعم از حقیقی و حقوقی ورشکست شود یک حکم بیشتر نباید درباره اش صادر شود و آن دادگاه مرکز اصلی است و ارگان تصفیه تمام دیون و دارایی را از سراسر جهان جمع و تقسیم می کند . در مقابل این سیستم ، سیستم تعدد است که تاجر در هر جا فعالیت داشته باشد دادگاه آن کشور صلاحیت دارد بنابر این روش طلبکاران یک شعبه لازم نیست راهی کشور دیگر شوند . ماده 21 بر اساس سیستم تعدد و ماده 22 بر اساس سیستم وحدت است .با توجه به توضیحات فوق در مورد اشخاص حقوقی هم می توان از ماده 21 استفاده کرد . فصل سوم: اشخاص ذینفع برای تقاضای حکم رسیدگی به امر توقف و ورشکستگی تاجر و صدور حکم از دادگاه صلاحیتدار در موارد زیر آغاز خواهد شد:1ـ اظهار تاجر با تقدیم دادخواست به مرجع قضایی صالح؛ 2ـ تقاضای بستانکار یا بستانکاران تاجر؛ 3ـ درخواست مرجع قضایی (دادستان). گفتار اول : خود تاجر در این صورت تاجر متوقف باید ظرف سه روز( که مهلت کوتاهی هم هست ) از تاریخ توقف در تأدیه دیون یا سایر تعهدات مالی حال شده، مراتب توقف را به دادگاه محل اقامت خود اظهار و صورت حساب دارایی که باید دارای تاریخ و امضای تاجر باشد و همچنین کلیه دفاتر تجارتی خود را به دفتر دادگاه مزبور تسلیم نماید (ماده 413 ق.ت.). بنابر این تاجر هم حق اظهار دارد و هم تکلیف دارد و در مورد شخص حقوقی مدیر این تکلیف را دارد . برابر ماده 414 - صورت حساب مذکوردر ماده فوق باید مورخ بوده و به امضاء تاجر رسیده و متضمن مراتب ذیل باشد - 1 - تعداد و تقویم کلیه اموال منقول و غیرمنقول تاجر متوقف بطور مشروح . 2 - صورت کلیه قروض و مطالبات . 3 - صورت نفع وضرر و صورت مخارج شخصی . در صورت توقف شرکتهای تضامنی ، مختلط یا نسبی اسامی و محل اقامت کلیه شرکاء ضامن نیز باید ضمیمه شود. ضمانت اجرای نقض تکلیف فوق آن است که دادگاه می تواند طبق ماده 542 ق . ت تاجر را به عنوان ورشکسته به تقصیر( اختیاری ) تعقیب کند و ماده 435 نیز توقیف تاجر را پیش بینی کرده است .ماده اول لایحه الحاق چند ماده به قانون تصفیه مقرر کرده است : " مدیران مسؤل شرکتهای بازرگانی و مدیران تصفیه آنها مکلفند مقررات مواد 413 و414 ق . ت و ماده 14 ( تحویل دفاتر و معرفی اموال و الا 3 تا 6 ماه حبس می شود ) و ماده 21 (معرفی خود به اداره تصفیه )قانون اداره تصفیه را اجرا کنند و الا طبق مواد 435 و436 قرار توقیف آنها صادر خواهد شد . گفتار دوم : طلبکاران و دادستان . معمولا تجار از اعلام ورشکستگی خودداری می کنند لذا مقنن به دادستان و نیز طلبکاران که ذینفع ترین افراد در مسأله اند اجازه دخالت داده است.یک یا همه آنها می توانند اعلام کنند در خود قانون تجارت رعایت تشریفات پیش بینی نشده است یعنی دادخواست لازم نیست ولی در قانون آ. د. م می گوید هر تقاضایی باید به موجب دادخواست باشد . فصل چهارم : حکم ورشکستگی گفتار اول : محتویات حکم ورشکستگی در امر ورشکستگی علاوه بر نکات مقرر در ماده 296 قانون آیین دادرسی مدنی، قانون تجارت رعایت نکات دیگری رانیز لازم دانسته است . ا- تصریح به تاریخ توقف (ماده 416 ) 2 – تصریح به اجرای موقت حکم 3 – تعیین عضو ناظر (ماده 427 ) 4 – تعیین مدیر تصفیه ضمن حکم یاظرف 5 روز 5 - امر به مهرو موم اموال ورشکسته (ماده 433 ) 6 – تصریح به قابل واخواهی بودن حکم (ماده 536 ) 7 – توقیف تاجر عند الاقتضا (ماده 436 و 435 ) در صورت ورشکستگی بانک اداره تصفیه مسئول تصفیه خواهد بود و در صورتی که ورشکستگی یک مؤسسه بیمه اعلام شود دادگاه ابتدا نظر بیمه مرکزی ایران را جلب می کند بیمه مرکزی باید ظرف 15 روز نظر خود راکتبا اعلام کند (ماده51 ق بیمه) و در نقاطی که اداره تصفیه وجود ندارد بیمه مرکزی ایران اموررا به عهده دارد .دادگاه بایستی در حکم صادره تاریخ توقف را تعیین کند.تاریخ توقف برای ارزیابی صحت و بطلان معاملات تاجر اهمیت دارد . در صورت عدم تعیین تاریخ توقف، تاریخ حکم، تاریخ توقف محسوب میشود.این تاریخ قابل تغییر است .حکم ورشکستگی موقتاً قابل اجرا است (مواد 415 و بعد ق.ت.).دادگاه در حکم ورشکستگی تاجر،یک شخص حقیقی را به عنوان مدیر تصفیه و ناظر تصفیه را نیز تعیین میکند و ضمناً دستور مهر و موم اموال ورشکسته، به غیر از مستثنیات دین را نیز صادر میکند. که اجرای آن توسط عضو ناظر خواهد بود. در صورتیکه اداره تصفیه امور ورشکستگی در حوزه دادگاه وجود داشته باشد، دادگاه عضو ناظر تعیین نخواهد کرد (ماده 1 قانون تصفیه امور ورشکستگی) و نظارت در این امر بر عهده اداره مزبور میباشد (مواد 433 تا 439 ق.ت.). لازم به ذکر است کمیسیون حقوق تجارت اداره حقوقی در نظر مشورتی 7 بهمن 52 تصریح کرده است بازداشت مقرر در ماده 435 ارتباطی با مقررات قانون منع توقیف اشخاص ندارد بلکه وظیفه ای است برعهده تاجر به منظور تسریع و تسهیل امر ورشکستگی که عدم انجام این وظیفه موجب بازداشت وی می گردد . مسأله ای که مطرح می شود این است که آیا برای جلوگیری از سوء استفاده تاجر قبل از صدور حکم می توان دستور توقیف اموال داد ؟ اداره حقوقی در نظر9551 / 7 نوزده آبان 71 اعلام کرده است : با توجه به مواد 412 به بعد ق ت و قانون تصفیه از تاریخ اعلام ورشکستگی تا صدور حکم دادگاه جز رسیدگی به حکم ورشکستگی تکلیف دیگری ندارد و اداره تصفیه هم نسبت به اموال وظیفه ای ندارد و محکمه قبل از صدور حکم مجاز به مهر و موم اموال نمی باشد در عین حال اشخاص ذینفع می توانند به استناد آیین دادرسی مدنی در خصوص تأمین خواسته اقدام کنند . وظیفه مهرو موم به عهده عضو ناظر است (ماده 434 )و مهرو موم با توجه به نوع و وسعت اموال متفاوت است اموالی که در محدوده معین و محصور قراردارند با بستن درب آن محل مهر وموم می گردد و اموالی مانند زمین با دستور توقیف به ثبت محل مهر وموم می گردد. برابر ماده 11 (آ . اجرای مفاد اسناد )هر گاه اجرائیه قبل از اعلام ورشکستگی متعهد صادر و با ابلاغ و اقدامات اجرائی انجام شده باشد و حکم بدوی ورشکستگی فسخ و این حکم قطعی شود نیازی به تجدید عملیات قانونی انجام شده قبلی نیست گفتار دوم : خصوصیات حکم ورشستگی 1 - برخلاف اصل نسبی بودن احکام ، حجم ورشکستگی عام و مطلق است یعنی علاوه بر کسانی که در دعوی دخالت داشته اند نسبت به افراد دیگر هم نافذ است .لذا اعلان آن ضرورت دارد .طریقه اعلان در قانون تجارت بیان نشده ولی ماده 25 قانون اداره تصفیه مقرر داشته آگهی باید در روزنامه رسمی و یکی از روزنامه های کثیر الانتشار دو بار به فاصله ده روز منتشر گردد . 2-برخلاف قاعده فراغ دادرس و اعتبار امر مختومه دادگاه می تواند به اعتراضات رسیدگی و تاریخ توقف را تغییر دهد. چون حیات تجاری امر مستمری است که هرلحظه تغییر می یابد" وحدت موضوع "وجود ندارد و لذا قاعده اعتبار امر مختومه جاری نمی شود.البته اگر نسبت به زمان معینی که قبلا رسیدگی شده دو باره طرح دعوی شود مشمول قاعد امر مختومه می گردد . 3 – اجرای حکم ورشکستگی نیاز به اجرائیه ندارد و رونوشت حکم به مدیر تصفیه ابلاغ می شود و او هم به محض ابلاغ شروع به کار می کند . 4 - حکم ورشکستگی به طور موقت اجرا می شود . (ماده 417 ) به نظر برخی حقوقدانها اجرای موقت حکم ورشکستگی به جمع آوری اوراق و اسناد و حفظ و نگهداری اموال محدود است . (قائم مقامی و زنگنه ) و برخی دیگر این تفکیک را مغایر اطلاق ماده 417 می دانند . به نظر کمسیسون مشورتی حقوق تجارت اداره حقوقی 22 بهمن 50 اجرای موقت منحصر است به اقدامات تأمینی ،دعوت بستانکاران و اداره اموال و رسیدگی به مطالبات و سایر اقدامات ضروری برای حفظ حقوق دیان و خود ورشکسته و نه فروش قطعی اموال که در صورت بلا اثر شدن حکم ورشکستگی نتوان وضع را اعاده کرد بدیهی است اموالی که احتمال ضایع شدن آنها می رود، یا ورشکسته با فروش آن موافق است می توان فروخت . گفتار سوم : شکایت نسبت به حکم ورشکستگی قانون تجارت در مواد 536 تا 540 دو مورد را ذکر می کندیکی اعتراض ودومی استیناف. حکم ورشکستگی و تاریخ توقف قابل اعتراض است (م 536 )این اعتراض شبیه اعتراض به حکم غیابی است که دادگاه صادر کننده رسیدگی می کند با وجود آن که ماده 537 مهلت اعتراض را ده روز(برای تاجر) یکماه(برای ذینفع ) مقیم ایران و برای مقیم خارج دو ماه تعیین کرده ولی در ماده 538 تلویحا این مدت را نسبت به تعیین تاریخ توقف تا پایان تشخیص و تعیین مطالبات تمدید کرده است . استیناف مذکور در ماده 539 نیز از سیستم حقوقی حذف و تجدید نظر خواهی جایگزین آن گردیده است و چون حکم ورشکستگی حکم غیر مالی محسوب می شود طبق بند ب م 331 آ.د. م قابل تجدید نظر در دادگاه مرکز استان است و قابل رسیدگی در دیوان نیست . ماده 540 ق .ت قرارهای غیر قابل تجدیدنظر را ذکر کرده است ( در آن زمان، اصل بر قابلیت اعتراض آراء بود ) ماده 540 - قرارهائی ذیل قابل اعتراض واستیناف تمیزنیست . 1 - قرارهای راجعه به تعیین یا تغییرعضو ناظر یا مدیر تصفیه . 2 - قرارهای راجعه به تقاضای اعانه به جهت تاجر ورشکسته یا خانواده او. 3 - قرارهای فروض اسباب یا مال التجاره که متعلق به ورشکسته است . 4 - قرارهائی که قرارداد ارفاقی را موقتا موقوف یا قبول موقتی مطالبات متنازع فیه را مقرر می دارد. 5 - قرارهای صادره درخصوص شکایت از اوامری که عضوناظردرحدود صلاحیت خود صادرکرده است . چون اکنون ماده 332 ق آ .د .م قرارهای قابل تجدیدنظر را ذکر کرده است ماده 540 را برخی منسوخ می دانند،ولی به نظر می رسد این ماده خاص مقدم است و ماده 332 (عام مؤخر )آن را نسخ نکرده است . فصل پنجم : آثار و نتایج حکم ورشکستگی گفتار اول :اثر حکم نسبت به تاجر ورشکسته 1)حجر تاجر : به منظور حمایت از طلبکاران و جلوگیری از نقل و انتقال اموال توسط تاجر به ضرر طلبکاران ماده 418 ق . ت مقرر داشته است : "- تاجر ورشکسته از تاریخ صدورحکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید اوگردد ممنوع است درکلیه اختیارات وحقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن مؤثر در تأدیه دیون او باشد مدیر تصفیه قائم مقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد به جای او از اختیارات وحقوق مزبوره استفاده کند" ماده ٤١٨ بطور صریح تاریخ صدور حکم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعیین نموده است و منطقی هم به نظر می رسد زیرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهی از وضع مالی او مبادرت به تنظیم قراردادهایی نموده و به مورد اجرا می گذارند حال اگر پس از مدتی چنین قراردادهایی به علت توقف تاجر باطل اعلام گردد اشخاص مذکور که سوءنیتی هم نداشته اند متضرر خواهند شد . این قاعده در اصطلاح "منع مداخله " بدهکار در اموال خود نامیده می شود .و این حجر و منع حجر ذاتی نیست و تاجر می توان ولایتا، قیمومتا و وکالتا اقدام حقوقی نماید. محدوده منع حتی اموالی را که پس ازحکم به تاجرمنتقل می شود شامل است ودرصورتی که مال به ارث برسد که به طور قهری به تاجر تعلق می یابد حق دخالت در آن ندارد همچنین در این دوران حتی تهاتر قهری نیز صورت نمی گیرد زیرا تهاتر درحکم پرداخت است. مستثنیات دین(که طبق ماده 16 ق .ا .ت در اختیار تاجر قرار می گیرد ) و حقوقی که جنبه شخصی دارد (مانند طرح دعوی مدنی به تبع دعوی جزایی و دعوی طلاق و نکاح ) از قاعده منع مداخله خارج است . 2)تعلیق دعاوی فردی : ماده 419 مقرر داشته است :" از تاریخ حکم ورشکستگی هرکس نسبت به تاجر ورشکسته دعوائی از منقول یا غیرمنقول داشته باشد باید بر مدیرتصفیه اقامه یا به طرفیت او تعقیب کند ، کلیه اقدامات اجرائی نیز مشمول همین دستور خواهد بود." برابر رأی وحدت رویه 561 سال 1370 :"اجرای هر حکمی علیه تاجر متوقف بعد از تاریخ توقف ،بی اعتبار است " در اقامه دعوی علیه تاجر آدرس خوانده به عنوان آدرس خوانده نوشته نمی شود بلکه آدرس اداره تصفیه یا مدیر تصفیه نوشته می شود همچنین طبق ماده 76 آ. د .م 1379 در دعاوی مربوط به ورشکسته دادخواست به اداره تصفیه یا مدیر تصفیه ابلاغ می شود. چنانچه تاجر ورشکسته رأسا اقامه دعوی کند خوانده می تواند ایراد عدم صلاحیت کند(ماده 84 آ.د .م) و دادگاه قرار رد دعوی صادر خواهد کرد. اگر تاجر قبل از ورشکستگی اقامه دعوی (خواهان یا خوانده )کند و بعد ورشکسته شود طبق ماده 105 آ.د.م قرار توقیف دادرسی صادر می شود .همچنین به موجب ماده 110 آ. د. م خوانده نمی تواند برای تأمین خسارات احتمالی تقاضای تأمین کند .و بند 5 ماده 145 آدم مقرر کرده دعاوی علیه تاجر ورشکسته از موارد استثناء برقراری تأمین اتباع بیگانه است .و برابر ماده 337 آن قانون ورشکستگی باعث تمدید مهلت تجدید نظر خواهی از تاریخ ابلاغ به مدیر تصفیه است .و نیز دادخواست توقف موجب معافیت از هزینه دادرسی است .یاد آور می شود تاجر ورشکسته اهلیت اقامه برخی دعاوی را دارد و طبق ماده 420 " محکمه هروقت صلاح بداند می تواند ورود تاجر ورشکسته را به عنوان شخص ثالث در دعوی مطروحه اجازه دهد". 3 ) منع بازداشت تاجر ورشکسته به دلیل عدم پرداخت دین تا قبل از قانون منع توقیف اشخاص در قبال تخلف از تعهدات مصوب 52 رویه دادگاهها در مورد توقیف تاجر ورشکسته متفاوت بود تا این که رأی وحدت رویه شماره 290 مورخ 17 اذر 50 مقرر داشت : "چون تاجر ورشکسته از تاریخ صدورحکم به موجب ماده 418 ق . ت از مداخله در تمام اموال خود ممنوع است و مدعی خصوصی نیز در صورتی که به اموال او دسترسی داشته باشد ، بواسطه اینکه دارائی ورشکسته متعلق به همه طلبکاران است حق مداخله نداشته و باید برای استیفاء حقوق خود به اداره تصفیه مراجعه نماید ، مورد از شمول ماده یک الحاقی به آیین دادرسی کیفری خارج است ." اکنون نیز با تصویب قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی 1377 ممکن است این تردید ایجاد شود ولی با توجه به رأی وحدت رویه مذکور می توان تردید را رفع نمود . صرفنظر از این رأی با توجه به این که ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی حبس را به عدم اعسار موکول نموده است بازداشت ورشکسته قانونی نیست . بجاست در مقام انتقاد از رویه دادگاهها در اجرای قانون مذکور متذکر شویم حبس مدعی اعسار یا معسر با وضع کنونی نامشروع و غیر قانونی است ودر مقام استدلال به طور خلاصه باید بگوییم : در متون فقهی برای مدیونی که مدعی اعسار است و ادعای او ثابت نشده است چند صورت فرض شده است . صورت اول : برای دادگاه محرز باشد که مدیون قبلا معسر بوده است و شک در این باشد که اکنون از حالت اعسار خارج شده است یا خیر ؟ دراین حالت بنا به نظر قریب به اتفاق فقها قول مدعی اعسار پذیرفته می شود . صورت دوم : برای دادگاه محرز باشد که مدیون قبلا موسر و متمکن بوده است و شک در این باشد که اکنون معسر شده است یا خیر ؟ دراین حالت بنا به نظرمشهور فقها قول طلبکار به این دلیل که موافق اصل استصحاب است مقدم می باشد و قاضی می تواند تا زمان اثبات اعسار وی را زندانی نماید . سید علی طباطبایی در ریاض المسایل می نویسد : "در صورت ادعای ناداری اگر سابقه تمکن دارد یا اصل دعوا مال است باید بر تلف شدن آن بینه اقامه کند و اگر شاهد نداشته باشد حبس می شود تا ناداری او روشن گردد و این قول مشهور علماست و دلیل آن روایات وارده است" ؛ صورت سوم: مدیون هر دو حالت تمکن و اعسار را داشته ولی تقدیم و تأخیر آن روشن نیست یا این که اصلا سابقه قبلی مدیون نامعلوم است که در این صورت برخی فقها معتقدند نمی توان مدیون را حبس نمود . همجنین نوع دین در رسیدگی به اعسار تأثیردارد،علامه حلی (ره) در تبصرة المتعلمین می گوید : اگر مدیون دعوی اعسار کند و بی چیزی او معلوم باشد مهلتش دهند و اگر معلوم نباشد از دوحال خارج نیست یا دعوی مالی است یعنی بدهکار مالی از طلبکار گرفته و ضمان به عهده اوست یا دعوی غیرمالی است مانند آن که درخانه او نشسته اجرت آن را بدهکار است یا مالی تلف کرده جنایتی زده است در صورت اول دعوی اعسار از او قبول نمی شود و باید بی چیزی خود را به گواهان ثابت کند در صورت دوم بی بینه از او پذیرفته می شود اماسوگندش میدهند که بی چیزاست مگر او را از پیش به مالداری بشناسند که او نیز باید اعسارخویش را ثابت کند. دیگر آن که رسیدگی به اعسار و استماع شهادت واجب فوری است ،شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی (ر ه )در این باره می نویسند : " اذا قامت البینه علی الاعسار وجب سماعها فی الحال یعنی اگر بر اعسار اقامه بینه نمود سماع شهادت واجب فوری است". اگر به موازین فقهی مذکور توجه شود مشکل فعلی محکومین مالی حل می گردد . گفتار دوم :اثر حکم ورشکستگی نسبت به معاملات تاجر ورشکسته معاملات تاجر ورشکسته را می توان به سه دوره قبل از توقف ،توقف تا صدور حکم و بعد از حکم تقسیم کرد . الف ) دوره قبل از توقف : معاملات در این دوره علی الاصول محمول بر صحت است بجز صورت مذکور در ماده 424 ق . ت: هرگاه در نتیجه اقامه دعوی ازطرف مدیرتصفیه یا طلبکاری بر اشخاصی که با تاجرطرف معامله بوده یا برقائم مقام قانونی آنهاثابت شود تاجرمتوقف قبل از تاریخ توقف خود برای فراراز ادای دین یا برای اضرار به طلبکارها معامله نموده که متضمن ضرری بیش از ربع قیمت حین المعامله بوده است آن معامله قابل فسخ است مگر اینکه طرف معامله قبل از صدورحکم فسخ تفاوت قیمت را بپردازد دعوی فسخ در ظرف دوسال از تاریخ وقوع معامله در محکمه پذیرفته می شود " شخصی که به این ترتیب مال مورد معامله را مسترد می کند کلیه قیمت حین المعامله را که پرداخته دریافت میکند و طلبکار هیأت طلبکاران می گردد و قبل از تقسیم دارایی تاجر به او پرداخت میشود . همچنین اثر فسخ ناظر به آینده است و منافع تا حین فسخ متعلق به طرف معامله تاجر است و اگر عین مال نباشد تفاوت قیمت را باید بدهد و خریدار دوم در لزوم استرداد جانشین خریدار اول نمی گردد. حکم ماده 424 در صورتی است که نعامله صوری نباشد و الا مشمول ماده 426 می گردد که مقرر داشته است : "اگر درمحکمه ثابت شود که معامله بطور صوری یا مسبوق به تبانی بوده است آن معامله خود بخود باطل و عین و منافع مالی که موضوع معامله بوده مسترد و طرف معامله اگرطلبکارشودجزو غرما حصه خواهد بود. " ب )معاملات بین توقف تا صدور حکم : به این دوره، دوره مشکوک گفته می شود این دوره در کشور ما بر خلاف برخی کشورها محدود نیست و موارد بطلان معاملات بعد از توقف را ماده 423 بیان کرده است : " هرگاه تاجر بعد از توقف معاملات ذیل را بنماید باطل و بلا اثر خواهد بود : 1 - هرصلح محاباتی یا هبه و بطورکلی هرنقل وانتقال بلاعوض اعم از این که راجع به منقول یا غیر منقول باشد. 2 - تأدیه هرقرض اعم ازحال یا مؤجل به هروسیله که بعمل آمده باشد. 3 – هر معامله که مالی ازاموال منقول یا غیرمنقول تاجررا مقید نماید و به ضررطلبکاران ، تمام شود. برخی حقوقدان ها مراد از بعد از توقف در این ماده را بعد از صدور حکم دانسته اند ولی همانطور که اکثر حقوقدانها به درستی گفته اند مراد ،تاریخ شروع توقف است در غیر این با توجه به وجود مواد 418 وجود ماده 423 بی نتیجه است ضمن آن که ظهور عبارات ماده نیز همین را تأیید می کند .بنا بر ماده 423 منحصرا قراردادهایی که موجب ضرر به طلبکاران باشد باطل است زیرا این معاملات به اصل تساوی حقوق طلبکاران خلل می رساند و رأی وحدت رویه دیوان نیز بر اساس همین اصل صادر شده که مقرر نموده است : .... ودر هر مورد که بعد از تاریخ توقف حکمی مستقیما علیه تاجر متوقف در مورد بدهی او به بعضی بستانکاران صادر و اجرا شود ،کلیه عملیا ت اجرایی و انتقالات مربوط که متضمن ضرر سایر طلبکاران تاجر ورشکسته می باشد ،مشمول ماده 423 ق .ت بوده و باطل و بی اعتبار است . .." رأی561-- 28 /3 /70 همچنین بموجب رأی 286 -24 بهمن 42 شورای عالی ثبت : "در هر موقع که اجراء ثبت از توقف مدیون اطلاع پیدا کرد باید عملیات اجرایی را متوقف و پرونده و سوابق امر را به اداره تصفیه بفرستد ." می توان به استناد مفهوم مخالف بند یک معاملات معوض تاجر متوقف را نافذ دانست . استثناء منع تأدیه قرض ماده 3"قانون چکهای تضمین شده است " که فقط به بانک ملی اجازه کار برد آن داده شده و بانک تعهد پرداخت آن، از طرف صادر کننده را دارد فوت ،حجر و ورشکستگی صادر کننده چک خللی به حقوق دارنده وارد نمی کند . استثناء بعدی برابر اساسنامه بانک ملی ایران است ،طبق ماده 24 بانک میتواند در صورت ورشکستگی مشتری کلیه مطالبات خود را از حساب بانکی او برداشت کند و ماده 33 قانون بانکی و پولی مصوب 1339 نیز به بانک مرکزی همین اجازه را داده است. همچنین برابر ماده 56 قانون بخش تعاون، طلب دولت از شرکت های تعاونی بابت امتیاز سرمایه اعطایی، حتی قبل از انحلال باید پرداخت شود. بدیهی است که مدعی بطلان معاملات و پرداخت های موضوع این ماده باید ذی نفع باشد، بنابراین برخی نویسندگان گفته اند در صورتیکه تاجر اموال کافی دارد یا دیون بستانکاران را پرداخته یا پس از انعقاد قرار داد ارفاقی و نیز در صورت صلح دعاوی طلبکاران توسط اداره تصفیه ، طلبکاران ، دادستان و خود تاجر ذی نفع نیستند. ولی بنظر می رسد در مورد 2 فرض اخیر باید طلبکاران را ذی نفع دانست نتیجه بطلان : طرفین باید مبلغ یا مال در یافتی را استرداد کنند و اگر عین مال طرف معامله ورشکسته موجود نباشد طرف معامله می تواند به عنوان طلبکار در صف غرما وارد شود . تعارض مواد 423 و 557 ق . ت : ماده 423 فقط برخی معاملات را باطل دانسته است اما ماده 557 مقرر داشته : کلیه قرارهائی که پس از تاریخ توقف تاجرمنعقد شده باشد نسبت به هرکس حتی خود تاجرورشکسته محکوم به بطلان است .طرف قرارداد مجبوراست که وجوه یا اموالی را که بموجب قرارداد باطل شده دریافت کرده است به اشخاص ذی حق مسترد دارد. " عده ای از حقوقدانها معتقد به نسخ ماده 423 شده اند و برخی دیگر موضوع این ماده را فقط معاملات موضوع مواد 551 تا 557 ق . ت می دانند و می گویند چون حکم معاملات د ر ماده 423 ذکر شده منطقی نیست در چند ماده بعد ماده قبل را نسخ کند از طرف دیگر ماده 557 در فصل جنحه و جنایات آمده و ماده 557 ضمانت اجرای معاملات این فصل را بیان کرده است ج ) معاملات بعد از صدور حکم : برابر ماده 418 " تاجرورشکسته ازتاریخ صدورحکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او گردد ممنوع است" به عقیده برخی نویسندگان ضمانت اجرای منطقی منع مداخله بطلان معاملات است و استثنای قانونی بر این اصل ماده 500 قانون تجارت است که مقرر داشته :"معاملاتی که تاجر ورشکسته پس از صدورحکم راجع به تصدیق قرارداد ارفاقی تا صدور حکم بطلان یا فسخ قرارداد مزبور نموده باطل نمی شود ، مگر در صورتی که معلوم شود به قصد اضرار بوده و به ضرر طلبکاران هم باشد"وبطلان معاملات تاجرپس از صدور حکم ورشکستگی مسلم است. . به نظر می رسد با توجه به تعبیر (( باطل نمی شود )) در ماده 500 باید معاملات را غیر نافذ دانست لذا در صورتی که معامله به نفع طلبکاران باشد یا به تنفیذ آنها برسد اعتقاد به بطلان منطقی نیست . یادآور می شود فسخ یا بطلان معاملات نسبی است، لذا تاجر و افراد طرف معامله با تاجر نمی توانند به آن استناد کنند . .نکته : مراد از مدت ورشکستگی مدتی است که امر تصفیه طی آن انجام می گردد. گفتار سوم : اثر حکم نسبت به طلبکاران تاجر ورشکسته الف )تعلیق دعاوی فردی : برابرماده 419 – از تاریخ حکم ورشکستگی هرکس نسبت به تاجر ورشکسته دعوائی از منقول یا غیرمنقول داشته باشد باید بر مدیرتصفیه اقامه یابطرفیت او تعقیب کند ، کلیه اقدامات اجرائی نیزمشمول همین دستورخواهدبود. البته دادگاه هروقت صلاح بداند می تواند ورود تاجرورشکسته را به عنوان شخص ثالث دردعوی مطروحه اجازه دهد. (ماده 420) ب ) حال شدن دیون مؤجل : به موجب ماده 421 " همین که حکم ورشکستگی صادرشد قروض مؤجل با رعایت تخفیفات مقتضیه نسبت به مدت قروض حال مبدل می شود." علت آن از بین رفت اعتبار تاجر، لزوم تسریع در رسیدگی به امر تصفیه و نیز رعایت اصل تساوی میان طلبکاران می باشد تا کسانی که طلب مؤجل دارند هم درتصفیه داخل شوند. اگر سایر اشخاص به نحو تضامن مسؤل دین تاجر باشند حال شدن دیون وی موجب حال شدن دین آنها نمی شود ماده 405 تأکیدمیکند" قبل از رسیدن اجل دین اصلی ضامن ملزم به تأدیه نیست ولو این که بواسطه ورشکستگی یا فوت مدیون اصلی دین مؤجل اوحال شده باشد" البته در ماده 422 به طور استثنایی حال شدن دیون اشخاص ثالث را به علت ورشکستگی تاجر پیش بینی کرده است و مقرر داشته : "هرگاه تاجر ورشکسته فته طلبی داده یا براتی صادرکرده که قبول نشده یا براتی را قبولی نوشته سایر اشخاصی که مسئول تادیه وجه فته طلب یابرات می باشند باید با رعایت تخفیفات مقتضیه نسبت به مدت وجه آن را نقدا بپردازند یا تادیه آن را در سر وعده تأمین نمایند" توضیح این که تاجر ورشکسته باید صادر کننده یا قبول کننده سند باشد و در مورد برات صادر شده او که مورد قبول محال علیه قرار نگرفته باشد دین دیگر مسؤلین حال می شود و البته اگر با دادن وثیقه یا ضامن پرداخت آن را تضمین کنند از پرداخت نقد معافند. برخی نویسندگان متذکر گردیده اند دین با وثیقه شامل ماده 421 نمی شود و ماده 34 ق ثبت مصوب 1320 و اصلاحی 1350 در مورد دین ورشکسته هم حاکم است ولی در مقابل گفته شده همه دیون عادی ممتاز و با وثیقه حال می شود رأی وحدت رویه 155سال 47 نیز بر همین اساس مقرر داشته است: مقررات قانون تصفیه در مورد معاملات با حق استرداد تاجر ورشکسته لازم الرعایه است . ج ) توقف خسارت تأخیر تأدیه : به موجب رأی 155 وحدت رویه دیوان عالی کشور مورخ اسفند 47 طلبکاران ورشکسته اعم از با وثیقه و غیر آن حق مطالبه خسارت تأخیر تأدیه بعد از تاریخ توقف ندارند. علاوه بر این مطابق ماده 522 آیین دادرسی مدنی 79 نمی توان از فرد غیر متمکن خسارت تاخیر مطالبه نمود . د )در آیین دادرسی: ورشکستگی در مهلت تجدید نظر خواهی مؤثر است و برابر ماده 337 آ. د .م از تاریخ ابلاغ حکم یا قرار به مدیر تصفیه مهلت جدید آغاز می شود و دادخواست توقف همچون اعسار باعث معافیت از هزینه دادرسی است . همجنین اقاریر ورشکسته به ضرر دیان نافذ نیست( 1264 ق م) گفتار چهارم : اثر حکم نسبت به بدهکاران تاجر ورشکسته بعد از صدر حکم ورشکستگی تاجر و فرستادن رونوشت حکم به اداره تصفیه کسانی که مدیون تاجر ورشکسته اند باید ظرف دو ماه از تاریخ نشر آگهی که توسط اداره تصفیه دو بار به فاصله ده روز در مجله رسمی و روزنامه کثیرالانتشار منشر می گردد خود را معرفی نمایند دادگاه می تواند بدهکار متخلف را برابر بند 3 ماده 24 ق تصفیه علاوه بر جریمه نقدی به حبس تأدیبی 3 تا 6 ماه محکوم کند همچنین کسانی که مال تاجر را در دست دارند باید ظرف مهلت مقرر به اداره تصفیه بدهند و گرنه اگر حقی در آن داشته باشند سلب می گردد مگر عذر موجه داشته باشند . گفتار پنجم : اثر حکم ورشکستگی در شرکتهای تجاری دو مسأله را باید بررسی کنیم :1 ) اگر شریک ورشکسته شود در شرکت مؤثر است ؟ و 2) اگر شرکت ورشکسته شود تأثیری بر شرکا دارد ؟ الف : اثر حکم ورشکستگی در شرکتهای اشخاص 1 ) اثر ورشکستگی شریک در شرکت : در ماده 136 قانون تجارت یکی از موارد انحلال شرکت تضامنی و نسبی ورشکستگی یکی از شرکا اعلام شده است به موجب ماده 138 در مورد ورشکستگی یکی از شرکاء انحلال وقتی صورت می گیرد که مدیرتصفیه کتبا تقاضای انحلال شرکت را نموده و از تقاضای مزبورشش ماه گذشته و شرکت مدیر تصفیه را از تقاضای انحلال منصرف نکرده باشد. 2 ) اثر ورشکستگی شرکت در وضعیت شریک : اگر شرکت "شخص" ورشکست شود طلبکاران می توانند به طور تضامنی یا نسبی به شرکاء مراجعه کنند و در صورتی که شریک تاجر باشد و دیون را نپردازد می توان تقاضای ورشکستگی اش را نمود ولی اگر تاجر نباشد ممکن است اموال او توقیف گردد . برخی نویسندگان عقیده دارند وشکستگی شرکتهای شخص موجب ورشکستگی شریک است ولی در پاسخ گفته شده ماده 439 شریک شرکت شخص را تاجر تلقی نمی کند لذا اگر شریک تاجر نباشد ورشکسته محسوب نمی گردد ب : اثر حکم ورشکستگی در شرکتهای سرمایه اگر شرکت سهامی ورشکسته شود طلبکاران اصولا حق مراجعه به سهامداررا ندارند،مگر تمامی ارزش اسمی سهم پرداخت نشده باشد که می توان عمل به تعهد سهامدار را مطالبه کرد وسهامدار اگر پرداخت نکند وتاجر هم باشد می تواند ورشکسته تلقی گردد برعکس اگر شریک ورشکسته شود می توان توقیف سهام وی را در شرکت در خواست کرد. ورشکستگی شخص سهامدار بنا به محدودیت مسئولیت او موجب ورشکستگی شرکت نمی شود ولی قانونگذار برای حفظ حقوق طلبکاران شرکتهای سهامی درماده ١٤٣ (ل.ا.ق.ت) مسئولیت فری یا تضامنی مدیران را پیش بینی نموده و اگر شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم گردد که دارائی شرکت برای ادای دیون آن تکافو نمی نماید هر طلبکاری می تواند از دادگاه ذیصلاح محکومیت مدیران شرکت سهامی را که با ارتکاب تقصیر موجبات ورشکستگی شرکت و عدم تکافوی دارائی آن را فراهم کرده اند به پرداخت آن قسمت از دیون که وصول آن از دارائی شرکت امکانپذیر نیست تقاضا نماید در صورتی که شریک شرکت با مسؤلیت محدود ورشکست شود و طلبکاران برای وصول سهم الشرکه اش به شرکت مراجعه کنند چون آزاد کردن سهم الشرکه با انحلال شرکت ممکن است ، هرجند ماده 114 که موارد انحلال را می شمارد این فرض را ذکر نکرده ولی چاره ای جز انحلال نیست و از وحدت ملاک مواد 136 و138 نیز می توان همین نتیجه را گرفت . مواد مرتبط : ماده 128- ورشکستگی شرکت ملازمه قانونی با ورشکستگی شرکاءو ورشکستگی بعضی ازشرکاءملازمه قانونی با ورشکستگی شرکت ندارد. ماده 131 – در صورت ورشکستگی یکی از شرکاء و همچنین در صورتی که یکی از طلبکاران شخصی یکی از شرکاء بموجب ماده 129انحلال شرکت را تقاضاکرد سایر شرکاء می توانند سهمی آن شریک را ازدارائی شرکت نقدا تأدیه کرده و او را از شرکت خارج کنند. ماده 439 – در صورت ورشکستگی شرکتهای تضامنی مختلط یا نسبی اموال شخصی شرکاء ضامن مهرو موم نخواهد شد مگراین که حکم ورشکستگی آنها نیزدرضمن حکم ورشکستگی شرکت یا به موجب حکم جداگانه صادر شده باشد. یادآوری : از میان اشخاص حقوقی فقط حکم ورشکستگی شرکتهای تجاری را می توان در خواست کرد . فصل ششم : مسئولیت کیفری ورشکسته: تاجر ورشکسته ممکن است به عنوان ورشکسته به تقصیر و ورشکستگی به تقلب تعقیب شود .اگر ورشکستگی در روند تجارت و بازرگانی متعارف و عادی، براثر عوامل خارج از اراده شخص تاجر یا بازرگان بر اثر حوادث غیرمترقبه اقتصادی، اجتماعی و یا طبیعی مانند جنگ، زلزله و غیر آن تحقق یابد وتاجر یا شرکت تجارتی بدهکار ظرف مهلت مقرر توقف از تادیه دیون خود را به دادگاه صلاحیتدار به انضمام مدارک موردنظر اعلام کرد ورشکستگی عادی محسوب می شود. ورشکستگی تاجر عادی محسوب میشود وگاهی نیز ورشکستگی بدون احراز سوء نیت تاجر و صرفاً در نتیجه تقصیر تحقق می یابد و تاجر ورشکسته به تقصیر محسوب میشود. (حکم ورشکستگی به تقصیردو نوع اختیاری و اجباری است) اول ـ تاجر در موارد زیر ورشکسته به تقصیر محسوب میشود: 1ـ در مواردیکه محقق شود مخارج شخصی تاجر در ایام عادی به نسبت درآمد او غیر متعارف و فوقالعاده بوده است؛ 2ـ در صورتیکه محقق شود تاجر نسبت به سرمایه خود مبالغ عمده صرف معاملاتی کرده که در عرف تجارت موهوم تلقی میشود و یا مانند شرط بندی، تحقق سود در آن منوط به اتفاق محض است؛ 3ـ اگر تاجر به قصد به تأخیر انداختن ورشکستگی خود خرید بالاتر از قیمت روز کرده باشد و یا اگر به همان قصد وسایلی که دور از صرفه و صلاح است بکار برده تا تحصیل وجه نماید اعم از اینکه از راه استقراض یا صدور برات و یا بطریق دیگر باشد؛ 4ـ اگر یکی از طلبکارها را پس از توقف بر سایرین ترجیح داده و طلب او را پرداخته باشد.(از لحاظ حقوقی نیز این عمل طبق ماده 423 ق . ت باطل است). دوم ـ در موارد زیر ممکن است تاجر ورشکسته به تقصیر اعلان شود: 1ـ اگر به حساب دیگری و بدون اینکه در مقابل عوضی دریافت کرده باشد تعهدی نماید که نظر به وضعیت مالی تاجر در حین انجام، تعهدات پذیرفته شده غیرمتعارف باشد. 2ـ اگر عملیات تجارتی تاجر، متوقف شده و ظرف مهلت و بترتیب مقرر در ماده 413 (ق.ت.) رفتار ننموده و توقف خود را به دادگاه اعلام ننموده باشد. 3ـ اگر با توجه به ضوابط مربوط به نحوه تنظیم و نگاهداری دفاتر تجارتی، دفاتر تاجر ناقص و یا غیر مرتب باشد یا در صورت دارایی، وضعیت حقیقی تاجر اعم از دیون و مطالبات بطور صریح معین نشده باشد. مشروط بر اینکه در این مورد تقلب نشده باشد. ورشکستگی به تقصیر جرم محسوب و برای مرتکب، مجازات پیشبینی شده است. تعقیب تاجر ورشکسته به تقصیر بنا به تقاضای هر یک از طلبکاران یا دادستان و یا مدیر تصفیه پس از تصویب اکثریت بستانکاران به عمل می آید (مواد ٥٤٤ و ٥٤٧ ق.ت.) اگر تعقیب تاجر ورشکسته به تقصیر از طرف دادستان به عمل آمده باشد هزینه دادرسی آن به هیچ وجه به عهده هیئت طلبکاران نمی باشد. اگر مدیر تصفیه ورشکسته به تقصیر را به نام بستانکاران تعقیب نماید در صورت برائت ورشکسته موصوف هزینه تعقیب به عهده بستانکاران می باشد و چنانچه تعقیب از طرف یکی از طلبکاران به عمل آمده باشد و ورشکسته برائت حاصل نماید هزینه دادرسی به عهده طلبکار است اما درصورت محکومیت ورشکسته مزبور هزینه دادرسی به عهده دولت خواهد بود. مجازات تاجر ورشکسته به تقصیر از ٦ ماه تا ٢ سال حبس می باشد (ماده ٦٧١ قانون مجازات اسلامی ) لازم به ذکر است در صورت ارتکاب همزمان جند مورد از موارد فوق (مواد 541و542) جرم مستقل محسوب نشده و مشمول تعدد جرم نمی گردد . ـ ورشکستگی به تقلب مطابق ماده ٥٤٩ ق.ت. اگر تاجر دفاتر تجارتی خود را از روی عمد و سوءنیت مفقود نماید یا قسمتی از دارائی خود را مخفی کند و یا به طریق مواضعه و معاملات صوری آن را از بین ببرد و بالاخره اگر به وسیله اسناد یا به وسیله صورت دارائی و قروض به طور تقلب به میزانی که در واقع مدیون نمی باشد خود را مدیون قلمداد نماید ورشکسته به تقلب محسوب می شود. مجازات کسانی که به عنوان ورشکسته به تقلب محکوم می شوند از ١ تا ٥ سال حبس می باشد (ماده ٦٧٠ قانون مجازات اسلامی ) توضیح آن که رسیدگی به جرم، منوط به صدور حکم و اثبات قبلی ورشکستگی نیست جرایم مرتبط با ورشکستگی : ماده 551 - درمورد ورشکستگی اشخاص ذیل مجرم محسوب ومطابق قانون جزا به مجازات ورشکسته به تقلب محکوم خواهندشد : ا - اشخاصی که عالما به نفع تاجرورشکسته تمام یا قسمتی ازدارائی منقول یا غیرمنقول او را ازمیان ببرند یا پیش خودن نگهدارند یا مخفی نمایند.(برابر حکم 262/261 شعبه 2 دیوان خریدن مال تاجرورشکسته با علم به ورشکستگی در حکم مخفی کردن است ). 2 - اشخاصی که به قصد تقلب به اسم خودیا به اسم دیگری طلب غیرواقعی را قلمدادکرده و مطابق ماده 467 التزام داده باشند. ماده 552 - اشخاصی که به اسم دیگری یا به اسم موهومی تجارت نموده و اعمال مندرجه در ماده 549 را مرتکب شده اندبه مجازاتی که برای ورشکسته به تقلب مقرراست محکوم می باشند. ماده 553 - اگراقوام شخص ورشکسته بدون شرکت مشارالیه اموال اورا از میان ببرند یا مخفی نمایند یا پیش خود نگاه دارند به مجازاتی که برای سرقت معین است محکوم خواهند شد. ماده 554 - درمواردمعینه در مواد قبل محکمه که رسیدگی می کند باید در خصوص مسائل ذیل ولواینکه متهم تبرئه شده باشدحکم بدهد - 1 – راجع به ردکلیه اموال وحقوقی که موضوع جرم بوده است به هیئت طلبکارها ، این حکم را محکمه درصورتی که مدعی خصوصی هم نباشد باید صادرکند. 2 - راجع به ضرر وخساراتی که ادعا شده است . ماده 555 - اگرمدیرتصفیه درحین تصدی به امور تاجر ورشکسته وجهی را حیف ومیل کرده باشد به مجازات خیانت در امانت محکوم خواهد شد. ماده 556 - هرگاه مدیرتصفیه اعم از این که طلبکار باشد یا نباشد در مذاکرات راجعه به ورشکستگی با شخص ورشکسته یا با دیگری تبانی نماید یا قراردادخصوصی منعقدکندکه آن تبانی یا قرارداد بنفع مرتکب و به ضرر طلبکارها یا بعضی از آنها باشد در محکمه جنحه به حبس تادیبی از شش ماه تا دو سال محکوم می شود. |
---|