مقدمهدر آوریل 2007 و همزمان با ورشکستگی موسسه مالی نیو سنچری (New Century) در امریکا، بحران مالی1 بدهیها به اوج خود رسید. در یک دوره زمانی برخلاف انتظار بحران مالی نهتنها کاهش پیدا نکرد، بلکه تشدید شد. با شروع سال 2008 بحران وامهای رهنی شدت بیشتری پیدا کرد و بسیاری از موسسههای مالی قدیمی با مشکلات زیادی مواجه شدند. مؤسسه بییر اشترن (Bear Stearn) با بحران نقدینگی روبهرو شد و ناگزیر اقدام به فروش وثیقهها کرد. همزمان مؤسسه فردی می (Freddie Mae) که با کمک دولت امریکا و بهمنظور خانهدار شدن مردم تشکیل شده بود، بهعلت اعطای بیش از اندازه وام و بازپرداخت نکردن آن توسط مردم با بحران سخت مالی مواجه شد (مشایخ و همکاران، 1387). بههمین منظور، دولت امریکا مجبور به دخالت در اقتصاد و کمک به آنها شد تا آنها را از بحران مالی نجات دهد. پس از آن هم موسسه مریل لینچ (Merrill Lynch) که سومین بانک سرمایهگذاری امریکا بود با بحران مواجه شد، ولی دولت به آن کمک کرد و آن را ملی اعلام نمود. علاوه بر این، چهارمین مؤسسه سرمایهگذاری جهان نیز به علت زیانهای عظیمی که متحمل شده بود، اعلام ورشکستگی کرد. همچنین، شرکت ای آی جی (AIG) که بزرگترین شرکت بیمه جهان بود، اعلام ورشکستگی کرد و با پرداخت 85 میلیون دلار توسط دولت امریکا، ملی اعلام شد. تمام مطالب بالا، تاییدی بر گفته رییس پیشین بانک مرکزی امریکاست که بیان داشته بود امریکا با یک بحران مالی بیسابقه مواجه شده است و به احتمال زیاد در آینده با رکود اقتصادی روبهرو میشود.
با کمی تامل در مطالب عنوانشده میتوان دریافت که عوامل زیادی در ایجاد این بحران دخالت داشتهاند. اول اینکه طی مدت زمان بهنسبت کوتاهی بانک مرکزی امریکا 13 بار نرخ بهره را کاهش داد و در نتیجه منجر به ایجاد حبابی در بازار مسکن شد. سپس بانک مرکزی امریکا شروع به افزایش نرخ بهره کرد و 17 بار پیاپی نرخ بهره را افزایش داد که در نهایت به ترکیدن حباب بازار مسکن و ایجاد بحران جدیدی به نام بحران وامهای رهنی منجر شد.
دلیل درخور ذکر دیگر این است که موسسههای مالی تمایل زیادی به ابزار ایجاد بدهیهای کلان و اعطای وامهای بزرگ داشتند. این در حالی بود که در همین زمان و پیش از وقوع بحران مالی، دولت هیچ مقررات خاصی در این رابطه تدوین نکرده بود (Yin, 2007). هدف مقاله حاضر عبارت است از تجزیهوتحلیل این بحران و روشن شدن برخی مسائل برای پیشرفت حسابداری.
معیار حسابداری
اندازهگیری معاملات داراییهای مالی
ابزار مالی را میتوان بر حسب روش اندازهگیری به چهار گروه زیر تقسیم کرد:
1- ابزاری که شامل استفاده از ارزش منصفانه2 هستند،
2- سرمایهگذاری انجامشده که به روش بهای تمامشده ارزیابی میشوند،
3- وام و وجوه دریافتنی سررسیدشده، و
4- داراییهایی که روش مشخصی ندارند، بلکه از روش داراییهای مشابه باید استفاده شود؛ مانند برخی از ابزار مشتقه.
معاملات داراییها و بدهیهای مالی، اساساً به واحد اقتصادی مربوط میشود که دارایی یا بدهی مالی را در آینده نزدیک میفروشد یا آنکه بهمنظور کسب بازده تحصیل کرده است. بهعنوان مثال، ممکن است هدف بنگاه اقتصادی از تحصیل سهام بهدست آوردن سود ناشی از تفاوت قیمت باشد، یا اینکه هم بهمنظور تفاوت قیمت و هم کسب سود. استانداردهای بینالمللی حسابداری الزام میدارد که بنگاههای اقتصادی در پایان هر دوره، داراییهای خود را بر مبنای ارزش منصفانه ارزیابی و تعیین قیمت کنند. هنگامی که قیمتهای جاری بازار بیش از بهای تمامشده آن است، میزان اختلاف بهعنوان سود شناسایی میشود. همچنین، اگر قیمت جاری بازار پایینتر از بهای تمامشده آن باشد، شرکت باید زیان شناسایی کند. این فرایند، روش بازار نامیده میشود.
بیانیه 157 هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا (FASB) نیز الزام میدارد که اموال مالی به ارزشهای منصفانه اندازهگیری و تغییرات آنها در سودوزیان منظور شود. در دنیای واقعی، شرکت معمولاً محاسبات قابل ارائه را در پایان هر ماه انجام میدهد. هر چند با توجه به نظارتهای خاصی که باید صورت گیرد، محاسبات روزانه سودوزیان سرمایهگذاری بهصورت داخلی انجام میشود و بنابراین ارزش بازار باید بر مبنای قیمتهای پایانی روز مشخص و در سودوزیان آن درج شود. مطالب گفتهشده را میتوان با مثال زیر تشریح کرد:
یک بانک سرمایهگذاری قبل از آغاز بحران مالی اقدام به خریدار اوراق قرضه رهنی ثانویه به مبلغ 98 دلار میکند. هدف اصلی این کار کسب سود از طریق فروش با قیمت بیشتر است. اما بعد از بحران وامهای رهنی به علت اینکه این نوع ابزار مالی (اوراق رهنی ثانویه) در حجم زیادی منتشر شد، در دهم ژوئیه 2007 دولت امریکا اعلام کرد که شرکتهای سرمایهگذاری بهطور رسمی اقدام به کاهش ارزش سرمایهگذاریشان کنند و این در حالی بود که 399 نوع اوراق رهنی ثانویه با رتبهبندی اعتباری وجود داشت. در همان روز استاندارد اند پورز (Standard and Poors) اعلام کرد که 612 نوع اوراق رهنی ثانویه با درجهبندی اعتباری وجود دارد که کل ارزش آن بیش از دوازده میلیارد دلار است. تاثیر این اعلامیه این بود که ارزش اوراق رهنی دست دوم به سرعت کاهش پیدا کرد و برخی از سازمانها و ارگانهای سرمایهگذار مردد بودند که آیا ارزش سرمایهگذاری خود را کاهش دهند یا خیر، چرا که چیزی در حدود 40 درصد ارزش سرمایهگذاری خود را ضرر کرده بودند. طبق استانداردهای بینالمللی حسابداری، حتی اگر اوراق رهنی ثانویه به فروش هم نمیرفتند، باز هم باید با قیمت بازار مقایسه میشدند. بنابراین، سرمایهگذاران مجبور به کاهش مبلغ سرمایهگذاری خود بودند. برای مثال، در حالتی که مبلغ سرمایهگذاری 98 دلار بود و پس از بحران مالی ارزش بازار آن به 60 دلار رسیده بود، طبق روش ارزش منصفانه باید 38 دلار کاهش ارزش (زیان) شناسایی و در صورت سودوزیان گزارش میشد (Fan and Pan, 2009).
افزایش ابهام اندازهگیری از طریق تامین مالی با همبستگی بالا
ابزار مالی مشتقه3، ابزار مالی جدیدی هستند که در مقایسه با ابزار مالی قدیمی (برای مثال سهام، اوراق قرضه و...) پیچیدگیهای بیشتری دارند .
برخی از ابزار مالی شامل قراردادهای آینده4 و اختیار خرید5 میباشند. نظر به اینکه بحران مالی اخیر تا حد زیادی مربوط به مباحث تامین مالی است، ابهامات و سوالات زیادی درباره چگونگی اندازهگیری آنها بهوجود آمده است. اگر موضوع معامله دارای بازاری فعال باشد، در یک بازار کامل سازوکار عمل به گونهای است که اطلاعات بهسرعت انتقال مییابد و منتشر میشود؛ در نتیجه قیمت بازار همه اطلاعات را منعکس میکند و در این صورت قیمت بازار منصفانه است. اما اگر ابزار مالی مشتقه بازار فعالی نداشته باشند، برای بهدست آوردن قیمت منصفانه باید به ارزش بازار ابزار مالی مشتقه مشابه رجوع کرد و سپس تعدیلات لازم را اعمال نمود. اما اگر همان ابزار مالی مشتقه مشابه نیز بازار فعالی نداشته باشد، باید از مدل تعیین قیمت مناسبی استفاده کرد تا مشخص شود که ارزش منصفانه منجر به سود یا زیان شده است و در نهایت باید در صورت سودوزیان جامع گزارش شود. باید توجه داشت که اگر برای ابزار مالی مشتقه از روش ارزش منصفانه استفاده شود، در صورت مشخص نبودن ارزش بازار، بهتر است که تا حد امکان از اطلاعات فرعی و نه اطلاعات داخلی استفاده شود (Justin et al., 2008).
افشای اطلاعات حسابداری
نبود شفافیت و تحرک در ساختار محصولات مالی
در یک برهه زمانی، کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا (SEC) اوراق بهادار قابل معاملهای را منتشر کرد که مستلزم افشای اطلاعات در چارچوب استاندارد خاصی بود. منتشرکننده ابزار مالی، موسس، تضمینکننده، امین، مجموعه داراییها، دستورالعملهای تجاری، اطلاعات مبادلات و ابزار قانونی مواردی است که طبق استاندارد نیاز به افشا دارد. با تمام این اوصاف، در بسیاری از اوقات، اوراق بهادار مشتقه تنها در یک دامنه محدود منتشر میشود و بازار فعالی هم برای آن وجود ندارد و معمولاً در بازار فرا بورس6 (OTC) معامله میشود و میتوان ادعا کرد که فقط موسسههای مالی بهطور انفرادی آن را معامله میکنند و هیچ رقیب و سازوکار قیمت بازاری برای آن وجود ندارد. علاوه بر این، اطلاعات مبادلهای بسیار محدودی برای این نوع اوراق بهادار وجود دارد و حتی در صورت وجود اطلاعات هم ارزش کمی دارد و معمولاً افشای آنها بدون احتیاط لازم صورت میگیرد. بهعبارت دیگر، ساختار محصولات خارج از بورس فاقد شفافیت، پویایی و نقدینگی است. بههمین دلیل، این نوع محصولات مالی که در بازار فرا بورس معامله میشوند، دارای ریسک بالقوه بالایی هستند (Song, 2008).
مدیریت ریسک و فقدان نظارت احتیاطی
در سال 2008، کمیته فنی سازمان نظارت اوراق بهادار بینالمللی (IOSCO) به بررسی 11 معیار ریسک اعتباری بانکهای سرمایهگذاری پرداخت که گزارش «بررسی مدیریت ریسک بحران مالی» نام گرفت. این کمیته دریافت که در بازار فرعی وام، صنعت سرمایهگذاری در اوراق بهادار یک فعالیت دلالی و واسطهگری است و در سرمایهگذاریهای صورت گرفته توجه کمی به مدیریت ریسک وجود داشته است و فقط اقدام به مجموعهای از معامله اوراق قرضه رهنی در خارج از بورس شده و تعداد دفعات معامله بسیار پایین بوده و هیچ ارزش منصفانهای نیز برای آنها وجود نداشته است. این امر، مدیریت ریسک بازار را بسیار سخت و مشکل میسازد. شماری از موسسههای مالی بدون هیچ توجهی به عوامل تشکیلدهنده ریسک، فقط به رتبهبندی اعتباری محصولات مالی اقدام کردند که نتیجه آن ایجاد بحران مالی در بازار فرعی وام بود؛ بهطوری که بسیاری از مؤسسههای مالی بهعلت زیانهای فراوان و کاهش نقدینگی با بحران حد نصاب سرمایه قانونی مواجه شدند. از طرفی بهعلت اینکه بحران مالی در حد وسیع و فراگیری ایجاد شده بود، حتی این شرکتها نیز نتوانستند نیازهای نقدینگی خود را از طریق تامین مالی میاندورهای براورده کنند و همچنین بهعلت اینکه بهخاطر مشکل نقدینگی و ناتوانی در بازپرداخت دیون با یکدیگر ادغام شدند، وسعت و گستردگی بحران بازار فرعی وام باعث مضاعف شدن بحران مالی گردید. این مسائل باعث شد که تغییرات چشمگیری در محیط گزارشگری برونسازمانی برای استفادهکنندگان صورتهای مالی ایجاد شود و الزامات افشای اطلاعات از قبیل گزارشگری منصفانه بدهیهای کوتاهمدت و درازمدت، عملیات مستمر و همچنین الزامات افشای اطلاعات وضعیت نقدینگی و اطلاعات خطمشی اعتباری وضع گردد. بنابراین، ساختار اصلی گزارشگری مالی باید بهگونهای باشد که تمام موارد مدیریت ریسک اعتباری، ریسک نقدینگی، ریسک بازار، مدیریت سرمایه و همچنین استمرار عملیات در وضعیت غیرشفاف را افشا کند. علاوه بر این، افشای ارزش منصفانه باید از طریق قیمتهای پیشنهادی دارای بازار فعال صورت گیرد و یا در صورت نبود بازار فعال، از روشهای ارزشیابی براوردی استفاده شود (Li, 2007).
اندازهگیری ویژگیها توسط حسابداران
روش حسابداری ارزش منصفانه از طریق وجود بازارها پدیدار شده و گسترش یافته است. در این مقاله، مبنای اندازهگیری داراییهای مالی ارزش منصفانه است که میتواند وضعیت بهتری از شرایط واقعی اقتصادی منعکس کند؛ بنابراین، ارزش منصفانه بهطور فزایندهای با استانداردهای حسابداری جدید و تجدید نظر شده در حال ترکیب است. با این حال، ارزش منصفانه مانند شمشیر دولبه است. در یک بازار خوب که داراییهای مالی به ارزش متعارف قابل سنجش هستند و ارزش منصفانه آن داراییها به نسبت بالاست، موسسههای مالی بهراحتی مقدار درخور توجهی سود در حساب سودوزیان منعکس میکنند که این روش، کار را برای مدیران و معامله گرانی که خوشبینی افراطی دارند، ساده میکند؛ هر چند که انجام این کار موجب تقویت حفظ ریسک موسسههای مالی نمیشود. هنگامی که اقتصاد سقوط میکند، فضای بازار متوجه میشود که ارزش داراییها باید کمتر براورد میشده است. در اینجا طبق الزامات استانداردهای حسابداری، موسسههای مالی نیاز دارند که مانند حالت کنار گذاشتن داراییها، اقدام به گرفتن ذخیره کنند که این امر، سوداوری موسسههای مالی و یا نسبت کفایت سرمایه آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. هر چند موسسههای مالی برای اینکه در این دام گرفتار نشوند، بهشدت سعی میکنند که داراییهای مالی خود را بهفروش رسانند. این در حالی است که بازار در وضعیتی قرار دارد که قیمت داراییهای آن در حال سقوط است و بنابراین باید مواردی از قبیل گرفتن ذخیره، کاهش حقوق و منافع، فروش ناگهانی و یکباره و سقوط بیشتر قیمتها صورت بگیرد. این چرخه آنقدر استمرار مییابد که موسسههای مالی با فقدان نقدینگی و ناتوانایی در حل مشکلات مواجه و در نهایت به مشکل نسبت کفایت سرمایه قانونی و ورشکستگی گرفتار میشوند (Chen, 2008). برخی از بانکهای سرمایهگذاری مشهور مانند بیراشترن (Bear Stearns) و همچنین لمان برادرز (Lehman Brothers)، بههمین دلیل از هم پاشیده شدند.
نتیجه
هیئت استانداردهای بینالمللی حسابداری در اکتبر سال 2008 اقدام به برگزاری سمینار ویژهای در رابطه با بحران اعتبار جهانی در حسابداری ارزش منصفانه و حسابداری اقلام خارج از ترازنامه7 نمود تا از طریق بحث در این زمینه به اصلاح استاندارد حسابداری ارزش منصفانه بپردازد. این هیئت اقدام به اصلاح بیانیه شماره 39 استانداردهای حسابداری بینالمللی نمود و اعلام کرد که بانکها برای اجتناب از بهکار بردن روش بازار میتوانند اقدام به طبقهبندی مجدد داراییها کنند. همچنین، این نهاد بینالمللی حسابداری اعلام کرد که مقررات تجدیدنظرشده مطابق با استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی است.پس از مدتی هیئت استانداردهای حسابداری مالی امریکا تفسیری را درباره آن گروه از استانداردهای حسابداری که بیشترشان مطابق قیمتهای بازار بودند، ارائه کرد. این تفسیر اجازه میداد که شرکتهای مالی در صورتی که تامین مالی آنها بیش از ارزش فروش جاری باشد، از روش قیمت ثابت استفاده کنند. همچنین، هیئت استانداردهای حسابداری مالی و کمیسیون بورس اوراق بهادر امریکا اقدام به انتشار بیانیه مشترکی در رابطه با معاملات داراییهایی که بازار فعالی برای قیمت آنها وجود ندارد، نمود.
در پایان باید گفت که تمام این پدیدهها که در بحران مالی اخیر رخ داده و تا حد زیادی نیز جهانی شده است، موجب تحولاتی در زمینه توسعه و پیشرفت حسابداری خواهد شد و حسابداری نیاز دارد که از منظر معیارهای اندازهگیری و افشای اطلاعات در حیطههای یادشده، درسهای لازم را فرا گیرد.
پانوشتها
1- Financial Crisis
2- Fair Value
3- Finance Derivation Tool
4- Forward Contract
5- Option
6- Over The Counter
7- Off-Balance-Sheet Accounting
منابع
• مشایخ شهناز و زهرا عابدی، فرناز طبقیان، بحران مالی امریکا و پیامدهای آن، فصلنامه حسابرس، شماره 43، زمستان1387
• Chen Baosen, the Loan Crisis is Worsening the World Economics, 2008, pp.18
• Fan Wu, Yu Pan, Analysis of the Current Financial Crisis From an Accounting Point of View, International Journal of Business and Management, 2009, Vol. 4, No. 10
• Justin Ciel, Zhang Haixian, & Zhang Lin, China Finance, 2008, pp.17
• Li Chong, By US Secondary Mortgage Loan Crisis Reason and Influence [J], Economic Tendency, 2007, pp.9
• Song, Financial Derivation Tool Accountant Studies, Laoning Economy, 2008, pp. 2
• Yin Zhongli, Analyze the American Real Estate Market and the Chinese Real Estate Market Relations From the Loan Crisis, China Finance From the Loan Crisis, 2007, pp.18