4 قدم برای پیدا کردن هدف زندگی
1. اهدافی برای خودتان تعیین کنید: اهداف چیزهایی هستند که میخواهید به آنها برسید. اینها نیت ها و آرزوهای شما هستند.
2. مرحله عمل را تعیین کنید: برای رسیدن به آن اهداف باید چه کارهایی انجام دهید؟
3. رفتارتان را کنترل کنید: ببینید آیا واقعاً آنچه که باید را انجام می دهید؟
4. اعمالتان را کنترل کنید: آیا اعمالتان باعث به وقوع پیوستن اهدافتان می شوند؟ درصورت نیاز آنها را تغییر دهید.
آیا کنترل زندگیتان در دستانتان است یا با شانس زندگی می کنید؟
اینکه چه می گویید مهم نیست، اینکه چه کاری می کنید مهم است!
یاد بگیرید چطور زندگی هدفمندتری داشته باشید!
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا اینجا هستید؟ منظورم این است که اگر هدفی نداشته باشید، پس چرا باید زندگی کنید؟
بین میلیون ها اسپرم شما تبدیل به انسان شدید. پس حتماً باید به دلیلی به این دنیا آمده باشید. بنابراین قطعاً برای زندگیتان هدفی دارید، اینطور نیست؟
یافتن هدف زندگی
با وجود اعجاب تولد ما، خیلی افراد بدون هیچ هدفی زندگی می کنند. از آنها بپرسید برنامه فردایشان چیست، می گویند، "نمی دانم". بپرسید سال دیگر چه می خواهند بکنند. می گویند، "هر کاری پیش آید" یا "باید ببینم چه می شود."
شما هدف زندگیتان را پیدا کرده اید؟
واقعیت این است که بیشتر مردم هدف زندگی خودشان را نمی دانند. به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، به چیزهایی می رسند که برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاق ها را ایجاد کنند.
مثل این می ماند که با طاس انداختن زندگی می کنند. یک آشنایی تصادفی، یک تماس تلفنی تصادفی، یک اتفاق تصادفی.
درنتیجه زندگی آنها هیچ معنا و مفهوم واقعی ندارد و با حس عدم قطعیت درمورد آینده همراه است.
____________________________________________________________________
هدف زندگی
اما همه آدم ها اینطور نیستند. برخی تاس را پرت می کنند روی زمین و لگدش می کنند. آنها دوست ندارند کسی با یک طاس مسخره زندگیشان را کنترل کند. می خواهند به هدف زندگی پی ببرند و سرنوشتشان را خودشان کنترل کنند و اینکار را با تنظم اهداف دقیق و خاص انجام می دهند.
پیدا کردن هدف زندگی به این افراد کمک می کند مطمئن شوند اعمالی که روزانه انجام می دهند به آنچه که نهایتاً در زندگی خود می خواهند منتهی می شود. این باعث می شود بتوانند زندگیشان را خودشان خلق کنند به جای اینکه نسبت به زندگی سایرین واکنش دهند.
هدف زندگی چیست؟
خوب، هدف زندگی چیست؟ از من نپرسید! من از کجا باید بدانم هدف زندگی شما چیست؟ پیدا کردن هدف زندگیتان کاری است که فقط از دست خودتان برمی آید.
هر فردی متفاوت است به ه
مین دلیل اهداف ما از زندگی هم متفاوت هستند. آنچه اهمیت دارد این است که در زندگی هدف داشته باشید.
حقیقت ناراحت کننده این است که افراد برای پیدا کردن هدفشان تلاش می کنند اما خیلی از آنها هدفشان را پیدا نمی کنند. آدم ها معمولاً زندگی هایی تصادفی را می گذرانند، بدون اینکه واقعاً به جایی برسند.
این افراد به خاطر اینکه مفهوم و هدف ندارند، هیچ کنترلی بر زندگیشان پیدا نمی کنند. به همین دلیل در آخر با طاس انداختن زندگیشان را می گذرانند. تصادفی.
____________________________________________________________________
پیدا کردن هدف زندگی
پیدا کردن هدف زندگی لزوماً به این معنا نیست که همین حالا باید تصمیم بگیرید که می خواهید در زندگیتان چه بکنید. پیدا کردن هدف زندگی خیلی بیشتر از این چیزهاست.
مطمئناً پیدا کردن هدف زندگی چیزی است که می توانید بعنوان هدف غایی و نهاییتان روی آن کار کنید. اما زندگی باید همیشه پر از هدف های کوچک تر باشد که به زندگی هر روزتان جهت بدهد.
بعنوان مثال، اگر می خواستید ورزش را شروع کنید، همین به زندگی شما هدف می دهد. شما برای خودتان یک هدف یعنی ورزش کردن را تعیین کرده اید و به همین ترتیب کارهایی که در آینده می کنید نسبت به همین هدف و دست یافتن به آن انجام می شوند.
تمرین هدف
اما خیلی مهم است که اهدافتان خاص و مشخص باشند. پس همین که بگویید می خواهید ورزش کنید کافی نیست. بهتر است بگویید می خواهید 4 روز در هفته به مدت 30 دقیقه بادوچرخه ثابت ورزش کنید. این به شما می گوید که دقیقاً باید چه بکنید و باعث می شود بتوانید پیشرفتتان را کنترل کنید.
با این روش می توانید ببینید کاری که می کنید با آنچه که می خواهید مطابقت دارد یا نه. این اهمیت زیادی دارد چون آنچه که می گویید مهم نیست، کارهایی که می کنید اهمیت دارد.
____________________________________________________________________
یک زندگی هدفمند
وقتی شروع کنید در بخش های خیلی کوچک زندگی هدفمندتر باشید مثل تعیین یک هدف و تلاش برای دست یافتن به آن، اتوماتیک وار به زندگیتان هدف می دهید و زندگی خواهید داشت که بسیار پرمفهوم تر خواهد بود.
این باعث می شود که به قسمت های بزرگتر زندگی بروید و این هدفمند بودن را در آنجا هم پیاده کنید تاجایی که کل زندگیتان هدفمند خواهد شد.
وقتی بتوانید هدفمند زندگی کنید، کنترل زندگیتان را در دست خود احساس خواهید کرد و درنتیجه بسیار شادتر خواهید بود.
هدف دوران کودکیتان را به خاطر دارید؟
اگر الان برای پیدا کردن هدف زندگیتان در تلاش هستید، نگران نباشید، شما تنها نیستید. فقط به خاطر اینکه الان نمی توانید به آن فکر کنید به این معنا نیست که هیچوقت این هدف را پیدا نخواهید کرد.
گفته می شود که انسان ها معمولاً در دوران کودکی هدف زندگی خود را پیدا می کنند. اما به خاطر والدین خود یا تردیدهای محدود کننده به خود، از آرزوهایشان باز می مانند و یک راه امن تر برای زندگی خود پیدا می کنند.
متاسفانه به این دلیل که آخر سر کاری در زندگیشان انجام می دهند که واقعاً دوست نداشته اند، از زندگی خود ارضاء نمی شوند احساس بی هدفی می کنند.
موفق ترین مردمان کسانی هستند که از همان کودکی می دانستند که از زندگی چه می خواهند. آنها یک آرزو داشتند و بدون توجه به آنچه دیگران می گویند، دنبالش رفتند. شاید مستقیم به شغل ایدآلشان نرسیدند اما آنقدر تلاش کرده اند تا بالاخره به آن دست یافته اند.
هدف دوران کودکی
شما در کودکی چه میخواستید؟ شما چه رویاهایی داشتید که به خاطر حرفی که ممکن است کسی گفته باشد از آنها دست کشیدید؟
هرچقدر هم که آن رویا احمقانه یا غیرممکن به نظر برسد، ببینید آیا انجام آن باعث خوشحالیتان می شود؟ آیا این می تواند هدف زندگی شما باشد؟
وقت بگذارید و کمی به رویاهای دوران کودکی خود فکر کنید و اگر چیزی پیدا کردید که واقعاً دوست دارید انجام دهید و دنبالش بروید.
به این فکر نکنید که چطور باید سراغ آن بروید یا بقیه چه می گویند، فقط کافی است از آن بعنوان هدف زندگی خود استفاده کنید و بقیه چیزها خودش درست می شود.
نردبان عمر برای رسیدن به آرزوهایتان
قبل از هرچیز نگاهی به کارنامه سالی که گذشت بیندازید. تمام افت و خیزهای خود را در آن ثبت کنید. در اهدافی که داشتید چه پیشرفتی داشتهاید؟ چقدر از هدف دور شدهاید و سرگرم مسائل دور از هدف شدهاید؟ آیا برنامهریزی داشتهاید یا با جریان روزگار پیش رفتهاید؟
بهار، تابستان، پاییز، زمستان... زهره و احمد با هم ازدواج کردند؛ بهار، تابستان، پاییز، زمستان... آنها کار کردند، بچهدار شدند و بچههایشان بزرگ شدند؛ بهار، تابستان، پاییز، زمستان... بچهها ازدواج کردند و بچهدار شدند و آنها دیگر کار نکردند و در خانه تنها ماندند...
بهار، تابستان، پاییز، زمستان... وقتی زهره و احمد به آخر خط رسیده بودند به پشت سرشان نگاه کردند و باخود گفتند چقدر دچار روزمرگی شدیم و چه کارها که نکردیم و در حسرتش ماندیم، اما زمان از دست رفته بود و برگ زندگی آنها ورق خورد.
چنانکه برگهای تقویم ورق میخورد روزها، ماهها، سالها و دههها تمام میشود و یک روز ماهم مثل زهره و احمد و هزاران انسان دیگری که در دام روزمرگیها میافتند به خود میآییم و میبینیم که عمر رفته است و ما به خیلی از اهدافمان نرسیدهایم. امسال که گذشت اما چه میتوان کرد که زندگیمان چون نقشهای باشد که درست و هدفمند پیشرویمان گسترده میشود. چه کنیم تا بدوناینکه به چپ و راست و از این شاخه به آن شاخه بپریم با قدرت، بهترین اهداف را دنبال کنیم؟
کارنامه خود را بررسی کنید
قبل از هرچیز نگاهی به کارنامه سالی که گذشت بیندازید. تمام افت و خیزهای خود را در آن ثبت کنید. در اهدافی که داشتید چه پیشرفتی داشتهاید؟ چقدر از هدف دور شدهاید و سرگرم مسائل دور از هدف شدهاید؟ آیا برنامهریزی داشتهاید یا با جریان روزگار پیش رفتهاید؟
مجموعهای از موفقیتها، شکستها، چالشها و موانع و مشکلات خود را به همراه آرزوهای عمل نشده و کارهای نیمهتمام بنویسید و به همه این کارنامه سالانه خود نمره بدهید.آنگاه فهرست کارهایی را که باید انجام بشود و باقیمانده تهیه و سعی کنید برای بقیه عمر خود هدفگذاری کرده و برنامهریزی کنید.
فرض کنید شما مالک قلمرویی به نام زندگی هستید. قرار است به مدت نامعلومی در این قلمرو حکومت کنید و باید برای ارتقای آن دستکم تا 50 سال آینده برنامهریزی داشته باشید.
اگر زندگی شما هدفمند پیش برود هرگز دچار ناامیدی و سرخوردگی نمیشوید.
هدفگذاری برای زندگی
هدف باید در شما میل و انگیزه ایجاد کند ضمن اینکه لازم است شما به اینکه هدفتان ممکن و قابل دسترسی است ایمان داشته باشید و برای رسیدن به آن مأیوس نشوید. هدفتان در زندگی چیست و میخواهید در پایان عمر دقیقا چه چیزهایی داشته باشید. آن را با دقت ترسیم کنید.
محمود ناصری که اکنون 24 سال دارد در این مورد میگوید: من پسر مجردی هستم که رسیدن به شغل مهندسی برایم از قبل برنامهریزی شده بود، اما حالا میخواهم خودم برنامهریزی کنم.
او میگوید: «میخواهم در پنجاه سالگی به اوج شکوفایی در حرفه خود یعنی مهندسی معماری رسیده باشم. دوست دارم در این رشته استاد و سرآمد شوم.
میخواهم در این سن شاهد ازدواج اولین فرزندم باشم، یعنی خانواده تشکیل داده باشم و فرزندانم بزرگ شده باشند. همسر و خانوادهای موفق، آرام و آرامشبخش داشته باشم و سطح رفاهی بیش از متوسط داشته باشم.
میخواهم انسانی باشم که آنقدر درآمد دارد که میتواند برای نیازمندان شغل ایجاد کند، کارهای خیر انجام دهد و از خود نام نیک به جای گذارد.»
شما هم حتما درزندگی ایدهآلهایی دارید. شما نیز باید مثل محمود خیلی دقیق آنچه از زندگی میخواهید برای خود ترسیم کنید.
اگر شما بدانید که چه میخواهید، انگیزه کافی در شما ایجاد میشود. برای رسیدن به هدفتان زمان تعیین کنید و سرعت خود در رسیدن به اهداف تعیین شده را پایش کنید. این کار به شما فرصت میدهد تا نتیجه کار خود را ببینید. همچنین به شما این امکان را میدهد برای اهداف بزرگتر تلاش و برنامهریزی کنید.
بزرگ فکر کنید، اما تمام راه رسیدن به هدف بزرگتان را در قالب اهداف کوچکتر با جزئیات برنامهریزی کنید.
یک هدف خوب باید اندکی شما را مضطرب کرده و بسیار مشتاق و هیجانزده کند. هدف باید چیزی باشد که شما بشدت خواهان آن هستید. هر چه میل و آرزوی شما بیشتر باشد شما قدرتمندانهتر به سوی آن گام برمیدارید.
گام بردارید
اجازه ندهید موانع و شکستهای کوچک و افکار منفی دیگران روی شما اثرگذار باشد. هرگاه با مانع یا ناکامی روبهرو شدید راههای دیگر را امتحان کنید؛ اگر دوری راه شما را نگران میکند، نیاز نیست پیوسته نوک قله را نگاه کنید. سالی یکبار برای این کار کافی است. نگاه شما در هر سال باید به آن هدف کوچکتری که برای آن سال برنامهریزی کردهاید، باشد.
برنامه زندگی
اولویتهای خود را به قید شماره مشخص کنید: مثلا: 1 ـ کار، 2 ـ ازدواج، 3ـ ادامه تحصیل و... .
آنگاه برای هرکدام از این موارد اهداف بلندمدت خود را تعیین کنید.
مثلا برنامه این است که تا ده سال دیگر خود صاحب یک شرکت بزرگ باشید و قدرت مالی مناسبی برای تامین معاش خانواده داشته باشید و... حتی میزان پسانداز خود را میتوانید مشخص کنید.
حالا سختترین بخش کار :
تعیین کنید چه کارهایی باید انجام دهید، چه مهارتهایی کسب کنید و چه تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنید که هر سال که میگذرد به هدفتان نزدیکتر شوید.
این کار تمام انرژی و تلاش شما را متمرکز و هدفمند میکند و سبب میشود محکم قدم بردارید.
حالا از همه اینها یک برنامه مدون ترسیم کنید که سالهای آینده در آن ترسیم و کارهای اصلی که باید انجام شود نیز درآن درج شده است. سپس هر کاری طبق برنامه زمانبندی پیش رفت جلوی آن تیک بزنید و هر هدفی که به هر دلیلی تغییر کرد آن را با هدف دیگری جایگزین کنید و برنامه خاص آن را در کنارش بنویسید.سعی کنید این نمودار جلوی دیدتان باشد تا بتوانید وضع موجود و چشمانداز خود را بررسی کنید.
ضرورتهای اولیه
انتخاب امور مهم زندگی و برنامهریزی برای آنها کار مشکلی است. این کارها نیاز به فکر و اندیشه دقیق و قدرت تصمیمگیری دارد و هم چنین نیازمند آگاهی به این امر است که چه معیار و محکی را برای انتخاب کارهای مقدم خود در نظر میگیریم.
وقتی فهرست کارها را تنظیم کردید ببینید کارهایی که بیشترین اهمیت را در حال حاضر برای شما دارند، کدامند و کار را از مهمترها شروع کنید و در صورت کمبود وقت کم اهمیتترها را به بعد موکول کنید.
امیدواریم سال آینده با کمک این برنامه یک پله روی نردبان ترقی خود بالا رفته باشید.
موفقیت
آیا شما بدنبال اهدافی هستید و برای رسیدن به آنها تلاش می کنید ولی موفق نمی شوید به هدف مورد نظر دست یابید. اما اگر بعضی باورهای خود را تقویت کنید نه تنها راه رسیدن به هدف آسانتر می شود بلکه آرامش و قدرتی پیدا می کنید که شما را به یک انسان موفق در همه زمینه های زندگی تبدیل می کند به طوری که از ناملایمات نمی ترسید و پیروزی را به عنوان قسمتی از زندگی در آغوش می کشید. در اینجا به بعضی از این باورها اشاره می کنیم. آنچه در این مقاله می خوانید روشهایی است که افراد بسیاری در سراسر دنیا بوسیله آنها به موفقیت های بزرگی رسیده اند. پس شما هم امتحان کنید و از نتایج آن لذت ببرید.
برای رسیدن به موفقیت باید خود را لایق موفقیت و توانگری بدانید تحقیقات مختلف ثابت کرده اند که بیشتر افراد موفق خود را لایق این شرایط می دانند. چگونه می خواهید به هدفی برسید که خود را لایق آن هدف نمی دانید یا خود را در رسیدن به آن ناتوان می شمارید؟ پس در قدم اول به توانا بودن خود ایمان داشته باشید تا بتوانید قدم های بعدی را با اطمینان و قدرت تمام بردارید. بدانید که ذهن انسان دارای قدرت نهفته ای است که اگر به آن دست یابد می تواند کارهای فوق العاده ای انجام دهد و لازمه دستیابی به این قدرت درونی باور آن است و خبر خوب این که شما هم می توانید به این قدرت دست پیدا کنید. برای رسیدن به این توانایی فقط باید این باور را در خود ایجاد کنید که قدرتمند هستید و می توانید به قدرت ذهنی که در شما نهفته است دست پیدا کنید و بر مشکلات غلبه کنید. پس همیشه با خود این عبارات را تکرار کنید. من توانا هستم قدرت ذهنی مرا به موفقیت می رساند. قدرت ذهنی ام بزرگترین مشکلات را از مقابلم بر می دارد.
ثروت را منفور ندانید
چه اهدافی رابرای آینده وموفقیت خود دنبال کنیم
چه اشکالی دارد که موفقیت شما رسیدن به ثروت باشد مگر نه این است که تا زمانیکه نتوانید مشکل خود را حل کنید نمی توانید مشکل همنوعان را حل کنید. بسیاری ، ثروتمندان را انسانهای نابکار می دانند و تصور می کنند راهی برای پولدار شدن نیست مگر اینکه حق کسی را ضایع کرده باشند. این افراد در ناخودآگاه خود را به فقیر بودن تشویق می کنند و در حالیکه به ثروتمندان رشک می ورزند (چون فکر می کنند حق آنها را ضایع کرده اند) و از آنها متنفرند. چرا از نعمتهایی که خداوند در اختیار انسان قرار داده نباید استفاده کرد و از آن برای کمک به انسانهای دیگر سود برد. چرا فقر را که باعث بسیاری مشکلات بزرگ است باید مقدس شمرد و نباید با آن مبارزه کرد؟همیشه به یاد داشته باشید که منشاء همه ثروت ها خداوند بزرگ است و قدرت و بخشش خدا نامحدود است پس می توان ثروتمند بود و از همه نعمتهای الهی استفاده نمود. و به دیگران هم کمک کرد تا به این منبع بی کران دست پیدا کنند مگر غیر از این است که ما از بزرگترین قسمت توان مغزمان استفاده نمی کنیم. مگر غیر از این است که علوم جدید هر روز راههای در آمد زایی جدیدی پیش روی ما قرار می دهند مگر غیر از این است که علم ژنتیک به افزایش تولیدات کشاورزی کمک حیرت انگیزی کرده است. مگر غیر از این است که در تمام دنیا با استفاده از اینترنت افراد زیادی دارای شغل پر درآمدی شده اند. و بسیاری مگر های دیگر اینچنینی وجود دارد ولی چرا هنوز فقر گرسنگی و بیکاری یکی از بزرگترین مشکلات جوامع بشری هستند. شاید بگویید شرایط دوروبر ما و نبود امکانات باعث همه این مشکلات هستند البته نبود امکانات باعث کند شدن سرعت می شود ولی نمی تواند جلوی قدرت اراده انسان را بگیرد. ولی در همین شرایط هم افراد بسیاری به موفقیت های بزرگی می رسند. و در پیشرفته ترین کشور های دنیا هم آمار فقر و بی خانمانی قابل توجه است. یک نکته را به خاطر داشته باشید برنده ها در شرایط سخت نه تنها کنار نمی کشند بلکه قوی تر می شوند ولی بازنده ها همان افراد نا امید هستند که به خود فرصت نمی دهند از استعداد هایشان استفاده کنند. پس قوی باشید و بعد از برخورد به مشکل به این فکر کنید که چگونه می توان مشکل را از مقابل خود بر دارید. در شرایط سخت ایمان داشته باشید که این شرایط را پشت سر می گذارید.
اگر می خواهید یک فعالیت جدید را شروع کنید ولی نمی دانید چه کاری را انجام دهید و برای انتخاب هدف خود بین چند گزینه سر در گم هستید هدفی را انتخاب کنید که در آن زمینه تجربه دارید چون این تجربه ها چراغی می شود در برابر دیدگان شما. ابتدا هدف خود را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید تا مرحله به مرحله موفقیت را احساس کنید. حتماً این اهداف را به ترتیبی که باید به آنها دست یابید در جایی یادداشت کنید و هر روز به آنها مراجعه کنید و سعی کنید تخمین بزنید که چند درصد از هدف های کوچک (تقسیم شده ) برآورده شده است. با توجه به تجربه قبلی مشکلات کار را بسنجید و برای آنها راه حل پیدا کنید و اشتباهاتی را که در گذشته از شما سر زده یادداشت کنید و سعی کنید از آنها اجتناب کنید نقاط قوت کار خود را هم یادداشت کنید و به دنبال بهبود آنها باشید به یاد داشته باشید همیشه می توانید هر کاری را که به خوبی انجام داده اید باز هم بهتر انجام دهید. به عبارت دیگر بهبود یک فرایند پایان ناپذیر است.
انسانهای بزرگ و موفق همیشه از شرایط به نفع خود استفاده می کنند. حتی اگر یکی از این شرایط شکست یا مشکلات بسیار باشد. زیرا آنها از شکست تجربیات جدید می آموزند و قوی تر و راسخ تر به سمت موفقیت حرکت می کنند. و مشکلات را به نقطه قوتی برای خود تبدیل می کنند زیرا هر جه مشکلات کاری بیشتر باشد رقبا هم کمترند و آنها فرصت بهتر بودن را در اختیار دارند. و در نقطه مقابل انسانهایی که در جا می زنند وجود دارند آنها کسانی هستند که همیشه شرایط را مقصر می دانند. و یا عمل نمی کنند یا اگر کاری می کنند با اولین شکست یا سختی کنار می کشند. پس از شرایط نترسید زیرا آنچه مهم است اراده و قدرت شماست شمایی که به اراده و قدرت الهی متصل هستید پس شما قدرتمندید فقط باید این قدرت را طلب کنید.
موفقیت با خطر کردن و ارادة قوی امکان پذیر است نه با راحت طلبی. البته خطر کردن به معنی بدون فکر عمل کردن نیست بلکه در عین حال که ریسک می کنید باید پیش بینی های لازم را انجام دهید و برای شکست احتمالی جایی را در محاسبات خود باز کنید برای جلوگیری از شکست یا مقابله با مشکلات احتمالی برنامه ریزی کنید این در زمان بروز مشکل به شما قدرت و آرامش خاطر می دهد. بنابراین با این باور که خدا شما را یاری می کند و اطمینان به موفقیت خود را دلگرم به کار نگه دارید. و بزرگترین مشکلات را با قدرت از مقابل خود بردارید.
برای موفقیت باید عاشق کار و هدف خود باشید البته بدون علاقه به هدف هم می توان موفق شد ولی این موفقیت عمیق و پرشکوه نخواهد بود. اگر به کار خود علاقه مند نیستید و نمی توانید شرایط را عوض کنید سعی کنید خود را عوض کنید و در خود علاقه ایجاد کنید. به جنبه های مثبت کار خود فکر کنید و سعی کنید آنها را در کار خود پر رنگ تر کنید سعی کنید نقاط مثبت جدیدی در کار خود کشف و حتی ایجاد کنید. برای این کار لازم نیست کار خارق العاده ای انجام دهید، حتی تمیز و مرتب کردن میز کار هم به شما کمک می کند. روابط عمومی خود را قوی کنید. شاید تا به حال به افراد موفق زیادی در محل کار خود برخورد کرده اید و آنها را خوش شانس بدانید ولی در بیشتر آنها یک نقطه مشترک می بینید و آن روابط عمومی قوی است. و این همان چیزی است که برای شما شانس می آورد. اگر شما در این زمینه ضعف داشته باشید از بسیاری از فرصت هایی که ممکن است برای شما پیش آید حتی خبر دار هم نمی شوید. اگر روابط عمومی شما ضعیف است آن را به نقطه قوت خود تبدیل کنید. سعی کنید گوش کردن را یاد بگیرید یعنی هنگام صحبت با دیگران طوری رفتار کنید که آنها بدانند به آنها توجه دارید. گاهی اوقات یک احوال پرسی یا یک لبخند ساده بسیاری از مشکلات را حل می کند. این را بدانید که احترامی که افراد به شما می گذارند بازتابی از رفتار شما با آنها است به عبارت دیگر زمانی که به دیگران احترام بگذارید به شما احترام گذاشته می شود. در پایان باید خدمت شما عرض کنم که این علاقه است که باعث می شود در کار خود پشتکار و خلاقیت داشته باشید.
نا امید نشوید
همیشه به یاد داشته باشید که آینده را نمی توان پیش بینی کرد پس همیشه امکان بوجود آمدن شرایط مساعد یا فوق العاده ای وجود دارد که در محاسبات ما نمی گنجد. پس در سخت ترین شرایط هرگز نا امید نشوید. مثلاً اگر شما حقوق تمام عمرتان را حساب کنید شاید هیچگاه با این پول نتوانید خانه بخرید. ولی افراد بسیاری هم قبل از شما این حساب و کتابها را انجام داده اند ولی اکنون دارای خانه و زندگی مناسبی هستند. بعضی وقتها در حالیکه تلاش می کنید کمی صبر و بی خیالی نتایج مثبت فوق العاده ای دارد. همیشه به خدا توکل کنید و از نتایج معجزه آسای آن بهره مند شوید.
خیرخواهی
انسانهای موفق خیر خواه هستند. بسیاری از آنها به موسسات خیریه متعددی کمک می کنند یا آنها را اداره می کنند. و اگر با آنها صحبت کنید به رابطه خیر خواهی و موفقیت خود ایمان دارند. هر مشکلی که از سر راه دیگران کنار می زنید مشکلات بسیاری از مقابل شما برداشته می شود. سعی کنید بخشنده باشید. صدقه در حد توان آثار فوق العاده ای دارد. شاید وقتی به فردی نیازمند کمک می کنید فکر کنید به او کمک کرده اید ولی کمک اصلی را به خود کرده اید. بخشندگی فقط مادی نیست، بلکه دور کردن کینه و خشم از خود نسبت به دیگران به شما کمک بسیار می کند باور داشته باشید که اگر دیگران را ببخشید و به آنها کمک کنید خداوند به شما کمک می کند و نتیجه آن را ببینید این بسیار مهم است بنده حقیر بارها این تجربه را داشته ام همین الان این کار را بکنید و هر کینه ای که در دل دارید از خود دور کنید. خواهید دید راه فوران لطف الهی به سوی شما باز خواهد شد. کینه همانند سد دیدگان شما به نعمت های خداست. اولین نتیجه مستقیم این بخشش آرامش روحی شماست. اولین بار که بنده سعی کردم کینه را از خود دور کنم به رفتار خود توجه بیشتری کردم و متوجه شدم در زندگی روزمره بارها از افراد مختلف دلگیر یا عصبانی شده ام و زمانی که سعی کردم کینه ای از کسی بدل نگیرم و عصبانی نشوم. روحیه توصیف نکردنی داشتم که تا آن زمان آن را احساس نکرده بودم. هر روز صبح سر کار این دلگیری ها که بسیار کوچک هم بود مدتی انرژی مرا تلف می کرد آن روز وقتی رانندگی می کردم از همیشه خونسردتر بودم. خلاصه کلام اینکه خدا به کسی که به دیگران کمک می کند یاری می رساند. این اعتقاد همراه با رعایت نکات بالا به شما اعتماد به نفسی می دهد که وصف ناشدنی است.
در پایان شاید فکر کنید که چگونه می توان همه این باورها را در ذهن نشاند. شما حق دارید زیرا همه این حرف ها زده می شود و مدتی شما را تحت تأثیر قرار می دهد و شاید در این مدت کوتاه آثار گذرای دلپذیری را هم تجربه کنید. ولی خیلی زود همه چیز را فراموش می کنید چون انسان فراموشکار است. اگر به اندازه کافی و در دوره های زمانی معین این مطالب در ذهن شما نشیند اثر آن کوچک و موقت خواهد بود. اما چه باید کرد؟ بهترین راه نوشتن است. خیلی ساده عباراتی مانند جملات زیر بنویسید و آنها را هر روز صبح بعد از بیدار شدن بخوانید. یک شرط مهم برای این کار وجود دارد هیچ کس نباید از نوشته های شما اطلاع پیدا کند. نمونه ای از این جملات را در زیر می بینید:
«من انسان توانایی هستم چون به قدرت نامحدودی که خدا در وجودم قرار داده اعتقاد دارم» ، «تا امروز عصر باید این کار خیر را انجام دهم» ، « من همه را می بخشم» ، « امروز باید روابط خود را با اطرافیانم بهبود ببخشم» ، «من به زودی در کسب کار خود یک موفقیت جدید تجربه خواهم کرد» ، «امروز روزی است که به هدفم نزدیکتر می شوم» و هزاران جمله دیگر که با قدرت خلاقیت خود می توانید بسازید و از نتیجه معجزه آسای آن لذت ببرید. برای انجام این کار هر روز صبح یک ربع زودتر از خواب بیدار شوید. شما تمام روز را برای رسیدن به هدف خود تلاش می کنید پس واقعاً می ارزد که روزی یک ربع وقت بگذارید تا این تلاش مداوم را اثر بخش نمایید.
یک راه دیگر استفاده از عکسهای رنگی و زیبا از آنچه که آرزوی آنرا دارید است. البته در این مورد هم کسی نباید متوجه عکسهای شما شود. و هر روز مدتی را برای نگاه کردن به آنها و تجسم رسیدن به آن وقت بگذارید.
شاید در ابتدا نتوانید همه این اصول را مو به مو رعایت کنید. یا حتی در درون خود با این عقاید بجنگید ، ولی به تدریج همه این باورها ملکه ذهن شما خواهد شد و از نتایج آن به گونه ای بهره مند خواهید شد که آن را به دیگران توصیه خواهید کرد. و ما منتظریم تا ما را در جریان موفقیتها و نتایجی که از این باورها بدست می آورید قرار دهید.
هدفهایی
1. کسانی هستند که به علت سرگرم شده به لذتهای مادی و انس گرفتن با ظواهر زندگی ، به هدفی والاتر از آن نمی اندیشند . اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به زندگی دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته اند و هیم آرامش دروغین سبب شده است که آن ها به طور جدی درباره «هدف از زندگی» نیندیشند.
2. کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آن ها را راضی و خشنود سازد ، اما در عین حال نتوانسته اند به بعد متعالی زندگی دست یابند . اینان به تصور اینکه حیات انسان در همین زندگی چند روزه خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی وجود ندارد ، آن را پوچ و بی ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده اند . لذا حتی گاهی از مهارتهای گروه اول نیز عقب تر هستند .
3. کسانی هستند که گام فراتر نهاده به بعد متعالی حیات آشنا شده اند اینان توانسته اند در سایه تحصیل کمال دریچه ای از عالم بالا به روی خود بگشایند و با عظمت های معنوی زندگی ، آشنا شوند. و حتی با مهارتهای مادی و دنیوی و مهارتهای اتصال به معبود و لذت از عبادت ، دنیا را ارزشمند می بینند و فرصت «شدن » می دانند .
4. کسانی هستند که خود را عقل کل می دانند ، دیگران را قبول ندارند و بیشتر سعی دارند تفکرات خودشان را به دیگران بقبولانند ، اکثر این افراد تفکر کلیشه ای دارند و همیشه یک جور فکر می کنند . اینان اگر مهارتی هم کسب بکنند بیشتر مهارتهای ارضا و تشفی آرزوهای ناکامروای خویش است و مسلم است با دیدگاهی که اسلام نسبت به دنیا و آخرت دارد مغایر است . اساسا هدفهای زندگی همانقدر مهمند که هدفهای اخروی . و تعادل بین اهداف دنیوی و اهداف اخروی نیاز به یکسری مهارتها دارد که عنایت به آن ها آدمی را در خط تعادل نگه می دارد .
همه ما برای زندگی خود برنامه ای در نظر گرفته ایم و اهدافی را در ذهن پرورانده ایم و تلاش می کنیم تا به آنها دست پیدا کنیم. حال در این راه پر فراز و نشیب نیاز داریم تا با آشنایی با برخی تکنیک ها، بر سختی های راه فائق آمده و سربلند به راه خود ادامه دهیم.
چند راه برای رسیدن به هدف های زندگی:
1 - هدف را برای خود تعریف کنید.
2 - آن را مبهم و مجهول باقی نگذارید. به روشن ترین شکل ممکن به آن بنگربد.
3 - برای آن که یک هدف تحقق یابد نیاز است تا اقدامات مورد نیاز برای رسیدن به آن انجام شود. پیش خود فکر کنید که برای رسیدن به هدفتان چه کارهایی باید انجام دهید.
4 - آن هدف را به بخش های کوچک تقسیم کنید و از همه زوایا مورد ارزیابی قرار دهید. برای هر بخش اقدام مورد نیاز را شناسایی کنید تا مستقیماً به انجام آن کار بپردازید.
5 - برای هدف خود یک مقیاس در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر هدفتان ارتقای سطح تحصیلی است، فکر کنید که تا چه درجه ای می خواهید پیش بروید؛ یا اگر به فکر کسب ثروت بیشتری هستید، محاسبه کنید که در هدف خود چه سقف پولی را در نظر گرفته اید.
1- هدف خوب باید مشخص و خاص باشد. به مثالهای زیر توجه کنید:
هدف غیر خاص یا نا مشخص: وقت بیشتری با فرزندانم بگذارنم.
هدف خاص: کتابخوانی برای فرزندانم سه بار در هفته و هر بار حداقل 30 دقیقه.
هدف غیرخاص: رابطهام را با مادرم یا همسرم بهتر کنم.
هدف خاص : در هر هفته یک کار مشخص که او دوست دارد را برایش انجام دهم ، در کار آشپزی، جارو برقی، منزل کمکش کنم با او مهربانانهتر و مودبانهتر حرف بزنم.
2- هدف خوب باید قابل اندازهگیری و سنجش باشد. با پرسیدن سوالات چه مقدار، چقدر؟ چه مدت؟ باید هدف را به صورت کمی شده بیان کنیم، تا در پایان سال بتوانیم بفهمیم که آیا اینکار شده یا نه. مثال:
هدف غیر قابل سنجش: تا 5 سال دیگر ثروتمند شوم.
هدف قابل سنجش: تا 5 سال دیگر 100 میلیون تومان ملک و پول داشته باشم.
3- هدف خوب چارچوب زمانی دارد. هرچه زمان رسیدن معقولتر و کوتاهتر باشد، برای دستیابی به آن تمرکز و تلاش بیشتری خواهد شد. هدف بدون زمان، بی معناست، هنوز هدف نیست، یک رویا ست مثل مسابقهی فوتبالی است که انتها و پایان آن مشخص نشده است و نمی دانیم پس از چند دقیقه یا چند ساعت یا چند گل رد و بدل شدن بازی به اتمام میرسد؛ و کی میفهمیم که چه کسی برنده شده است و نتیجه بازی چیست.
در این قسمت شایسته است که بر اساس مثالی ساختار اهداف را مشخص کنیم به مثال زیر توجه کنید.
هدف سالانه: ورزش آئروبیک 4 بار در هفته و کاهش وزن تا 15 کیلو
هدف 3 ماهه: ورزش مرتب و روزانه و 4 کیلو کاهش وزن در هر 3 ماه
هدف ماهانه: ورزش مرتب و 5/1 کیلو کاهش وزن در هر ماه
4 - هدفهای خوب در جمله نوشتاری و بیانی به صورت فاعلی و پرتوان بیان میشود.
جملات ساده و کامل و به سادگی آنچه می خواهیم را بیان می کنند. فعل آنچه باید انجام شود را ذکر می کند و آنچه واقعاً و دقیقاً می خواهیم به دست آوریم را توصیف می کند به عنوان مثال:
- گرفتن - دادن- بخشیدن - انتخاب کردن - تمرین کردن - نوشتن - صرف کردن - طراحی کردن - ساختن - ملاقات کردن و . . .
شروع جملات با افعال مثبت و فعال به کوششهای ما جهت میبخشند.
5- تشخیص بین اهداف مبتنی بر نتیجه و اهداف فرایندی (مبتنی بر فرایند).
اهداف مبتنی بر نتیجه = 15 کیلو کاهش وزن
اهداف فرآیندی: اهداف فرآیندی - مبتنی بر فرآیند اقداماتی که فکر می کنیم ما را بسوی هدف رهبری می کنند. مثلا: هر روز بین 10-5 دقیقه سر موضوعات روزانه با او حرف بزنم.
اهداف مبتنی بر نتیجه: بهبود بخشیدن به رابطه و گفتوگو با والدینم/ فرزندانم.
اهداف مبتنی بر فرآیند: روزانه فقط 1200 واحد کالری مصرف میکنم با 20درصد کمتر کالری چربی.
به طور کلی هدف باید:
1- خاص و مشخص باشد.
2- قابل اندازهگیری باشد.
3- چارچوب زمانی مشخصی داشته باشد.
4- جنبهی فاعلی داشته و با فعل مشخص تمام شود.
5- متناسب یعنی نتیجه مدار یا فرایند مدار باشد.
فنون هدف گزینی
مهمترین قسمت در کسب هر موفقیتی، مشخص کردن دقیق اهداف است. هدف بعنوان منبع ایجاد شور و اشتیاق و حرکت مؤثر و مثبت در انجام هر عمل ، مطرح است.
شما میتوانید با طرح چند سؤال جالب مؤثر درباره علل انجام یک عمل، اهداف خود را دقیقاً مشخص کنید و با اطمینان از صحت و دقت هدف، بلافاصله اولین قدم را در راه تحقق آن بردارید.
حتی شخصیت آینده شما، به هدفهایی که انتخاب میکنید بستگی دارد. در هر کاری چنانچه به وضوح بدانید که چه میخواهید راههای وصول به آن نیز هموارتر میشود .هدفها باید بگونهای تنظیم شود که با روحیات، علائق، امکانات، استعدادها و ارزشهای شما هماهنگی داشته باشند. هیچگاه کورکورانه از هدفها ونظرات دیگران پیروی نکنید.
زندگی کنونی شما مرهون هدفهایی است که قبلاً آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب کردهاید بنابراین انتخاب با خود شماست. همانطور که تمام موجودات زنده مستعد تحریک هستند یعنی میتوانند به تغییراتی که در محیط خارجی و محیط داخلیشان رخ میدهد واکنش نشان دهند هدف نیز جزء ذاتی تمام موجودات زنده است.
هدف، عملی است که شخص را از درون برای هر اقدامی آماده میسازد. هدفهای شما باید شرایط زیر را دارا باشد: