از افسردگی زیاد شنیده ایم؛ خیلی از ما در مراحل مختلف زندگی مان تجربه اش کرده ایم و برخی از ما عمیق تر و دردناک تر به آن دچار شده ایم. اگر شما تجربه سخت افسردگی را گذرانده باشید، دیدن افرادی که به آن گرفتار شده اند و نمی توانند از آن رها شوند، برای تان از هرچیز آزار دهنده تر خواهد بود. ممکن است برخی گمان کنند افسردگی اتفاقی موقتی است و آن را با ناراحتی یا بدخلقی اشتباه بگیرند اما برای شمایی که نسبت به این بیماری آگاه ترید، کمک کردن به دوستی که با آن دست و پنجه نرم می کند آسان تر خواهد بود. بیرون آوردن یک دوست از افسردگی کار راحتی نیست اما شاید با چند پیشنهاد زیر بتوانید راحت تر به این میدان وارد شوید.
● افسردگی را بشناسید
دوست شما افسرده شده یا به دلیل شرایط خاصی که برایش پیش آمده کمی خسته و ناراحت است؟ پاسخ دادن به این سوال چندان راحت نیست زیرا تشخیص مرز این دو برای فردی که چیز زیادی از افسردگی نمی داند راحت نیست. اگر فکر می کنید دوست تان افسرده شده، سعی کنید کمی بیشتر در مورد این بیماری مطالعه کنید یا با افرادی که درموردش آگاهی دارند یا به آن دچار بوده اند صحبت کنید. علائم دوست تان را بررسی کنید و ببینید که چقدر احتمال دارد به این بیماری دچار شده باشد. سعی کنید برای این مطالعات از منابع خوب و معتبر و افراد آگاه کمک بگیرید و تمام تلاش تان را بکنید که درگیر سوء تفاهم و تشخیص اشتباه نشوید.
● به حرف های اوگوش کنید
ممکن است فکر کنید بزرگ ترین کمک شما به دوست تان صحبت کردن با او در مورد افسردگی اش است؛ اما اشتباه می کنید. بیشترین چیزی که دوست تان در این دوره نیاز دارد، کسی است که از هر دری با او صحبت کند. از بی وقفه نصیحت کردن دست بردارید و سعی کنید بدون قضاوت کردن در مورد دوست تان به حرف هایش گوش کنید. گاهی برای شنیدن حرف هایش پیش قدم شوید اما سعی کنید، با مدام تعقیب کردن و سوال پرسیدن از او نگرانی هایش را بیشتر نکنید. از طرف دیگر باید این اطمینان را برایش فراهم کنید که حرف های تان تنها در محدوده این اتاق باقی می ماند، پس او می تواند هر آن چه که در دلش دارد را با شما در میان بگذارد. هر آدمی داستان خودش را دارد و این که بخواهید داستان های همه آدم ها را بشنوید و مشکلات و شرایط شان را به طور کامل درک کنید اتفاقی غیرممکن است. تنها کاری که در این مواقع می توانید انجام دهید، این است که ذهنی باز و روشنفکرانه داشته باشید و سعی کنید خودتان را در شرایط دوست تان فرض کنید.
● حقیقت را پنهان نکنید
همان طور که گفتیم ممکن است، آدم ها گاهی افسردگی را با ناراحتی یا بدخلقی اشتباه بگیرند. اگر شما متوجه تغییرات جدی و طولانی مدت در دوست تان شده اید اما فکر می کنید که او خودش از این روند آگاهی ندارد، سعی کنید در این زمینه آگاهش کنید.
از او بخواهید که از حرف های تان نرنجد و با صداقت و آرامش به او بگویید که به تازگی متوجه تغییرات جدی در رفتارش شده اید. دلیلش را بپرسید و به او اطمینان دهید که برای گذراندن این شرایط هر کمکی که لازم باشد را در اختیارش می گذارید.
● افکارتان را به او غالب نکنید
به دوست تان نگویید که در اشتباه است، زندگی با تمام مشکلاتش زیباست و ارزش رنج کشیدن را دارد. به او نگویید که زیاد سخت می گیرد و واقع گرایانه برخورد نمی کند. این جملات شاید از نظر شما منطقی به نظر برسد اما برای قطع ارتباط شما و دوست تان و ایجاد بی اعتمادی در او کافی خواهد بود. همچنین سعی نکنید مثل یک دانا با دوست تان برخورد کنید. ممکن است در بعضی موارد اطلاعات تان درست یا کامل نباشد و دوست تان را بیشتر از این به اشتباه بیندازید.
● به علت دلیل افسردگی بگردید
دلیل افسردگی دوست تان را پیدا کنید. آیا به تازگی یک شکست عاطفی را تجربه کرده است یا کارش را از دست داده؟ شاید با خانواده اش دچار مشکل شده یا وضعیت تحصیلی اش با مشکلی جدی روبه رو شده باشد. با آرامش و زیرکی سعی کنید دلیل این موضوع را بشناسید. بعضی آدم ها دیرتر از دیگران درددلشان را مطرح می کنند پس لازم است برای فهمیدن این دلیل صبور باشید. شاید هم هیچ کدام از این اتفاقات در زندگی دوست تان نیفتاده باشد و او به یک افسردگی جدی تر و نیازمند درمان دچار شده باشد. این جا وظیفه شماست که او را راهنمایی کنید و نگذارید که هنگام روبه رو شدن با این حقیقت دچار هراس شود.
● او را به مطب روان شناس ببرید
از او بخواهید که برای رسیدگی به مشکلش با یک متخصص صحبت کند. یک روان شناس خوب را پیدا کنید و به او معرفی کنید. حتی اگر لازم است خودتان برایش وقت بگیرید و او را تا مطب همراهی کنید. شاید دوست شما به کمک جدی تری نیاز داشته باشد و ابراز همدردی و شنیدن مشکلاتش نتواند او را کاملا آرام کند.
● مقاومت داشته باشید
ساختن با یک دوست افسرده و همیشه حاضر بودن برایش آسان نیست. اگر مراقب نباشید افسردگی او به راحتی به شما منتقل می شود و بعد از مدتی از هر تلاشی که برایش کرده اید خسته خواهید شد. سعی کنید با آگاهی جلو بروید و مقاوم تر از قبل باشید. از طرف دیگر تا جایی برای کمک کردن به دوست تان آماده باشید که به شما آسیب نزند. اگر او دوست دارد نیمه شبی که خوابش نمی برد با یک تماس تلفنی خودش را آرام کند اما شما از این که نیمه شب با زنگ تلفن از خواب بیدار شوید آزرده می شوید، این دسترسی را برایش فراهم نکنید و وقتی که می خوابید صدای موبایل تان را قطع کنید. به دوست تان تاجایی که در توان تان است اطمینان دهید و نگذارید او حساب نامحدودی روی شما باز کند.
● اتفاقات را پیش بینی کنید
اگر می بینید که دوست تان امیدی به زندگی ندارد و مدام به مرگ یا خودکشی فکر می
کند، آسان از این نشانه ها نگذرید. سعی کنید با یکی از اطرافیانش که او را درک می
کند و می تواند رویش تاثیر بگذارد صحبت کنید. به او در این مورد هشدار دهید اما قبل
از این کار از این فرد بخواهید که واکنش شدیدی به این اتفاق نشان ندهد و اعتماد
دوست تان به شما را از بین نبرد. قرار نیست تمام درد دل های دوست تان را به خانواده
اش منتقل کنید. بگذارید بعضی چیزها رازی میان شما باشد اما اگر در مورد بعضی
موضوعات احساس خطر جدی می کنید با درنظر گرفتن عواقب این گفت وگو آن ها را مطرح
کنید.
( www