دختران دانشجو نیاز به ازدواج دارند
ولی شرایط ازدواج فراهم نیست، خود دختران چگونه میتوانند به بهبود این وضعیت کمک
کنند؟
در واقع کل سیستم جامعه است که باید به این وضعیت بهبود ببخشد
و خانوادهها نیز هستند که به بهبود این وضعیت کمک میکنند و این اتقاق برای همهٔ
دختران ما در حال رخ دادن است نه تنها دختران دانشجوی ما شامل حال پسرها هم
میشود، بنابر این مسئلهای که وجود دارد نه تنها دخترها تن به ازدواج نمیدهند
بلکه پسرها نیز از این دایره مستثنی نیستند و در کل نرخ ازدواج برای جوانان پایین
آمده است.
موضوع در دو حوزه قابل بررسی است، اول مبحث خانواده هاست که
مهمترین آن سختگیریها و در خواستهای نامعقول و بیش از حدی است که جوانان را با
آن مواجهه میکنند که تحت عناوین مختلفی است، که یکی از آنها کلاس گذاشتن است بر
فرض مثال کلاس ما به این نوع از سبک ازدواج نمیخورد، کلاس ما به فلان دختر یا پسر
نمیخورد و بحث طبقه اجتماعی است که خانوادهها مطرح میکنند و در جایی دیگر با
بالا بردن نرخ مهریه برای پسران و جهیزیه آنچنانی برای دختران مشکلاتی را سر راه
جوانان قرار میدهند و میبینیم که پسرهای ما این موضوع را مطرح میکنند که حتما
دختری که با آن ازدواج میکنیم میبایست که مال واموال هنگفتی داشته باشد و ما را
تا آخر عمر حمایت کند تا نیازی به زحمت و چند شیفت کار کردن نداشته باشیم و طبق این
روال حرکت کردن امکان ندارد چون همچین دخترانی در جامعه ما بسیار کم است.
مسئله دیگر که از سوی خانوادهها مطرح میشود بحث معنویات است که رنگ و
شکل خودش را از دست داده و بیشتر خانوادهها خوبی را در چارچوب ماشین، خونه و سهم
الارث پدری در نظر میگیرند و این باعث میشود که آمار طلاق و اختلافات خانوادگی رو
به بالا باشد.
چه راهکاری را برای جهت
دهی درست افکار دختران وجود دارد و ذهن دختران را در چه مسیری باید حرکت کند؟
این طرز تفکر در پسران ما کمتر شکل میگیرد چون آنها حق انتخاب
دارند بنابراین دختران ما میخواهند به کار ببرند که احتمال انتخاب شدن را بالا
ببرند و از نمونه کارهایی که انجام میدهند این است که اگر چادری هستند مانتویی
میشوند، سبک حجابهای آنها عوض میشود و استفاده کردن از آرایشهای صورت ودر کنار
آن داشتن ارتباط با پسرها و به قول خودشان امل بازی را کنار بگذارند. چون جامعه
دیگر آن تیپ را نمیپسندد، بنابراین روش خود را عوض میکنند و آنهایی که
نمیتوانند این کار را بکنند خودشون را محکوم به فنا میدانند.
با این
اوصاف راهکارهایی که میتوان ارائه کرد این است که ازدواجهای سنتی دیگر جواب گو
نیست به خاطر اینکه جوانانی که ارتباطاتشان در جامعه گسترش پیدا کرده دیگر به این
نوع ازدواجها تن نمیدهند و میبینیم که ازدواجهای سنتی ما هم که صورت گرفته نیز
محکوم به فنا شده است علت آن هم این است که چون خانوادهها آن شخص را انتخاب کرده
است احساس علاقه و عشقی در بین آنها وجود ندارد و ازدواجهایی، که در حال حاضر باب
شده است هم نیز آینده خوبی ندارند.
برای حل این مشکل خانوادههای ما باید
خودشان را به روز کنند و این مشکلات ما ایرانیان است که یا دیروز هستیم یا فردا پس
بهتر است که تلفیقی باشیم از سنت و امروزی بودن یعنی ما نمیتوانیم جوانان رو در
خانه نگه داریم تا کسی پیدا شود و آنها با هم ازدواج کنند ما میتوانیم با ارتباط
آنها با محیطهای سالمی که آنها در جامعه میتوانند در آن قرار داشته باشند به
مهارت ارتباط با جنس مخالف دست پیدا کنند، و مشکل دیگر که وجود دارد این است که
مهارت ارتباط با جنس مخالف را بلد نیستند مثلا در دانشگاه سال اول که وارد میشویم
میگوییم من معذب هستم و نمیتوانم ارتباط برقرار کنم و در سال دوم اینقدر با جنس
مخالف راحت هستیم که دیگر به درس گوش نمیدهیم و در هر دو صورت زیاده روی میکنیم و
بهتر است که ما این ارتباطات را به شکل سالم در دانشگا هها که مرجع قدرت قانونی و
اجتماعی هستند آموزش بدهند.
و نیز نگرش منفی که اخیرا مطرح میشود این است
که دختران خوب ما بدون همسر میمانند و در مقابل دخترهایی که خوب نیستند و حریمها
را حفظ نمیکنند وآزادیهای بیشتری دارند احتمال انتخاب کردن بیشتری دارند اما، آیا
دوام این طور زندگیها هم برای آنها بیشتر خواهد بود.
دانش آموزان دختر سوالات زیادی دربارهٔ مسایل جنسی
میپرسند، چرا این اتفاق افتاده، آیا این دغدغهها نتیجه اقتضائات سنی است یا شرایط
اجتماعی بیشترین سهم را دارد؟
نیاز به تشکیل خانواده یک نیاز غریزی
است. همانطور که در بین حیوانات وجود دارد در انسانها نیز نیاز به تشکیل خانواده
وجود دارد و نیاز به یک ارتباط جنسی صحیح و هم چنین استقلال فکری و منطقی نیز یک
غریزه است و این استقلال با استقلالی که خانوادههای ما بیان کردهاند فرق دارد.
خانوادهها اسقلال را در ازدواج کردن میبینند در صورتی که این کاملا
اشتباه است و یکی از دلایل اختلافات و طلاقهای ما همین میباشد که ما ازدواج را
رسیدن به استقلال و آزادی میدانیم، در واقع این استقلال به این معنی است که
آزادانه بتوانیم کسانی را درست تحت حمایت و سرپرستی خود بگیرم نه به معنای اینکه هر
کاری میخواهیم بکنیم و نه هرج و مرج طلبی در واقع وابستگی خود را به ریشه
خانوادگیمان فراموش نکنیم و با توجه به این مسئله ارتباطهای بعدی را رقم بزنیم.
اما در حال حاضر میبینیم که ذهنیت فرزندان ما قطع ارتباط با هر نوع
وابستگی است و زیر شاخه تشکیل دادن برای آنها معنا و مفهومی ندارد و یک هرج و مرج
طلبی مطلق رو برای خودشون به وجود آوردهاند و با پایه گذاریهای نادرستی که
خانوادههای ما مسبب آن میباشند که مانع برآورده شدن برخی نیازهای غریزی آنها
میشویم.
البته من به طور کل مادیت را نفی نمیکنم مادیات جای خود را دارد
و معنویات هم جای خود را دارد و نبایست که با ازدواج با کسی که از نظر مادی از ما
بالاتر است کمبودهای خود را در زندگی برطرف کنیم و جوانان ما با همکفو خود
ازدواج میکنند همان طور که میبینید، سن بلوغ در فرزندان ما پایین آمده در گذشته
رنج بلوغ جنسی و فکری از ۹ تا ۱۵ سالگی بوده که آن زمان تا آن سن ۱۵ سالگی دخترها
را شوهر میدادند به طور مثال اگر آب میخواستی تا حس آب خواستن به وجود میآمد یک
لیوان پر آب رو به دستت میدادند و نیاز بلافاصله برطرف میشد و قبل از اینکه نیاز
به وجود بیاد اونها ازدواج کرده بودند و بنابراین چون سن ازدواج بالا رفته به
اقتضای سنی که بالا رفته باعث میشود که آنها سوال بپرسند و در گذشته مخفیانهتر
سوالات پرسیده میشد اما حالا دوستانهتر و راحتتر میپرسند.
مورد دیگری
که به این جریان کمک میکند شرایط اجتماعی و وجود ماهواره هاست که مواجه شدن با این
شرایط باعث میشود که هورمونهای جنسی آنها رشد بیشتری داشته باشند هما نطور که
میبینید نسل جدید نسبت به نسل قدیم رشد ظاهری بیشتری داشتهاند و باز این جریان به
خانوادهها باز میگردد و مورد دیگر هم تلفنهای همراه و رایانهها است که بدون
آموزش صحیح در اختیار نوجوانان وجوانان قرار میگیرد و در ادامه این امکانات آنها
با افراد بزرگتر از خودشان ارتباط برقرار میکنندچون میترسند که با کوچکتر از
خودشون ارتباط برقرار بکنند.
غیر از یک قشر خاصی که ازاین وسایل در جهت
کار استفاده میکنند، برای خیلی از خانوادهها استفاده درست از آن هنوز جا نیفتاده
است. ما امکانات را خیلی سریع میگیریم اما فرهنگ صحیح استفاده از آن رو یاد
نمیگیریم و تنها در حد چت کردن و ایمیل زدن به هم دیگر یاد گرفتهایم اما استفاده
کاربردی از آن را بلد نیستیم و بسیاری از مشکلات روحی و خودکشیهایی که بوجود آمده
ناشی از همین ارتباطهایی است که جوانان ما تیشه به ریشهٔ خود میزنند تایک ارتباط
خیالی رو بدست بیاورند. حاضرند ارتباط مستحکم خانوادگی را قربانی کنند بنابرین
رابطهای صحیح است که هر زمانی که خواست آن ارتبط قطع بشود طرفین احساس سرخوردگی و
بازندگی نداشته باشند.
گردآوری : پایگاه اینترنتی پرشین وی