جملاتـی آمـوزنده از دکتـر ویـن دایـر
دنیا مانند پژواک اعمال
و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه
برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا
دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه
خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام
دهم؟..."
هر کس به دیگری زیانی
برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خود از آن خود
خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر
اعمال ناروای خودش مسؤول است.
به هر کاری که دست زدید،
نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید،
زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
درستکارترین مردم جهان،
بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند،
حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار
گیرند.
تنها راه تغییر عادتها،
تکرار رفتارهای تازه است.
اگر شخصیت خود را با
فعالیتهای شغلی خویش میسنجید،
پس غیرواقعی نیست اگر بگویید وقتی کار نمیکنید فاقد
شخصیت هستید.
برای آغاز هر تحول در
خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را
در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.
از مهم ترین کارهایی که به
عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید
اینست که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید.
اگر مختارید که بین حق
به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید.
دروغ انفجاریست در
اعتماد به نفس تو.
انتخاب با توست،
میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان
یا بگوئی : خدا به خیر کنه، صبح شده
...
به دل خود مراجعه کنید
و نسبت به تمام کسانی که در گذشته از دست آنها ناراحت شده اید
احساس محبت نمایید. هر جا ناراحت شدید اقدام به بخشش و
عفو نمایید.
عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
عشقم نثار کسیست که با
دستپاچگی در جادهها از من سبقت میگیرد. به کسی که در گوشهٔ خیابان به حالت
احتیاج افتاده است، کمی پول بیشتری میدهم. بین جر و بحثهای مردم در یک سوپر
مارکت میروم و سعی میکنم به آن محیط عشق ببرم. در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت
معنویم بخشیدن عشق است و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم بلکه
سعی میکنم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی، و یا شبیه به محمد باشم.
آنان که به قضاوت زندگی
دیگران می نشینند، از این حقیقت غافلند که با
صرف نیروی خود در این زمینه، خویشتن را از آرامش و صفای
باطن محروم می کنند.
الهی توفیقم ده که بیش از
طلب همدردی، همدردی کنم
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که
بخشیده می شویم و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان
صفت باشم.
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.
من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم.
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش:
من نباید چیزى باشم که تو میخواهى، من را خودم از خودم
ساختهام.
منى که من از خود ساختهام، آمال من است.
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه
آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم.چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست.
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و
من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند.
حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند.
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آنهایى را که هر روز میبینى و با آنها
مراوده میکنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى
متفاوت
اما همگى جایزالخطا
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى
متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند
...
[